محمدفاضلی*
غلبه منطق مظلومیت
حادثه عاشورا پایه و اساسی دارد که «منطق عاشورا» و کنش امام حسین(ع) و یارانش را میسازد. پایه اول، اعتراض به بیعدالتی سیاسی است. فقدان عدالت در دسترسی به قدرت و نادیده گرفتن حق مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود که در اعتراض امام حسین به جانشینی یزید به جای معاویه برخلاف سنت بیعت و معاهده با امام حسن(ع) تجلی میکند.
پایه دوم، نادیده گرفتن حق مردم در برخورداری مادی عادلانه از کیفیت زندگی است و اعتراض به بیعدالتی اقتصادی را شامل میشود. پایه سوم اعتراض به بیعدالتی فرهنگی و محروم کردن مردم از حق تولید سخن و گفتار، و آزادی در بهرهمندی از اندیشهها و سخنهای متفاوت و متکثر است. اعتراض به دستگاه سیاسی حکومتی است که به انبوه امکانات سخنسازی دسترسی دارد، حدیث را به دلخواه خود تفسیر و جعل میکند، گفتار دینی را در خدمت حکومت قرار میدهد، و در همان حال مخالفانش را از سخن گفتن باز داشته و عرصه را بر آنان تنگ میکند.
تصور میکنم «منطق عاشورا»، اعتراض به هر سه صورت بیعدالتی است. حادثه دست بر قضا بر بستر تاریخی و جغرافیایی خاصی رخ میدهد و همین امر اجازه میدهد تا رخدادها و روایتهایی به اصل ماجرا ضمیمه شوند. عاشورا در بستر فرهنگ قبیلهای عراق رخ میدهد که ریشهای دیرینه دارد. حادثه در نزدیکی رودخانهای رخ میدهد و مانند بسیاری از جنگها، دشمن کوشیده آب را از رقیبش دریغ کند و تحت فشار قرار دهد.
جنگ پدیدهای خشونتبار است که روایت آن تلخ و تأثربرانگیز بوده است. قربانیان در جنگ همواره تصویری از مظلومیت هستند. قربانیان کشتار مسلمانان در میانمار، قربانیان داعش در سوریه و عراق، قربانیان کشتارهای آمریکا در ویتنام و کشتگان جنگ داخلی در رواندا در آفریقا مثل همه قربانیان خشونت در سراسر جهان، چهرهای مظلوم دارند. حادثه عاشورا به دلیل ترکیب فرهنگ عراقی، ماجرای آب، خشونت روایت شده و قداست امام حسین(ع) برای شیعیان، ظرفیت عظیمی برای شکل دادن به «منطق مظلومیت» دارد. مسأله از جایی شروع میشود که این «منطق مظلومیت» در حادثه عاشورا به «مظلومیت منطق عاشورا» و به حاشیه رفتن محوریت عدالت در حادثه میانجامد و حاشیه تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی بر متن فراتاریخی عاشورا غلبه میکند.
اعتراض به بیعدالتی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همان «منطق عاشورا» و متن است که فراتاریخی است، به هیچ زمانی تعلق ندارد و هر زمانی از تاریخ و در هر جغرافیا و فرهنگی پذیرفتنی و مشروع است. این متن به تدریج در فرایند تاریخی، مظلومانه تحت فشار «منطق مظلومیت» امام حسین(ع) و یارانش قرار میگیرد. آب، کمتعداد بودن یاران امام و مظلومیت، روایت خشونت و هر چیزی از این دست به مرکز صحنه روایت تاریخی عاشورا بدل شده و مظلومیت محور صحنه عاشورا میشود. «منطق مظلومیت» غلبه کرده و «منطق عاشورا» مظلومانه به حاشیه میرود. اگر آب را از حسین بن علی دریغ نکرده و سر بریدهاش را بر نیزه نکرده بودند، اگر خاندانش را به اسارت نبرده و خیمههایش را آتش نزده و بر بدنهایش اسب نتاخته بودند،چیزی از عظمت حادثه کربلا کم میشد؟ آیا زینب، خواهرش، در وصف عاشورا به عبیداله زیاد نمیگفت «من جز زیبایی ندیدم.» آن زیبایی که زینب دیده بود از جنس خشونت، بیآبی یا بر سر نیزه شدن سرها نبود.
جزئیات تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی حادثه کربلا، قوام احساسی و عاطفی آنرا افزودهاند و ماندگاریش را تقویت نمودهاند؛ اما بزرگی حادثه در تشنهلب شهید شدن امام حسین(ع) یا فاسق بودن دشمن او نیست. عاشورا عظمتش را از «منطق مظلومیت» نمیگیرد(اگرچه ماندگاری و پیوندش با قلبهای توده از این مظلومیت تأثیر میپذیرد)، اعتراض به بیعدالتی در مرکز گفتمان و منطق عاشوراست. خطر نهفته در عزاداریهای امروز، فراموشی محوریت عدالت همهجانبه در حادثه عاشورا، غلبه «منطق مظلومیت» و مظلومانه به حاشیه رفتن «منطق عاشورا» است.
منبع: آرمان
* عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
ارسال دیدگاه