رضا کیانیان: حاتمی‌کیا گفته بود من را نمی‌خواهد چون بیشتر شبیه فیلسوف‌ها هستم!

تهران (پانا) - رضا کیانیان بازیگر باسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون در نشست تخصصی «پرسش از بازیگردان» بیان کرد قواعد سینمایی ایران شبیه سینمای آمریکا نیست.

کد مطلب: ۱۳۱۷۲۳۸
لینک کوتاه کپی شد
رضا کیانیان: حاتمی‌کیا گفته بود من را نمی‌خواهد چون بیشتر شبیه فیلسوف‌ها هستم!

نشست تخصصی «پرسش از بازیگردان» از سلسله نشست‌های «۲۰-۳۹» جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران ظهر امروز ۲۸ مهرماه با حضور رضا کیانیان برگزار شد.

کیانیان در ابتدای این نشست بیان کرد: من به دوستان جشنواره هم گفتم قاعدتاً فیلم کوتاه به بازیگردانی احتیاج ندارد چون در آن یا از کسانی استفاده می‌شود که بازیگر نیستند، یا می‌خواهید درباره کسی فیلم بسازید که او وجود دارد و همچنان هست. اگر بخواهید بازیگر اسم و رسم داری بیاورید، زیر نام او گم می‌شوید اما دوستان گفتند بیا و من هم گفتم چشم. من لطفی به سینمای جوانان ایران نمی‌کنم، چون سینمای جوان پله‌های اول سینمای بالغ است. درواقع همه برای یک خانواده‌ایم.

* تیم‌ بازیگران شبیه تیم فوتبال است

وی درباره تفاوت کارگردانی و بازیگردانی بیان کرد: در آمریکا هر بازیگری از شناخته‌شده‌ترین تا ناشناس‌ترین،‌ مربی دارد و آن مربی مسئول محافظت از اوست. یعنی اجازه نمی‌دهد صدا و فیزیک بازیگر خراب شود. تیم بازیگران از منظری شبیه تیم فوتبال است. مثلا فوتبالیست‌ها نباید شب قبل از بازی، دیر بخوابند یا به مهمانی بروند. در این مسایل مربی به آن‌ها کمک می‌کند. در بازیگری هم مثلا یک مربی کمک می‌کند که بازیگر سناریو را بخواند. ما اما در سینمای خود این موضوعات را نداریم و می‌توانیم تنها درباره آن صحبت کنیم.
این بازیگر باسابقه سینما و تئاتر افزود: در ایران قواعد ما فرق دارد، چون سینمای ما شبیه سینمای آمریکا نیست. در مقاله‌ای نوشته بود کل خرج یک فیلم ایرانی، به اندازه یک برک (پذیرایی حین تصویربرداری!) در تولید یک فیلم آمریکایی است. به این دلیل که در آنجا فروش زیاد است و بلدند فیلم را برای فروش به بازارهای جهانی بفرستن. به همین منظور برای تولید آن هم خوب خرج می‌کنند. سینمای ایران اما بازار جهانی ندارد. سیاست‌هایی که بر سینمای ما جاری است، نخواسته ما بازار خارجی داشته باشیم و به ایران محدود شده‌ایم. در نتیجه نیاز به خرج‌های زیاد و رقابت با فیلم‌های جهان نداریم.

* حاتمی‌کیا گفت بلد نیستم به بازیگر بگویم چه بکند

کیانیان ادامه داد: در سینمای ایران برخی از کارگردانان مثل ابراهیم حاتمی‌کیا می‌گفتند من بلد نیستم به بازیگر بگویم چه بکند یا نکند، به همین دلیل آقای پسیانی را آورده بود که هم بازیگر برایش انتخاب کند و هم به آن‌ها بگوید چه کنند و چه نکنند. پس این یک سلیقه شخصی کارگردان است. برخی کارگردانان می‌گویند خودمان بلد هستیم. در نتیجه با دو دسته کارگردان رو به رویم؛ آن‌هایی که بلدند و آن‌هایی که دوست دارند این موضوع را به دیگران بسپارند.
وی تأکید کرد: بازیگردانی یک شغل نیست، یک تایتل نیست و دلیلی برای خوب یا بد بودنش نیست. در «آژانس شیشه‌ای» من اولین بازیگردانی را انجام دادم. آن موقع حاتمی‌کیا به پسیانی گفته بود یک نفر را به من معرفی کن، او من را معرفی کرده بود، اما حاتمی‌کیا گفته بود کیانیان را نمی‌خواهم چون او بیشتر شبیه فیلسوف‌هاست! این را هم از روی نوشته‌هایم دریافته بود و‌ گفته بود کیانیان دوست دارد با همه بحث کند و من دوست ندارم او باشد، اما در نهایت مقرر شد من در «آژانس شیشه‌ای» بازیگردانی کنم.

* بعد از «آژانس شیشه‌ای» بازیگردانی مد شد

کیانیان ادامه داد: وقتی می‌خواهم بازیگردانی کنم اصلا به کسی نمی‌گویم چگونه بازی کن، چون این اصلا جزو وظایف ما نیست. این یک کار غلط است که بگوییم یک بازیگر چگونه ایفای نقش کند. در آن فیلم هم من سعی می‌کردم موتور داخلی وجود بازیگر را برای آن نقش خاص روشن کنم. بعد از «آژانس شیشه‌ای» کمی بازیگردانی مد شد، اما متاسفانه برخی از آن‌ها به بازیگران می‌گفتند چگونه بازی کن! با توجه به اینکه زمان برای پیش‌تولید داشتیم مثلا به پرویز پرستویی می‌گفتم به عنوان حاج کاظم در فیلم چه می‌کنی؟ کسی که از جبهه برگشته، کاری به کار کسی ندارد، کنارش برخی پولدار می‌شوند و... من برای روشن کردن موتور حاج کاظم می‌گفتم در چنین شرایطی چه می‌کنی؟ یا در فیلم «روبان قرمز» دو شخصیت جمعه و داود داشتیم و ابتدا قرار بود نقش داوود را آقای هاشم‌پور و نقش محبوبه را خانم ملک‌نصر بازی کند.
وی ادامه داد: من در صحبت با آقای هاشم‌پور می‌گفتم فلان صحنه را فرض کن، او می‌گفت وقتی این موضوع در فیلمنامه نیست چرا باید فرض کنم؟ راست هم می‌گفت زیرا ایشان اکثرا فیلم‌هایی بازی می‌کردند که همه چیز آن مشخص بود. پس آقای حاتمی‌کیا اشتباه کرده بود که آقای هاشم‌پور را برای این نقش انتخاب کرده بود که در نهایت آقای پرستویی انتخاب شد یا به خانم بادران برای «آژانس شیشه‌ای» گفتم از الان وقتی برای خرید هم بیرون می‌روی چادر سر کن تا یاد بگیری، این کارها بیشتر شبیه تمرین تئاتر است.

کیانیان تأکید کرد: این بازیگردانی درست از نگاه من است، اما از نگاه خیلی‌های دیگر معنای دیگری دارد. من کاری را کردم که کارگردان باید انجام بدهد کاری نکردم که فرای او باشد در نتیجه بازیگردانی بخشی از کار کارگردان است. پس بازیگردانی یک شغل و فن مجزا نیست.
* دنیای برخی کارگردان‌ها به‌هم ریخته است!
این بازیگر ادامه داد: بازیگر یک موجود هنرمند و هنرش در حال فوران و خلاقیت است اما کارگردان، بازیگر نیست. بارها کارگردان به من گفته فلان طور بازی کن، من هم اتفاقا همان کار را کرده‌ام اما کارگردان دیده که خوب نشده و در نهایت به من گفته‌ است کار خودت را بکن. در سینما کارگردان یک دنیا می‌سازد، اگر بازیگری قواعد دنیای تو را نفهمید تو به‌عنوان کارگردان او را اشتباه انتخاب کرده‌ای، دنیای خیلی از کارگردانان به هم ریخته است و به همین دلیل مخاطبان از فیلم‌های آن‌ها لذت نمی‌برند.
وی با اشاره به فرآیند دورخوانی در بازیگری گفت: دورخوانی برای بازیگر حرفه‌ای است که تئاتر‌ کار کرده است، اما هنر قاعده ندارد. هر زمان یک قاعده بگذارید همانجا همه چیز را خراب کرده‌اید. در تئاتر شغلی به نام دراماتورژ وجود دارد این شغل یعنی کسی که روح اثر را فهمیده است و به کارگردان کمک می‌کند، در سینما اما ما دراماتورژ نداریم یعنی کسی که دنیای کارگردان را برای او باز کند.
بازیگر «یک تکه نان» بیان کرد: وقتی می‌خواهید فیلم کوتاه بسازید از بازیگر و تصویربردار اسم و رسم‌دار استفاده نکنید چون وقتی فیلمتان تمام می‌شود مثلا می‌گویند آقای کلاری فیلم را ساخته است، پس سعی کنید در فیلمتان کار خودتان را نشان بدهید. این را هم باید بگویم اگر بخواهید یک چیز را مدنظر داشته باشید اشتباه می‌روید پس باید خلاقیت داشته باشید به شرطی که دنیای خود را بشناسید. البته تمام حرف‌هایی که گفتم اصلا قانون نیست.
بازیگر «پاداش سکوت» درباره بداهه بازی کردن هم گفت: این کار هیچ ایرادی ندارد به شرط آنکه موتور بازیگر روشن باشد، بازیگر اگر نقش خود را فهمیده باشد این کار درست است اما اگر نفهمیده باشد همین کار هم اشتباه است.

* بهترین بازیگران جهان، حیوانات و بچه‌ها هستند

کیانیان اظهار کرد: بزرگترین اشتباه یک کارگردان یا بازیگردان این است که به بازیگر بگویند چه کند یا چه نکند بدانید که بازیگر عروسک نیست که نخش را بگیرید و بازی بدهید! اینجا البته استثنا وجود دارد مثلاً آقای بیضایی در برخی فیلم‌ها چنان دکوپاژ می‌کند که تحسین‌برانگیز است اما در چنین آثاری هم اگر نقش خود را به خوبی فهمیده باشید به راحتی می‌توانید کار خود را انجام بدهید. بازیگر را باید درست انتخاب کنیم نه اینکه به او بگوییم چه کند چه نکند. به نظرم بهترین بازیگران جهان، حیوانات و بچه‌ها هستند چون هیچگونه نقابی ندارند و وقتی حیوانی یا بچه‌ای در کنار یک بازیگر قرار می‌گیرد آن بازیگر تازه می‌فهمد نقصش چیست ما اما وقتی بزرگ می‌شویم شروع به نقاب زدن می‌کنیم.
وی در بخش دیگر از صحبت‌هایش توضیح داد: ما هم می‌توانیم قاتل و هم مقتول باشیم چون همه چیز در وجود ما وجود دارد. یادم است یکبار با حامد بهداد سر فیلمی بودیم، او می‌گفت یک‌بار رفتم و از فروشگاهی دزدی کردم تا بدانم دزدی چگونه است، اما به حامد بهداد گفتم این کارت دزدی نیست چون دزدی دلایلی دارد. تو دزدی کردی که فقط تجربه‌اش کرده باشی چون نه نیاز مالی داشتی نه شهوتش را، با این حال دزدی را تجربه کرده‌ای. توجه داشته باشیم که ما همه در زندگی هرچند کوچک اما دزدی کرده‌ایم، هیچکدام علیه السلام نیستیم، ما در زندگی چندین بار آدم کشته‌ایم همه ما یکبار به اوجی از عصبانیت رسیده‌ایم که گفته‌ایم اگر اسلحه داشتم، فلانی را می‌کشتم و این یعنی قتل، همه ما خودکشی کرده‌ایم چون گاهی به نقطه‌ای رسیده‌ایم که گفته‌ایم کاش می‌مردیم و این یعنی خودکشی. گاهی از زندگی سیر شدید اما به چند دلیل خود را نکشته‌اید مثلا عقلتان گفته یا ترسیده‌اید و... پس ما تجربه هر کاری را داریم اما مهم این است که به عنوان کارگردان یا بازیگر آن تجربه را در ذهن خود زنده کنید.
این بازیگر درباره اینکه چرا بازیگردانی در سینما کمرنگ شده است؟ مطرح کرد: من هم جوابش را نمی‌دانم اما این را می‌دانم که مدتی این کار مد شد و برخی فکر کردند اگر در کارشان بازیگردانی داشته باشند خیلی باحال‌تر است. این موضوع اما به نیاز کارگردان برمی‌گردد مثلاً آقای فرهادی زمان زیادی برای تمرین با بازیگران می‌گذارد در نتیجه نیازی به بازیگردانی ندارد یا آقای فرمان‌ارا می‌گوید خودم می‌توانم انجام بدهم پس این سلیقه‌ای است.
کیانیان درباره اینکه آیا بازیگری اکتسابی است یا در نتیجه استعداد حاصل می‌شود؟ توضیح داد: بازیگری استفهامی است یعنی به فهم شما باز می‌گردد البته سواد هم موثر است. سواد به معنای خواندن نیست بلکه به معنای هضم کردن است ممکن است شما پنجاه کتاب خوانده باشید اما آن ها را هضم نکرده باشید. وقتی چیزی را خوب بفهمید نامش سواد می‌شود یک وجه دیگر از سواد چالش با خودتان است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار