عشق شهید، عشقی حقیقی است

مسعود قره‌چایی برادر شهید دانش‌آموز، حبیب‌الله قره‌چایی، درباره زندگی کوتاه او می‌گوید: حبیب‌الله تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند. او در سن ١۴ سالگی عضو فعال بسیج بود، در سن ١۵ سالگی بدون اجازه پدر و مادر برای جنگ به کردستان رفت، اما چون سنش کم بود دوباره او را به خانه بازگرداندند.

وی اظهار کرد: وقتی کمی بزرگتر شد برای آموزش به ساری رفت و بعد از آموزش به منطقه جنگی کردستان عراق عازم شد. شهریور ماه ۱۳۶۳ وقتی از سنگر برای غذا گرفتن بیرون آمد، توپ و ماشین غذا در آنجا منفجر شد و حبیب‌الله به شهادت رسید.

قره‌چایی از اطلاع دادن شهادت برادرش به مادرشان، چنین گفت: مادرم قبل از شهادت برادرم به مکه رفت؛ وقتی حبیب‌الله به شهادت رسید مادرم در مکه بود، یک هفته قبل از آمدن مادرم از مکه، پیکر حبیب‌الله را به سردخانه کرج آوردند، مادرم ساعت ١٢ شب از مکه وارد فرودگاه مهرآباد شد، بعد از استقبال، او را به خانه آوردیم و ساعت ٧ صبح به مادرم گفته شد که پسر شما شهید شده است، با اهالی خوشنام ملارد پیکر پاک شهید را در امامزاده بی بی سکینه صفادشت به خاک سپردیم.

برادر شهید قره‌چایی، به نوجوانان و دانش‌آموزان توصیه کرد: عشق شهید، عشق حقیقی است، نوجوانان بدانند که خیلی از جوانان این مملکت، به شهادت رسیدند تا ما آرامش کنونی را داشته باشیم، نوجوانان باید شهیدان را الگوی زندگی خود قرار دهند و راه آن‌ها را با تلاش و مجاهدت در پیش بگیرند.

خبرنگار دانش‌آموز: زینب حیدری