روایت حادثهدیدگان کانکس روستای کنگرستان
اهواز (پانا) - شامگاه دوشنبه ۳۰ دیماه ۹۸، کانکس محل اقامت سه تن از معلمان عشایری روستای کنگرستان بخش سردشت دزفول، در حادثه ای تلخ که تا لحظه تنظیم این گزارش علت مشخصی برای آن ثبت و اعلام نشده است، دچار آتش سوزی گسترده ای می شود که حاصل آن ۶ نفر مصدوم با سوختگی های شدید می شود و بعد از ۶ ساعت در حالی که هیچ هوشیاری قابل اتکایی نداشتند در حالی بهخود می آیند که با سر و صورت سوخته و پانسمان شده روی تخت بیمارستان سوانح سوختگی آیت الله طالقانی اهواز بستری بودند و در نهایت دو نفر از آنها که نوجوان بودند بر اثر شدت سوختگی فوت کردند.
روحیهشان قوی است ،خواسته ای ندارند. با صلابت خاصی دردهای ناشی از سوختن کانکس را روی تخت بیمارستان تحمل می کنند. زندگی در کوهستان و شرایط سخت آنها را شکست ناپذیر و مصمم بار آورده. آنها معلمان مصدوم آتش سوزی کانکس مدرسه حافظ کنگرستان در بخش سردشت هستند. فضای داخل کانکس هیچ تصور و درکی از زنده ماندن افراد درون آن به ذهن مخاطب متبادر نمی کند. همه چیز به شکل دهشتناکی سوخته و غبار سنگین خاکستر و دوده همه جا فرا گرفته است.
با زحمت بسیار و پیگیری، سرانجام فرصتی دست می دهد تا با سه تن از مصدومان دیدار کنم. ساعت ۱۹و ۴۵ دقیقه، بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهواز. سرمای استخوان سوز و منحصر به فرد خوزستان، حال و هوای بیمارستان را دگرگون کرده است. خوشبختانه بیمارستان خلوت است و چند نفری بیشتر حضور ندارند. گهگاهی چند نفری که مصدوم یا بیماری دارند برای حضور در بخش با ماموران حراست بحث و بگو مگو می کنند.
بر پایه گفته ها، محسن حاجی میرزایی، وزیر آموزش و پرورش بهمحض آگاهی از وقوع این حادثه، طی ابلاغی به کوروش مودت، مدیرکل آموزش و پرروش خوزستان از او پیگیری و انجام اقدامات لازم را خواستار می شود. مودت با حضور در بیمارستان و تشکیل تیم رسیدگی، به نیابت از وزیر آموزش و پرورش روند درمان را شتاب میبخشد و شرایط رفاهی اسکان همراهان را فراهم میکند. تا اینجای کار همه چیز بر پایه نظم و پیگیری درست پیش می رود و همه درگیر درمان و رسیدگی هستند.
وزیر آموزش و پرورش در شورای آموزش و پرورش استان برای انجام اقدامات فوری و همه جانبه، دستورات اکید می دهد که اجرا می شوند، اما بهدلیل شرایط خاص مصدومان امکان حضور در بیمارستان را ندارد. پس مناسب شدن شرایط نسبی مصدومان حادثه نیز، عبدالرسول عمادی مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش برای عیادت و پیگیری انجام فرایند درمان مصدومان به اهواز سفر می کند.
بر اساس گفتههای مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان، دو نوجوان فوت شده که روز حادثه برای کمک در محل حضور داشتند، ترک تحصیل کرده بودند(در سال تحصیلی جدید ثبتنام نکرده بودند) و یکی از اهالی هم تحت پوشش و حمایت آموزش و پرورش قرار میگیرند.
مودت به پانا میگوید: یک نفر از معلمان مصدوم حادثه بنا به درخواست خانواده اش به بیمارستانی در اصفهان اعزام می شود و با پیگیری هایی که با مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان انجام می دهد بهمحض ورود او به بیمارستان، مدیر کل با تعیین نماینده ویژه رسیدگی و پیگیری این معلم مصدوم را به جریان می اندازد. برای تامین هزینه های درمان و دریافت خسارت از بیمه، تمام تلاش و تقلایش را می کند و البته موفق هم می شود تا آنجا که خسارت آنها در زمان انجام همین گفت و گو محقق و به حساب مصدومان واریز می شود.
امید بن عباس، مدیرکل بحران استانداری خوزستان بنا بر گزارشی که ایرنا منتشر کرده گفته بود:«براساس کارشناسی انجام شده این آتشسوزی بر اثر صاعقه نبوده است و آنچه مسلم است و شواهدی که در محل به دست آمده است هیچ گونه اثر برخورد صاعقه با سقف کانکس و یا آنتن تلویزیون بالای کانکس را نشان نمی دهد. نوع انفجار، آتش سوزی کانکس و وضعیت فیزیکی کانکس نشان از وقوع انفجار از داخل به سمت بیرون دارد که نشان می دهد منبع آتش سوزی در درون کانکس رخ داده است ».!
او در اظهاراتی دیگر ادامه داد: «همچنین در محل حادثه وجود یک گاز پیکنیکی تایید شده است و با توجه به این که برای معلم مذکور در هر روز سه وعده غذای گرم ارسال می شده است، نیازی به وجود کپسول گاز در محیط نبوده است».
عبدالرسول عمادی در گفت و گو با پانا خاطرنشان کرد: « کارهای مربوط به بیمه همکاران سانحه دیده انجام شده و ان شاء الله دیگر هزینه های درمانی توسط وزارتخانه پرداخت خواهد شد. قصد ما خدمات رسانی سریع و بازگشت به حالت عادی شغل و زندگی این همکاران است.»
او تاکید کرد: «به هر حال ما به اشخاصی که در حادثه مربوط به مدرسه حافظ، آسیب دیده اند هر کمکی که بتوانیم انجام می دهیم و پیگیری لازم را داریم».
عمادی با اشاره به وضعیت روحی سانحه دیدگان و امکانات بیمارستان آیت الله طالقانی اهواز توضیح داد: «در مجموع روحیه همکارانمان که در اهواز بستری هستند خوب است و فرآیند درمان آنها به خوبی انجام می شود. بیمارستان طالقانی اهواز بیمارستان مجهزی است اتاق های عمل مجهز و متخصصین عالی در این بیمارستان مشغول به کار هستند و مرتباً کارهای مربوط به آسیب دیدگان انجام می شود و رئیس بیمارستان و کادر درمان اطمینان از بازگشت سلامتی و رسیدن به زندگی عادی همکاران عزیز را به ما داده اند».
مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: «ما در قبال افکار عمومی وظیفه داریم فعالیت های آموزش و پرورش را در این زمینه تشریح کنیم و مانع ایجاد تصور نادرست و اصلاح تصورات عمومی شویم».
دلایل مطرح شده در وقوع این حادثه این گونه عنوان شده است: «این حادثه همزمان با رعد و برق و باران اتفاق افتاده و دو احتمال وجود دارد؛ یا صاعقه به این کانکس اصابت کرده یا به دلیل تجمع گاز در درون این کانکس حادثه اتفاق افتاده. هنوز کارشناسان نظر قطعی درباره این مسئله ارائه نداده اند. به هر حال هر حادثه ای اتفاق افتاده باشد، محل سکونت همکاران ما بر اثر این حادثه دچار آتش سوزی شده و سلامتی همکاران به خطر افتاده، باید مسئله کارشناسی و بررسی شود. در حال حاضر برای مجموعه آموزش و پرورش، مراقبت و بازیابی سلامتی همکاران، از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. امیدواریم که رنج های همکارانمان کاهش پیدا کند و خانواده های آنها از نگرانی خارج شوند.»
روشن شدن علت حادثه بهتر است ولی از نظر ما این مسئله فرعی است
عمادی در خصوص پیگیری و بررسی دلایل وقوع این حادثه به لحاظ حقوقی و قضایی افزود: «در صورت شکایت یا مدعی بودن اشخاص در خصوص این حادثه، این امر باید توسط کارشناسان رسمی بررسی شود. اما این حادثه در محل زندگی همکاران ما اتفاق افتاده و عامل بیرونی برای شکایت همکاران یا خانواده آنها یا جامعه فرهنگی وجود ندارد».
تن های سوزان و دلهای پرگداز چه می گویند؟
وارد بخش که می شوم سراغ مصدومان را می گیرم. پرستاری می گوید سه نفر توی بخش هستند و یک نفر در بخش B.I.C.U بستری است. یک نفر بنا به خواست خانواده به اصفهان منتقل شده و وضعیتش رو به بهبود است و دو نفر هم به فاصله دو روز تا لحظه تنظیم این گزارش فوت شدند. به سراغ مجید مرادی معلم حق التدریسی می روم که امسال اولین سال شروع کارش به عنوان معلم عشایری در کنگرستان بود. او ۳۶ساله است. صورت و دستهایش دچار سوختگی شدید شده اند، اما با آرامش و بردباری منحصر بفردی روی تخت دراز کشیده. دستهایش از شدت سوختگی تا اندازه ای پانسمان شده که گویی دو نوزاد قنداقی در بغل دارد.
بر اثر استنشاق گاز مونوکسید ناشی از آتش سوزی و شدت انفجار به سختی نفس می کشد و هرازگاهی چند سرفه خشک می کند. جویای حالش می شوم و برای بهبود فضای روحی اش خاطرات دوران تدریسم در روستاهای دور افتاده و صعب العبور را بیان می کنم. با من همراهی می کند و کمی که حالش بهتر می شود، از شب حادثه و چگونگی آن می گوید:«ساعت ۱۰ شب بود. هوا ابری و جوی ناپایدار همرا با رگبار باران و رعد و برق بود. کابل برق ورودی به داخل کانکس دچار سوختگی شد و سپس اتصالی رخ داد.»
او ادامه می دهد: «دو نفر از همکاران در گوشه ای از کانکس در حال آشپزی برای شام بودند که ناگهان آتش سوزی رخ داد. آنها دستپاچه شدند و صدای انفجار پیک نیکی را حس کردم. چیز زیادی یادم نمی آید اما گمانم همه این اتفاقات در ۳ الی ۴ ثانیه رخ داد.»
او با اشاره به وجود نقص در سیمکشی کانکس می گوید:« قبلا هم چند مورد اتصال ناشی از برق پیش آمده بود و گزارش داده بودیم و برق ورودی کانکس فاقد کنتور و فیوز است و قول اصلاح شبکه هم داده بودند که رفع شود اما این اتفاق فرصت رفع آن را از بین برد».
بر روی یکی دیگر از تخت های بیمارستان و کنار معلم، نوجوان ۱۴ساله به نام یونس الیاسی بستری است. نگاه معصومانه و مصمی دارد. لاغر اندام با قدی رشید و مهربان است. صمیمیت روستایی و هواداری و برادری در فضای اتاق بستری آکنده است.
هنگامی که با او حرف می زنم و می گویم قبلا معلم بوده ام، به حرف می آید و چند بار به روال عادت دانش آموزان روستایی (عبارت مهراگین اجازه آقا! ) را قبل از جملاتش تکرار می کند. می گویم راحت باش و لبخندی چاشنی حرفم می کنم. با لهجه بختیاری اش می گوید: «بخاطر شیوع کرونا ویروس امسال مدرسه ثبت نام نکردم و به نزد خانه پدربزرگم در روستا آمدم تا کمک حالشان باشم. شب حادثه دیدم کابل ورودی کانکس در حال سوختن است و به سمت کانکس رفتم تا در را باز کنم. همین که در را باز کردم ناگهان زبانه های آتش به سمت من آمد و مرا در بر گرفت و از قسمت پاها، زانوها، دستها و صورت دچار سوختگی حاد شدم و البته چیز دیگری یادم نمی آید.»
نه ترسیده است و نه خواسته ای دارد. فقط می گوید :«لر که نیترسه».
دیگر شاهد عینی ماجرا که بعد از وقوع به محل حادثه رسیده از مشاهداتش می گوید.« من برادر مجید مرادی هستم. هنگامی که رسیدیم با کانکسی سوخته مواجه شدیم و گاز پیک نیکی را دیدم که سر آن کنده شده بود، اما کپسول سالم بود. این پیک نیکی سالهای سال است که در آن کانکس بود و اگر قرار بر خطای انسانی باشد، چرا قبلا این اتفاق نیافتاده است؟» او تاکید می کند خطای انسانی در کار نبوده است».
این شاهد، به محل استقرار نامناسب کانکس هم اشاره می کند.«محل قرارگیری کانکس در جای نامناسب است که مشرف به دره ای عمیق است و در معرض صاعقه نیز قرار دارد و از سال ۸۶ تاکنون همانجا قرار گرفته است.»
همراهان این مصدومان مضطرب و بی قرار و مصدومان منتظر بازیابی و بهبود عزیزانشان هستند. بسیار گرم و صمیمی با من برخورد می کنند و حتی چای و میوه تعارف می کنند. خلق و خو و برخوردشان برایم خاطره انگیز و فلاش بکی به روزهای تدریسم در روستاهای آسماری و پیرموسی، در شهرستان باغملک در میانه های ده ۸۰ و ۹۰ است. هر چه می گویند را حس کرده و می کنم. در شادی و شیونشان بوده ام. بر سفره هایشان نشسته ام و صفحاتی از عمرم را به زندگی با آنها اختصاص داده ام.
پس از اتمام گفت و گوها، به لحاظ شرایطشان از آنها خداحافظی می کنم که در همین حین فریاد شیون خانواده امین الیاسی از مصدومان این حادثه تلخ که در B.I.C.U بستری بود، فضای سرد بیمارستان در شامگاه چهارشنبه ۸ بهمن را به آتش می کشد. بیمارستان با اینگونه نفیرها که در دالانهای بلند و طولانیش می پیچد، خو گرفته و حالا دیگر کرخت شده است. در سوگ نوجوان ناکام پدرش چنان غم امین را تکرار و فریاد می زند که با هیچ شاخص و معیاری نمی توان توصیفش کرد، اما سهمشان از زندگی فقط همین بوده است.
کانکس سوخته، معلمان مصدوم، خانواده ها داغدار و سوگوار، کوهستانهای کنگرستان در سرما و سکوت چشم براه فرداهایی هستند که شاید در روزمرگی هایشان پرانتزهایی برای امید، عدالت اجتماعی و آموزشی، توسعه بهتر و پایدار والبته شادمانی های هرچند اندک باز شود.
گزارش: محمد شاهرخ نسب
ارسال دیدگاه