امیرحسین اشرفی*
ارتباط صحیح بین آموزش، پرورش و سینمای کودک و نوجوان چگونه شکل میگیرد
اوضاع سینمای کودک در سالهای اخیر را نباید سیاه و نه سفید دید این سینما گاهی آنقدر روشن و زلال است که حرکت و فعالیت آن بسیار روشن است و گاهی با مشکلات بسیاری همراه است که حتی عاجز در تولید فیلم است.
بسیاری از کارگردانهای سینمای کودک این روزها گوشهگیر شدهاند و کمتر به ساخت اینگونه سینمایی روی میآورند، برخی نمیدانند که در این شرایط بهدنبال چه سوژهای باید بروند و برخی نیز از نداشتن سرمایهگذار سخن میگویند اما بهراستی چه نکتهای باعث شده است که این ژانر سینمایی که در دهه ۶۰ و ۷۰ بهترین شرایط خود را سپری میکرد امروز به روزگاری برسد که سر برگزار شدن یا نشدن جشنوارهاش نیز دعوا باشد.
در بسیاری از کارها و فعالیتها کارشناسان صاحب سخن میگویند که نباید به گذشته بازگشت اما اوضاع فعلی سینمای کودک به شکلی است که بسیاری معتقدند ای کاش به آن روزگار بازگردیم اما آن دوره چه شرایطی داشت که نمیتوانیم آن شرایط را رقم بزنیم.
به یقین نگاه سیاه و سفید و تعمیمگرایی در مسیر تولیدات فاخر در این ژانر سینمایی به ما کمک نمیکند، بسیاری میگویند که آموزش و پرورش باید جایگاه اصلی در این ژانر داشته باشد اما سوال این است آیا بودجه فرهنگی و هنری آموزش و پرورش کفاف سرمایهگذاری در سینمای کودک را میدهد. جواب خیلی ساده است خیر، پس اگر قرار است از این وزارتخانه مطالبهای داشته باشیم باید به اندازه آن به او کمک مالی و معنوی کنیم.
این نهاد که نزدیک به ۱۴ میلیون دانشآموز را در خود جای داده به صورت مستقیم با ۲۰ میلیون نفر همراه است که اگر خانواده دانش آموزان را نیز به این جمعیت اضافه کنیم به جمعیتی بالغ بر ۴۰ تا ۴۵ میلیون نفر میرسد. حال میتوانیم با کمک از این دستگاه و یک مفاهمه صحیح بین وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و حتی صداوسیما این گونه را احیا کنیم.
بزرگترین مشکل سینمای کودک عدم شناخت کارگردانان و عوامل سینمای کودک از جامعه هدف است. به طوری که کمتر فیلمنامه و اثری را میبینیم که متناسب با نیازهای رشدی کودکان و نوجوانان باشد. در خوشبینانهترین حالت فیلمها کاملاً مستقیمگو، نصیحتگونه و آموزشی هستند و کمتر به تربیت غیرمستقیم و خودسازی روی میآورند.
یکی دیگر از مسائلی که در ایران آفت فیلمنامهها شده است، پرداختن به مسائل ایدئولوژیک آن هم به صورت مستقیم و در دیالوگهای نصیحتگونه است؛ در حالی که توسعه معنویت و تربیت معنوی یعنی رفتارهای سازگار اجتماعی و فردی والدین و شهروندان یک کشور. اگر میخواهیم کودکانمان شهروندانی مسئول، آگاه، شفیق و با تقوا شوند؛ کافی است فیلمهایی تربیتی که تأثیرات خود را بر ابعاد ناخودآگاه آنان میگذارد تولید کنیم.
به عنوان مثال اگر به آثار مهم این سینما در جهان بنگریم به این نتیجه میرسیم که آنها آن قدر خوب از رنگ، فضای فانتزی و ... زیباییهای بصری به همراه فیلمنامههایی که شاید بیشترین زمان را در پیش تولید گذراندند استفاده میکنند که فیلمهای آنها به پرفروشترین آثار سینمایی روز تبدیل میشود.
وقتی به آثار درخشان کودک و نوجوان کشورهای توسعه یافته نگاه میکنیم، متوجه میشویم، قدرت آنها در تأثیرگذاری بیشتر است و هالیوود به عنوان وزارتخانه فرهنگ و ارشاد به طور کاملاً مؤثر فرهنگ و رفتارهای کودکان را تغییر میدهد. بسیاری از آثار این کشورها اتفاقاً بسیار هم درخشان و تربیتی است و از جمله آن میتوان به انیمیشن درون و بیرون یا انیمیشن روح اشاره کرد که مضامین بسیار مهمی از معنویت و روانشناسی را مطرح میکنند.
به هر حال ما در کشور و بافت ملی مذهبی خود باید آثاری متناسب با زیست بوم خود بسازیم که فرزندانمان را در چالشهای زندگی و آسیبهای اجتماعی ایمنتر کنیم؛ چرا که دوران سنین زیر هفت سال بسیار کلیدی و مهم و سطح قضاوت کودکان بسیار پایین است. سینما و رسانهها به سهولت میتوانند پیامهای منفی و مثبت خود را بر کودک گذاشته و در سنین بزرگسالی، آن موارد به سختی از ذهن کودک بیرون میرود. پس میطلبد که فیلمنامهنویسان و کارگردانان و بنیادهای ملی کشور شروع به ساخت آثاری کنند که این موارد در فیلمهای آنها لحاظ شود.
یکی دیگر از مشکلات این روزهای سینمای کودک که در سطرهای بالا خیلی کوتاه به آن اشاره کردیم چالشی است که تنها مختص کشور ما نیست و آن افتراق و فاصلهگذاری دقیق بین مراحل رشدی و ساخت فیلمهای متناسب با سن در هر دوره رشدی است به شکلی که ما هنوز در بین واژگانی چون فیلم کودک یا فیلم برای کودک ماندیم. اگر به کشورهای غربی بنگریم متوجه میشویم سیستمهای درجهبندی و آگاهی دادن به والدین و فرزندان در این رابطه وجود دارد، اما در کشور ما وقتی فیلمی ساخته میشود این موارد دقیق لحاظ نمیشود و اثرات نامطلوبی بر کودکان و نوجوانان میگذارد.
حال برای برونرفت از این وضع باید به سمت سینمای خانوادگی روی بیاوریم، سینمایی که در وهله نخست خانواده و در ادامه مدارس را مجاب کند که کودک و دانشآموز را برای استفاده بهتر از مفاهیم از آن استفاده کند.
اگر بتوانیم ترازوی مناسبی برای این امر در نظر بگیریم هر نهادی در جایگاه خود قرار میگیرد و آنگاه میتوانیم پرسشگری کنیم که چرا هر نهاد و سازمانی نتوانسته یا به خوبی توانسته در رشد سینمای کودک جایگاهی داشته باشد.
*دبیر گروه فرهنگی
ارسال دیدگاه