منیره خانمِ «آشغالهای دوستداشتنی» خودِ ایران است
نرگس آبیار*
در فیلم «قصهها» دیالوگی هست با این مضمون که هیچ فیلمی تا ابد در کمد نخواهد ماند، تقریبا همزمان با فیلمِ خانم بنیاعتماد، «آشغالهای دوستداشتنی» ساخته شد و امیریوسفی شش سال به آب و آتش زد تا فیلماش را از گنجه در آورد و در داخل ایران اکران کند، در حالی که میتوانست در فستیوال های خارجی نمایش دهد که نداد چرا که مثل تم مرکزی فیلماش معتقد بود این مشکلی است که باید در داخل خود خانه و خانواده حل و فصل شود.
حالا شش سال گذشته و فیلم به نمایش در آمده، فیلمی که هنوز بعد شش سال فرم و روایت بدیع و تازهای دارد، امیریوسفی یک خانه ی کلنگی و تنهایی زنی سالخورده را بدل میکند به صد سال تاریخی که بر ما گذشته است، گویی خود «صد سال تنهایی» مارکز است که در قالب هویت و ماهیتی ایرانی روایت می شود، آن هم محدود در خانهای کلنگی در حوالی مرکز شهر، همین خانه و اثاثیهاش با آن آشغالهای دوستداشتنیاش، فشردهی تاریخ معاصر و جغرافیای ایران است با تمام تفاوتهای عقیدتی و قومیتی، با تمام تشتتها و تنشهای ریز و درشت و با همهی اینها این خانه همچنان چارچوب و انسجام خودش را حفظ میکند.
فرم و روایت فیلم با حالتی سهل الممتنع به فانتزی دلنشین بدل شده که به سادگی مخاطب را با جهان سوبژکتیو زنی سالخورده همراه میکند و تاریخ صد ساله و بحرانها را از فیلتر ذهنی او ساده و مینیمال برای ما روایت و منعکس میکند و در این روایت سوبژکتیو همهی سیر تاریخی از آن حالت پیچیده و دشوار فلسفی به موضوعی ساده بدل میشود، به عبارتی در ذهن معصوم این زن سالخورده تمام حقایق و وقایع ضد و نقیض و تناقضها گرد هم به وحدت معنایی میرسد، منیره خانوم با آن صبوری و سعهی صدر و تساهل و مدارایی که در زنانگی و مادرانگیاش ریشه دارد تمام نزاع و اختلافها را به آشتی بدل میکند، مثلا بی آنکه تلاشی کند به سادگی لنین و استالین را به لیبرالیسم و اگزیستانسیالیسم پیوند میدهد و از آن به آرای مطهری میرسد، این خاصیت جهان کوچک اما وسیع منیره خانوم است که تمام نقیضه ها را کنار هم گرد میآورد تا کانون خانواده را حفظ کند، منیره خانوم این زن سالخوردهی دوست داشتنی با تمام تشویش ها و با تمام شور و دلشورهای که دارد مام وطن است، خودِ ایران است...
* کارگردان
ارسال دیدگاه