عباس عبدی*
طشتی که بر زمین میافتد
رسانههای جدید چگونه در حال نمایاندن چیزهایی هستند که پیشتر دیده نمیشد؟ یا چگونه در حال تغییر سبک زندگی و رفتار عمومی و خصوصی ما هستند؟ یکی از ویژگیهای معماری ایران این بود که از روی ظاهر ساختمانها نمیتوانستید متوجه شوید که در داخل آن چه میگذرد یا چگونه است هنگامی که به بافتهای قدیمی وارد میشوید، دیوار همه خانهها کمابیش یکسان است چه خانه ثروتمندان و چه خانه فقرا.
البته وسعت خانهها تفاوت دارد و ارتفاع دیوارها نیز تا حدی فرق دارد. ثروتمندان چنان دیوارها را بالا میگرفتند که داخل خانه کمتر پیدا باشد. هنگامی که وارد خانه آنان شوید و یک راهروی تاریک را بگذرانید، تازه متوجه فضا و معماری داخل ساختمان و ... حوض وسط آن و تر و تمیزی محل مسکونی ثروتمندان میشوید.
این فرهنگ و معماری در حال دگرگونی است. اکنون از نمای ساختمان میتوان حدس زد که داخل آن چیست؟ و تناسبی میان ظاهر و باطن نما وجود دارد. در بسیاری از موارد، حتی میتوان درون خانه را نیز دید. بیرون ساختمان بهگونهای طراحی میشود که اصل ساختمان نیز دیده شود. کمکم مرز میان داخل و بیرون برداشته شده است. این اتفاق با شکلگیری شبکههای اجتماعی دچار یک تحول کیفی شده و حوزه خصوصی کوچک و کوچکتر شده است. دیگر نه تنها میتوانیم بیرون ساختمان را که معرف درون آن است ببینیم، بلکه زوایای گوناگون درون ساختمان نیز دیده میشود. در واقع نمایش این زوایا نیز به جزئی مهم از زندگی تبدیل میشود. اینکه چه میپوشم؟ چه میخورم؟ چه خودرویی سوار میشوم؟ با چه کسانی مراوده دارم؟ کجاها میروم؟ چگونه اوقات فراغت خود را میگذرانم؟ از چه رفتاری خشنود میشود؟ الگوهای من چه کسانی هستند؟ و... حتی مسائل جزئیتر نیز به اشتراک گذاشته میشود و این اشتراکگذاری نیز جزئی از مطلوبیت بهرهمندی از این امکانات زندگی است.
تا اینجای کار، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است، حتی اگر از این وضع خوشحال نباشیم. زندگی در حال تبدیل به نمایشی است که مخاطب میپسندد یا حسرت آن را میخورد. دیگر مثل گذشته نیست که فقط برای دل خود بازی کنیم. دیدن بازی زندگی از سوی دیگران نیز مطلوبیت یافته است. ولی مشکلی که این پدیده در ایران ایجاد کرده است، جالب و شنیدنی است.
اجازه دهید با یک مثل آغاز کنم. همه میدانند که یک نفر در حمام چه کار میکند و چه پوششی دارد یا بهتر است بگوییم ندارد. ولی کسی این وضع را عمومی نمیکند. این به معنای نبود شفافیت نیست، زیرا وضعیت فرد در حمام بر کسی پوشیده نیست و اگر روزی کسی این وضعیت را عمومی کند، دیگران از وجود آن وضعیت تعجب نخواهند کرد، چون پیش از آن نیز میدانستند که چنان است. تعجب دیگران از قباحت این کار خواهد بود. ولی حالا فرض کنیم که یک نفر سر چهارراه گدایی کند، بعد معلوم شود که در زعفرانیه خانه دارد. طبیعی است که مخاطب دچار تعجب میشود، نه بهدلیل وجود خانه در زعفرانیه، بلکه برای ثروت چنین شخصی.
برخی از آقازادهها از طریق رانتهای گوناگون که صاحب ثروت و مکنتی شدهاند و بدون توجه به عوارض فضای مجازی در این میدان وارد شدند و به نمایش زندگی خصوصی خود پرداختند. عکسهای آنچنانی از خودشان، از لباسهایشان، از خانه و دکوراسیون داخل خانه، از سفرهایشان، از خودروهایشان و از سبک زندگی به نمایش گذاشتند. ولی بهدلیل تربیت گلخانهای آن اندازه درک عرفی نداشتند که متوجه تبعات عمومی این رفتار شوند. نه تنها خودشان متوجه نبودند، بلکه پدر و مادرشان نیز توجه نکردند که این نمایش خطرناک است و موجب بدنامی میشود. مدتی را با این خوشی سر کردند تا سر بزنگاه که مسأله یا فسادی برملا شد این سبک زندگی آنان نیز عمومی شد و تصاویر به سطح جامعه رسید. تصاویری که به ظاهر در فیسبوک یا شبکههای اجتماعی و بهصورت محدود دیده میشد، پخش گسترده آن موجب بدنامی شده است. ضمن اینکه مردم میپرسند این ثروتها از کجا آمده است؟ این افراد که در بهترین حالت اگر خیلی بااستعداد باشند، یک فرد معمولی میشوند، چگونه در سی سالگی چنین ثروتی را دارند و چنان بیمحابا آن را به نمایش میگذارند؟ اینجاست که تازه متوجه میشوند که چه خبطی را مرتکب شدهاند. ولی دیگر دیر شده است. همان طور که باید وجود کرونا را بهرسمیت بشناسم و با آن زندگی کنیم.
*روزنامهنگار
منبع: ایران
ارسال دیدگاه