رضا نوغابی*
سفیه و حکایتِ طلا و طالبی!
فرد باید "رشید" شود تا بتواند به "اختیار مالی" برسد. نمیشود امور مالی را به فردی سپرد که "سفیه" است. حتی مالِ خودش را. به همین خاطر است که در نظام فقهی- حقوقی نیز تا فرد "رشید" نشود، برایش "قیم" میگیرند.
طفل هم تا به این مرحله نرسد، نمی تواند در اموالش تصرف کند. دلیلش هم روشن است چون اموال خود را در غیراغراض صحیح، مصرف میکند و در معاملاتش فریب میخورد.
مولوی حکیم از همین قاعده فقهی استفاده کرده و می گوید؛ "زر به دست طفل دادن ابلهیست" چون او زر را به پفکی، لواشکی، چیز بی ارزشی خواهد داد. مگر نه این که اگر بچه را در دوراهی انتخاب طلا یا طالبی بگذاری دومی را بر می گزیند؟ مولوی، از این مهم وام میگیرد تا هشدار دهد نسبت به مسئله ای مهمتر؛" اشک را نذر غم دنیا مکن" او انسان را بزرگتر از دنیا میداند و اشک او را به زر تشبیه می کند و مسائل دنیوی را مانند چیپس و پفک، کم مقدار میشمارد.
به واقع هم همین است. انسان بزرگتر از آن است که همه دنیا او را زمین گیر کند چه رسد ریزمسئلههایی که ذیل یک مسئله کوچک مطرح می شود.
ما گاه توجه نداریم به این که خداوند ما را به خلافتِ خویش برگزیده است. فراموش می کنیم شأن و شوکت خدادادی مان را. کوچک می شویم به اندازه آنچه در ترازوی دنیا هم وزنی ندارد. امام علی(علیه السلام) در حکمتِ ۴۵۶ نهج البلاغه چنین انذارمان می دهند که،" أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ آیا آزادمردى نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد همانا بهایى براى جان شما جز بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید." دریغا که ما به کمتر از این بدان چوب حراج می زنیم.
تأسف انگیزتر این که برخی از ماها، برای پفکِ دیگری، زر از دست می دهیم. برای این که فلان فرد یا جریان به فلان موفقیت برسند، خود را هزینه میکنیم. فضای رسانه ای و به ویژه "فجازی" این روزها پُر است از نشر و بازنشرِ مطالبی که هیچ آوردهای برای ناشر ندارد اما "بُرده" فراوان دارد از حساب او. و باز دریغا که جسم خویش را هیزمِ آتشی میکنیم که جانمان را خواهد سوخت. بشنویم کلام راهگشای مولا را. پند گیریم از سخن مولانا و خود را در رهگذار بادهای موسمی قرار ندهیم.....
کارشناس رسانه*
ارسال دیدگاه