روایت یک دانشآموز مرزنشین از جدال امید و تعصب
دانشآموزی که دوست دارد معلم شود اما شناسنامه ندارد
برای تحصیل با تعصب خانوادهام میجنگم/تمام موفقیتهای تحصیلی و اجتماعی را مدیون حمایت و همراهی معلمانم هستم/معلمان و مدیران مدرسه وسایل مورد نیا را تامین میکردند/مدیرمدرسه برایم گوشی هوشمند خرید
زاهدان (پانا) - در دنیایی که بهرهمندی از آموزش و تحصیل یک حق شهروندی است و مدرسه رفتن از برنامهها و فعالیتهای معمول زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان است، هستند کسانی که برای دستیابی به این حق باید بجنگند و تمام تلاششان را بکار گیرند تا موفق شوند.
داستان زندگی یا بهتر بگوییم ماجرای تحصیل «آمنه یارمحمدزهی» دانش آموز مرزنشین سیستان و بلوچستانی روایتی از جدال امید و تعصب در نقطهای از ایران است که به زادگاه خورشید معروف است. آمنه از اهالی شهرجالق مرکز شهرستان گلشن است که تا چندی پیش از توابع شهرستان سراوان بود اما از دی ماه سال گذشته به یک شهرستان مستقل تبدیل شد. شهرستانی که به زیبایی نخلستانها و قدمت آثار باستانیاش مزین شده، اما متاسفانه به عنوان یکی از گلوگاههای قاچاق سوخت شهرت دارد.
آمنه یکی از اهالی همین شهرستان است که برای رسیدن به آرزوهایش از ۷ سالگی دست به کار شد و با مانعی بزرگ به نام تعصب دست و پنجه نرم میکند.
در حالی که اکثر دانش آموزان کلاس اولی در نخستین روز از ورود به مدرسه، با وجود همراهی والدین ترس از جدایی و تنها ماندن را تجربه میکنند، مخالفت خانواده آمنه با تحصیل وی سبب شد تا نه تنها خودش به تنهایی راهی مدرسه شود، بلکه قبل از آن نیز برای ثبت نام در کلاس اول خودش دست به کار شد.
آمنه هنگام ثبت نام در مدرسه یک فرق دیگر هم با بقیه دانش آموزان داشت و آن اینکه شناسنامه نداشت! وی هم اکنون به عنوان شاگرد اول شهرستان گلشن در پایه دهم انسانی مشغول به تحصیل است، اما همچنان شناسنامه ندارد و با وجود برنامه ریزیها و رویاپردازیهای فراوانی که برای قبولی در دانشگاه فرهنگیان و رشته دبیری عربی دارد، نگران است نداشتن شناسنامه مانع رسیدن به بزرگترین آرزوی او یعنی معلم شدن شود.
آمنه علاوه بر سماجت و سختکوشی در تحصیل، مربیگری مهدکودک قرآنی، تسلط به هنر سوزندوزی بلوچی، عضویت در خبرگزاری دانش آموزی پانا، نمایندگی مجلس دانش آموزی و کسب چندین رتبه برتر در مسابقات فرهنگی و هنری را نیز در کارنامه خود دارد.
این دانش آموز نیز مانند بسیاری از دانش آموزان دیگر بعد از ورود ویروس کرونا و مجازی شدن آموزشها با مشکل نداشتن گوشی تلفن همراه مواجه شد و نزدیک بود تمام زحمات ۹ سالهاش برای تحصیل به یک باره به باد رود و به کابوسی اجباری به نام ترک تحصیل تن دهد، اما مدیر مدرسه و معلمانش با تهیه یک دستگاه تلفن همراه دوباره او را در راه رسیدن به آرزوهایش کمک کردند. آمنه تمامی موفقیتهای تحصیلی و اجتماعی خود را مدیون حمایت و همراهی معلمانش از پایه اول ابتدایی تا کنون می داند چرا که قبل از کرونا نیز معلمانش در تهیه وسایل آموزشی و کمک آموزشی برای او کم نگذاشتند و همواره حمایتش کردند.
این دانش آموز سخت کوش به تشریح سختیها و شیرینیهای دوران تحصیلش پرداخت و اینگونه به پانا توضیح میدهد.«من در خانواده ای متولد شدهام که پدرم شناسنامه ندارد و با وجود اینکه مادرم شناسنامه دارد، من و دیگر اعضای خانواده از این نعمت محروم هستیم.»
آمنه از مخالفت خانواده اش برای تحصیل میگوید.«وقتی به ۷ سالگی رسیدم برای ورود به مدرسه با مخالفت خانواده مواجه شدم، اما آنقدر به تحصیل علاقه داشتم که با همان سن و سال کم خودم به تنهایی به مدرسه مراجعه کردم. از آنجایی که شناسنامه نداشتم کار برایم کمی سخت تر شد، اما بالاخره با سماجت موفق شدم در پایه اول ابتدایی ثبت نام کنم و دانش آموز شدم. از همان سالهای ابتدایی تحصیل چون خانواده من با تحصیلم مخالف بودند لوازم و وسایل مورد نیاز مدرسه را هم برایم فراهم نمی کردند، به همین دلیل در تمام این سال ها معلمان و مدیران مدارسی که در آنها تحصیل کردم وقتی اشتیاقم برای آموزش را می دیدند، وسایل مورد نیازم را تامین می کردند؛ من هم که همیشه شاگرد اول کلاس و مدرسه بودم با تلاش و کوشش سعی می کردم زحمات آنان را جبران کنم.»
این دانشآموز از شروع روزهای سخت تحصیل با آمدن کرونا بیان میکند.«همه این سالها با تمام سختیها و شیرینیهایش گذشت تا اینکه در پایه نهم با آمدن کرونا به یکباره مدارس غیرحضوری شد. این در حالی بود که چون در خانه گوشی همراه نداشتم و از طرفی خانواده ام نیز نه تمایلی به خرید گوشی برای من داشتند و نه توان مالی آن را؛ به همین دلیل در کمال ناامیدی احساس کردم که دیگر هیچ راهی برایم باقی نمانده و مجبور به ترک تحصیل هستم. تا اینکه خوشبختانه یکی از همسایگان ما یک گوشی دست دوم و نه چندان سالم را به من داد تا بتوانم با آن ادامه تحصیل دهم.»
آمنه از روزهای بیم و امید خود بعد از خراب شدن گوشی اول میگوید.«حدود سه ماه توانستم با این گوشی در کلاس های مجازی شرکت کنم، اما متاسفانه این گوشی هم دچار مشکل و به کلی غیرقابل استفاده شد و من یک هفته بدون گوشی از تمامی کلاس ها عقب ماندم. درست در لحظهای که فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شده و راهی برای ادامه تحصیل باقی نمانده است، با صدای در خانه به خود آمدم و متوجه شدم مدیر مدرسه به خانه ما آمده و برایم یک گوشی تلفن همراه آورده است.»
آمنه که هنوز هم شوق آن شب در حرفهایش موج میزند،از دوباره گوشی دار شدنش اینگونه صحبت میکند. «مدیر مدرسه ما «آمنه سالاری» با کمک معلمان برای اینکه شاگرد اول مدرسه از تحصیل بازنماند، هزینه خرید این گوشی را جمع آوری و آن را برای من خریداری کرده بودند. آن شب آنقدر خوشحال بودم که جز دعای خیر برای مدیر و معلمانم کار دیگری نکردم و از همان شب باز هم با جدیت به تحصیل ادامه دادم. علاوه بر آموزش و شرکت در کلاسهای مجازی من با این گوشی در بسیاری از مسابقات و رویدادهای مجازی دیگر شرکت کردم و موفقیتهای فراوانی به دست آورده ام تا بتوانم لطف بزرگی که این عزیزان در حق من کردند را جبران کنم.»
این دانش آموز باهوش با شوق از معلمی میگوید.«همه شنیدهایم که می گویند معلمی شغل انبیاست، اما من با جان و دل این را لمس کردهام چرا که هر یک از معلمانم به مانند یک پیامبر واقعی من را در راه موفقیت هدایت و حمایت کردند.»
آمنه توانست پایه نهم را با معدل ۲۰ پشت سر بگذارد و با وجود بدست آوردن حدنصاب لازم برای ادامه تحصیل در رشتههای ریاضی و تجربی، به دلیل علاقهای که به درس عربی داشت رشته علوم انسانی را انتخاب کرد تا روزی یک معلم عربی شود.
او هم اینک در پایه دهم انسانی در شهر جالق مرکز شهرستان گلشن مشغول به تحصیل است و از اینکه امسال آموزشها حضوری شده و او بار دیگر در کنار معلمان و دوستانش قرار گرفته بسیار خوشحال است، اما با این حال این نگرانی همیشه با او همراه است که روزی نداشتن شناسنامه آن هم بعد از ۱۵ سال تلاش و پیگیری به مانعی بزرگ برای رسیدن به آرزوهایش تبدیل شود. این نه فقط دغدغه آمنه، بلکه مشکل صدها و یا شاید هزاران نفر دیگری است که در سیستان و بلوچستان از نداشتن هویت قانونی رنج میبرند.
گزارش از حسنیه ارباب افضلی
ارسال دیدگاه