فاطمه بختیاری*
تفکر چمران و آوینیها در کتب درسی گنجانده شود
هرگاه که سخن از الگوی شخصیتی به میان میآید ذهن اکثریت به سوی بازیگران هالیوود و نخبگان اروپایی کشیده میشود و لبخندی بیانتها بر لبانشان نقش میزند و کلمات تشویقی، از دهانشان همچون تیر از کمان در رفته به توالی رها میشود؛ اما، آیا حقیقت وجود به همین منوال است؟
گاهی آنقدر درگیر بازیها و نقشههای از پیش برنامهریزی شده بد سیرتان میشویم که حقیقت را نتوان از مجاز تفکیک کردن؛ و این موضوع، خود عاملی است که از ابعاد حقیقی و پتانسیل درونی خویش غافل شده و در گرداب بیخبری محو میشویم؛ شاید همین خود فراموشی سبب سستی اقدام برخی پژوهشگران فاتح ثریای ایرانی گشته و این موضوع میتواند جایگاهمان را، از عرش به فرش بدل سازد.
اما در این گردباد خودتحقیری و سستسازی اراده فولادین که توسط اهریمن صفتان و سستی نفس درونی افراد به وجود آمده، هستند اقلیتهایی که همواره در طول تاریخ بر اکثریت چیره گشتند و زبان حیرت را به صاحبان افکار زمانه اهدا کردهاند؛ آری، هنوز هم بوی بهشت از وجود مردان و زنان آسمانی به مشام میرسد که در گوشه و کنار این جهان به ظاهر پهناور، زندگی به نیکی میگذرانند و مردمان از حضورشان در آسایشاند.
"چ" یا همان مصطفی چمران نخبه و دلیرمرد ایرانی که علم و ایمانش، زبان همگان را به تحسین واداشته بود و نام ایرانی را در فهرست برترین مردان جهان به ثبت رسانیده بود، یکی از همان مردانی است که سخت بوی جنت الهی و نزدیکی به آن یگانه معبود را تراوش میکند؛ چمران، از دسته مردان میتوانیم و عمل باید، بود؛ چیزی که امروز، به عنوان آرمان در کتابهای مشاوره و ورد زبان سخنرانان مشرق زمین و مغرب زمین شده است؛ اما به راستی که چه عاملی سبب شد تا مصطفی چمران از دکتری فیزیک پلاسما و تحصیل در دانشگاه برکلی کالیفرنیای آمریکا، به خاکریزهای بیریای ایران و لبنان برسد...آیا او در پی حقیقتی بود که در آن سوی دنیا دستیافتنی نبود یا که آرمانهایش با تفکرات ضد نقیض آمریکایی به تطابق نمیانجامید؟ و به یقین همین پرسشها سرآغاز رسیدن چمران به بهشت برین و محبوبیت در دلها شد.
میگویند در دانشگاه تهران که تحصیل میکرد، همکلاسیهایش دوستش میداشتند و او را به عنوان محبوبترین دانشجو برگزیده بودند؛ چرا که مهر و عطوفت او چنان بود که سالها بعد پناه دل بیپناه بچههای مظلوم فلسطین شد که در زیر حملات اسرائیلیها، تن و بدن میلرزاندند و چون شمعی که میسوزد رو به افول بودند؛ مگر نه اینکه اسلام مهربانی و حسن خلق را نیمی از ایمان میداند؟ و چمران به راستی مثال صدق این حدیث بود.
هنگامی که جنگ شد او را، بیشتر با نام جنگهای نامنظم میشناختی؛ همانهایی که لرزه بر پیکره دشمن میانداخت و دل پیره زنان و کودکان را امیدوار میکرد به آیندهای که روشناییش درگیر گرد و غبار خودکامگی عراق بعثی شده بود؛ از حضور بینظیرش در مناطق کردنشین و فرماندهی بیبدیلی که انجام میداد هرچه برایتان تعریف کنم به مانند فسانهای میماند که مادران در هنگام خواب برای کودکانشان میگویند؛ هیچ دور از انتظار نیست که در آن ایام خونین، مادران قصه دلاوریهای مردان و اسطورههای ایرانی را، در گوش جگرگوشههایشان تلاوت کرده باشند؛ چرا که میدان مرد میخواد و امثال چمرانهای عملگرا.
نقل حکایتی که از زندگی و شخصیت شهید مصطفی چمران شد، همگی به خوبی بر این مهم متفق القولاند که ایران و ایرانی، خود بهترین الگوهای شخصیتی را داراست که در طول تاریخ با جانفشانی و علمآموزی، به دنبال راهی برای رسیدن به یگانه خالق عالم هستند و میبایست همانند دوران کودکی که مادران لالایی در گوش فرزندانشان نجوا میکردند، امروز نیز پند و اندرزهای زندگی به نوجوانانشان دهند تا چراغ راهی شود برای مسیری که طوفانها، تیربرقهایش را از کار انداختهاند.
صحبت از پند و اندرز به میان آمد و آموزش و پرورش خود نهاد اندرز و تربیت است؛ لذا میبایست برای آگاهسازی نسل جوانی که چمرانها را ندیده و وجودشان را با حواس پنجگانه درک نکرده است، مسیری راهی تعیین نموده و سرگذشت و معجزات بیبدیل شهدا را در کتابهای درسی بگنجاند؛ همچنین با همراهی بیشتر، دفعات راهیاننور را برای تعداد بیشتری از دانشآموزان برگزار نموده و آنان را، برای قرارگیری در فکه و شلمچه و طلائیه تشویق نماید؛ چرا که شهدا زندهاند و بهخوبی پذیرا و پاسخگوی دل پر تلاطم جوانان امروزی هستند؛ به قول گفتنی: طلائیه عجب طلائیه!
به امید آنکه تفکر و کردار شهید چمران و آوینیها، در جامعه گسترش یافته و شاهد ایرانی قوی و پیشرو باشیم.
*دانشآموز خبرنگار پانا شهرستانهای استان تهران
ارسال دیدگاه