حسین نورانینژاد*
تقصیر شجریان نبود
سرمایههای نمادینی در حد شجریان به ندرت پیدا میشوند. آنها مایه هویت و غرور و انسجامبخشی و همچون چسب جامعهاند. کم نیستند حزباللهیها و اصلاحطلبها و براندازها و بیطرفهایی که شجریان را عاشقانه گوش میکنند.
چه تعداد سرمایه مانند او داریم؟ کم، خیلی کم. پس چرا نام او و درگذشت او که میشد بهانهای برای انسجام ملی حداقل برای چند روز شود، منجر به نقار و بگومگوهای مجازی و حقیقی شد؟ آیا مواضع سیاسی استاد در سال ۸۸ باعث این نقار شد و به قاعده اینکه هنرمند باید یا ملی باشد یا سیاسی، خود او را عامل این شکاف دانست؟ این حرفی است که منتقدان استاد شجریان در این چند روز بارها تکرار کردهاند. برخی با احترام از هنرش گفتند و تلاش کردند تا بین این وجه او با شخصیت اجتماعیاش فاصلهگذاری کنند و برخی دیگرشان از بغض مواضع سیاسی اجتماعی شجریان، هنرش را نیز نادیده گرفتند.
در مقابل هم بودند کسانی که تمام شخصیت و ارجمندی شجریان را در آن مواضع خلاصه کردند و گویی او سیاستمدار مبارزی بوده که گاهی هم میخوانده! برای پاسخ به این پرسش و پیدا کردن مقصر - دقیقا پیدا کردن مقصر مهم است - باید آنچه مواضع سیاسی شجریان گفته میشود را مرور کرد و بررسی کرد که آیا او یک فعال سیاسی به معنای خاص کلمه بوده است که به مسائل روز واکنش نشان میداد یا خیر؟ به عقیده من خیر. او سیاست را انتخاب نمیکرد، بلکه این سیاست بود که به سراغ زندگی او، هنر او، شغل او، باورهای او و جزء جزء زندگی او میرفت. افرادی چون شجریان به سیاست مبتلا میشوند نه آنکه آن را انتخاب کنند. شجریان، هنرمندی مسوول نسبت به زمانه خود بود و این را از انتخاب اشعاری هم که برای آثار فاخرش انتخاب میکرد، میشد فهمید. اما او هیچگاه فردی سیاسی به معنای سیاستورز نبود و نشد. او هیچگاه در علن نگفت در یک کنش سیاسی خاص مانند انتخابات شرکت میکند یا نمیکند و کاندیدای او کیست. موضوعی که به خودی خود ایرادی ندارد ولی منظور این است که او تا این حد از ورود به سیاست در معنای خاص و موردی آن پرهیز کرده بود. اما سیاست حکومتی با موسیقی بهطور کل و حتی با موسیقی فاخر او بهطور خاص کار داشت، برای کنسرتهایش سنگاندازی میکرد...
سازی که قطعا برای او و موسیقی باشکوهش نقشی مقدس داشت را به مثابه وسیلهای مکروه سانسور میکرد، برای هویت و هنر او شانیت قائل نبود، بدون نظر و اجازه او بر صدایش و شعری که خوانده بود تصاویر دلبخواهی که چه بسا با باورهای او ناسازگار بود را در تلویزیون پخش میکرد و این برای کسی در مقام ویژه شجریان که برای خود در موسیقی رسالتی را قائل بود که روزگاری فردوسی برای زبان فارسی ایفا کرده بود، سنگین میآمد و حق هم داشت.
او زمانی دیگر هم، مشخصا در سال ۸۸ مواضعی را در همراهی با معترضان گرفت که از قضا رنگ و بوی جانبداری سیاسی خاص نداشت. او کنار مردمی ایستاد که خس و خاشاک نامیده شده بودند و او گفت من صدای این خس و خاشاکم. آنچه شجریان در آن مقطع ابراز کرد، لزوما به معنای جانبداری از یک گروه سیاسی مشخص نبود بلکه او از حق مردم در امر سیاست و هر آن چیز دیگری که در عرصه عمومی حق آنهاست و از کرامت و آزادی آنها دفاع کرد. حتی اگر بر فرض شجریان در آن مقطع موضع سیاسی ناخوشایندی از نظر برخی مسوولان اتخاذ کرده بود، کمترین انتظار سعه صدر و دخالت ندادن اظهارنظری در این حد به فعالیتهای هنری اوست. ولی در مقابل چه شد؟ جلوی همان مختصر کنسرتهای او را گرفتند و از آن بدتر اینکه جلوی پخش ربنایش که به جزیی از فرهنگ رمضان و افطار مومنین تبدیل شده و مایه افتخار و هویت جمعی بود را خودخواهانه و بدون در نظر گرفتن حق و نظر مردم گرفتند و در نقطه مقابل، آن اعتماد به نفس و بزرگمنشی که از مسوولان انتظار میرفت را در حدی رفیعتر از او شاهد بودیم که به ایران آمد و ماند و اجازه نداد آن بیمهریها در تصمیماتی که برای زندگیاش میگیرد، تاثیرگذار باشد و کینهتوزی نکرد.
اگر ایفای مسوولیتهای اجتماعی در این حد به معنای کار سیاسی حرفهای است و دیدن امثال او به چشم رقیب سیاسی از سوی برخی صاحبان قدرت را در پی دارد، این دیگر مشکل شجریان و شجریانها نیست. قدرتی که با جزییات زندگی مردم کار دارد به هر خرد و ریزی در احوال شخصی و غیرشخصی سرک میکشد، طبیعی است که واکنش هم ببیند. طبیعی است که این شرایط منجر به شکلگیری دوگانه «ما - آنها» از سوی جامعه شود و انتخاب امثال شجریان هم مشخص است که سمت «ما» بایستند. اما اگر حاکمان این جبههبندی را به صلاح خود نمیدانند که نیست باید حوزه دخالتشان را محدودتر کنند، در مقابل مخالف سعه صدر داشته باشند، لااقل در مقابل چند حرف مخالف سکوت کنند و خود را ملزم به شاخ و شانه کشیدن ندانند، مانند صاحبان بیاسترس قدرت و از موضعی رفیعتر عمل کنند، از آزادی بیان منتقدانشان نهراسند و حرمت بنهند تا حرمت ببینند. واقعا شجریان هیچ زمانی سیاستورز به معنای خاص کلمه نشد. الان چه کسی میداند که شجریان مشروطهخواه بود یا جمهوریخواه یا چی؟ او فقط هنرمندی آزادیخواه و مسوول بود که هیچ نگاهی قطعا به قدرت نداشت و اگر حکومت، کاری به کار او نداشت، او هم بیهیچ انتظاری کار خود میکرد. و اگر او تحقیر هموطنانش را احساس نمیکرد، غیرت به خرج نمیداد و اعتراض نمیکرد. اگر شهروندان صاحب حق، خس و خاشاک نامیده نمیشدند، او هم احساس مسوولیتی نمیکرد که صدای خس و خاشاک شود تا در کنارشان مایی شود در مقابل آنها. تکلیف آن ما مشخص است. آنها باید تجدید نظر کنند.
*فعال سیاسی
منبع: اعتماد
ارسال دیدگاه