نخستین کنگره شهدای امور تربیتی؛
با شهدای امور تربیتی استان اردبیل
خبرگزاری پانا: به مناسبت نخستین کنگره شهدای امور تربیتی کتابی در 3 جلد تهیه شده و خبرگزاری پانا جهت ارج نهادن به این شهدا جزییات کاملی از آن را منتشر می کند که بخش اول این جزییات مربوط به شهدای امور تربیتی استان اردبیل است.
سرویس آموزش و پرورش/ نخستین کنگره شهدای امور تربیتی پس از 35 سال با حضور 750 نفر اعضای خانواده این شهیدان برگزار می شود. این کنگره همزمان با سالروز تاسیس امور تربیتی امسال برای نخستین بار به صورت سراسری به پاسداشت رشادت های شهدا، با حضور خانواده معظم 400 شهید در سالن همایش های برج میلاد برگزار خواهد شد.
میهمانان بسیاری از خانواده های این شهدا و مسئولان کشوری و لشگری برای حضور در این مراسم دعوت شده اند که قرار است از برخی از آن ها تقدیر شود.
هشتم اسفندماه سال 1359 شمسی سالروز تاسیس نهاد مقدس امور تربیتی به دست شهیدان رجایی و باهنر است که هرساله بدین مناسبت، مدارس کشور برنامه های ویژه ای به منظور تقدیر از مربیان پرتلاش امور تربیتی و معرفی بیشتر برنامه های پرورشی کشور برپا می شود.
حضور 750 میهمان از خانواده های شهدا در نخستین کنگره شهدای امور تربیتی
به مناسبت سالروز تاسیس امور تربیتی نخستین کنگره شهدای امور تربیتی پنج شنبه هفتم اسفندماه در سالن همایش های بین المللی برج میلاد با حضور علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش، مسئولان وزارت آموزش و پرورش و مسئولان عالی رتبه کشوری و همچنین 750 نفر از اعضای خانواده این 400 شهید هشت سال دفاع مقدس امور تربیتی، برگزار خواهد شد .
26 پدر شهید ، 49 مادر شهید ، 100 همسر شهید ، 198 برادر شهید ، 106 خواهر شهید، 101 فرزند شهید و 26 نفر از بستگان درجه دوم شهید ، این 750 میهمان را تشکیل می دهند که قرار است در نخستین کنگره شهدای امورتربیتی حضور داشته باشند.
بخش اول گزارش های سلسله وار پانا مربوط به استان اردبیل با 3 شهید است که خلاصه زندگینامه این شهیدان به شرح زیر است:
شهید حسن رجب زاده؛
مشخصات شهید:
تولد: 1333
محل تولد (استان/شهر): اردبیل
سال ورود به امور تربیتی: 1356
مدرک تحصیلی: فوقدیپلم
محل اشتغال: مدرسه
تاریخ اعزام به جبهه: 21/02/65
محل اعزام(استان/شهر): استان اردبیل
مدت حضور در جبهه: 18 ماه
نحوه شهادت: جهاد در جبهههای حق علیه باطل
تاریخ شهادت: 09/02/1365
محل شهادت: عملیات فاو
محل دفن شهید: آرامگاه علیآباد
زندگی نامه شهید
شهید حسن رجبزاده در سال 1333 همزمان به نیمه شعبان در یک خانواده کمدرآمد به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در تهران سپری کرد در سن شش سالگی به اردبیل آمد و شروع به تحصیل کرد، او دوران ابتدایی را وقتی تمام کرد سپس دوران متوسطه را شروع کرد که از آن زمان به ورزش روآورد و زندگی جدیدی را آغاز کرد.
وقتی دوران سربازی فرا رسد ایشان به خدمت اعزام شدند و در پادگان سراب دوره آموزشی 6 ماهه خود را به پایان رساند و به عنوان سپاه دانش آن زمان به یکی از شهرهای کردستان (دیوان درّه) به عنوان معلم اعزام شد و به بقیه خدمت سربازی خود را انجام داد بعد از پایان خدمت به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
با آغاز جنگ تحمیلی در سال 59 ایشان خود را به ستاد جنگ جهت حضور در جبهه معرفی کردند تا در جبههها حضور یابند.
در آخرین روزهای سال 63 برادر کوچکش رحیم در عملیات بدر شهید و پیکرش در منطقه جا ماند و چندین سال جاویدالاثر باقی ماند در سال 65 از پدر و مادر و خانواده اجازه رفتن به جبهه میخواهد ولی آنها با رفتن آن به دلیل بچههایش مخالفت میکنند ولی با اصرار زیاد با قول اینکه 15 روزه برگردد اجازه گرفت و اعزام جبهه شد و در 19 اردیبهشت سال 65 در عملیات فاو به درجه رفیع شهادت نایل شد و در 15 اردیبهشت در کنار برادر کوچک خود که قبری خالی بود به خاک سپرده شد و بعد از چندین سال در سال 74 پیکر برادرش که چند تکیه استخوان بود در کنارش آرام میگیرد تا از چشم انتظاری بیرون برآید.
وصیتنامه شهید
پدر گرامی: اکنون این سعادت به من دست داده تا عازم جبهه شوم این را مدیون شما پدر باایمان هستم که در تربیت من بسیار زحمت کشیدهای تا راهم را خوب انتخاب نمایم.
و اما مادرم: میدانم که چقدر در بزرگ کردن من زحمت کشیدی و با ایمان کامل مرا عازم جبهه نمودی امیدوارم مرا حلال نموده و با صبر و استقامت خبر شهادت مرا عمل کنی مادرم بعد از من زحمت دو فرزندم عصمت و مصطفی به گردن مادرش و شماست امیدوارم چنان تربیت کنید تا به راه عموهایش و من را ادامه دهند تا روح من از شما و آنها شاد گردد.
راوی: فاطمه باقری نوروز (مادر شهید)
شهید حسن رجبزاده برادر بزرگ خانواده بود و صاحب دو فرزند یکی دختر و دیگری پسر. ایشان چند بار به جبهه رفته بود ولی این بار هم میخواست به جبهه رود ولی من و پدرش مخالفت میکردیم و میگفتیم: دیگر نباید بروی، تو دیگر مسئول زن و بچههای خود هستی که در اینجا تنها هستند و او میگفت آنها خدا را دارند.
حسن به قول خود وفا کرده و با تلاش و مجاهدت در نهم اردیبهشت در سال 656 در عملیات فاو به فیض شهادت نائل آمد در پانزدهم اردیبهشت خبر شهادت او را توسط حاج علینان آوردند.
حمید محمد کریمی؛
مشخصات شهید:
تولد: 1340
محل تولد (استان/شهر): اردبیل
سال ورود به امور تربیتی: 1360
مدرک تحصیلی: دیپلم
محل اشتغال: مدرسه
تاریخ اعزام به جبهه: 10/05/62
محل اعزام(استان/شهر): استان اردبیل
مدت حضور در جبهه: دو ماه و هجده روز
نحوه شهادت: جهاد در جبهههای حق علیه باطل
تاریخ شهادت: 28/07/1362
محل شهادت: مریوان
محل دفن شهید: قبرستان حجین استان اردبیل
زندگی نامه شهید
حمید محمدکریمی در خانواده مذهبی متولد شد به سال 1340 و در سن دو سالگی پدر خود را از دست داد و از دو سالگی مادرش که مفسر قرآن بود تربیت وی را عهدهدار شد و دوران دبستان را در مدرسه شاه اسماعیل و تحصیلات راهنمایی را در مدرسه خلیلآبادی و دوران دبیرستان را در مدرسه صفوی به اتمام رساند و دیپلم گرفت.
وصیتنامه شهید
همانطور که خداوند الرحمان الرحیم آروزی حضور در جبهه را برای مبارزه با کفر و الحاد برایم برآورده کرد امید آن دارم که آنچه را در دست دارم و برای فروش به درگاه عظیمش بردهام با آنکه لایق به معالمه نیست و از ارائه آن واقعاً شرم دارم به وعده خود قبول کند اگر لطف و کرم بیپایانش شامل حال من شد و در راهی که با بصیرت کامل و آگاهانه انتخاب کردهام لیاقت آن را پیدا کردم که به فیض عظیم الهی نایل شود و در راه تحقق بخشیدن آرمانهای الهی و اسلامی شهید شوم آنچه را در دل دارم بیان کنم.
ای خمپارهها و مسلسلها درک کنید که کشته شدن مانند حسین (ع) برایم آرزوی دیرین است و این طور مردن برای هر مسلمانی برازنده و سزاوار است تا در مقابل دشمنان اسلام و قرآن تن به ذلت و خواری بدهد.
قادر فاتحی؛
نام و نامخانودگی: قادر فتحی
تولد: 1342
محل تولد (استان/شهر): اردبیل
سال ورود به امور تربیتی: 1357
مدرک تحصیلی: دیپلم
محل اشتغال: سرپرست ژیمناستیک اردبیل- تربیتبدنی آموزش و پرورش
تاریخ اعزام به جبهه: 14/12/1363 و 08/02/1364
محل اعزام(استان/شهر): استان اردبیل دو مرحله- تبریز یک مرحله
نحوه شهادت: جهاد در جبهههای حق علیه باطل
مدت حضور در جبهه: هشت ماه
تاریخ شهادت: 21/11/1364
محل شهادت: شلمچه - والفجر هشت
محل دفن شهید: آرامستان علیآباد اردبیل
زندگی نامه شهید
شهید قادر فاتحی در تاریخ 1342 در روستای کلخوران فولادلو اردبیل در خانوادهای مذهبی که اعتقادات دینی و مذهبی بیشترین اولویت این خانواده را دارا بود و از نظر مادی و مالی خانوادهای متوسط جامعه بودند که چشم به جهان گشود.
در سال 57 این شهید گرانقدر آماده اعزام به مناطق جنگی میشود و با کسب اجازه پدر و مادر عازم میگردد و از آنجا که شهید مربی ورزشی بود و از آمادگی جسمانی بالایی برخوردار بود لذا این موضوع فرماندهان را برآن میدارد تا با درخواست ایشان موافقت کرده و او را به عنوان آرپیچیزن و خطشکن در عملیات پذیرش کنند.
تا اینکه در 21/11/64 در منطقه شلمچه عملیات والفجر 8 قادر فاتحی به درجه رفیع شهادت نایل میآیند.
وصیتنامه شهید
توصیهای که این بنده حقیر نسبت به هموطنان عزیزم دارم این است که اگر میخواهید کشور عزیزمان ایران اسلامی از تجاوزهای شرق و غرب و تمامی اجانب مصون و محفوظ بماند هرگز دست از پشتیبانی ولایت فقیه برندارید. عزیزانی را که با خون درخت تنومند اسلام را آبیاری نمودند و مرگ سرخ را به زندگی ذلتبار همراه با ستمگران ترجیح دادند و جوابگوی ندای جانسوز هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع) شدند قدر دانسته و شهیدان را از یاد نبیرد.
به پدر و مادر عزیزم و اقوام و دوستان گرامی توصیه میکنم در مرگ من زیاد گریه نکنید چون شهید به اوج کمال میرسد و والاترین مرگ که شهادت است نصیب او میشود که هیچ فردی روز قیامت تقاضای خارج شدن از بهشت را نمیکند مگر شهیدان که آرزو میکنند از بهشت خارج شده و دهها بار دیگر در راه خدا کشته شوند. لذا فقط بخاطر فضل و ایت خاص خداوند که شامل شهیدان است بر آنان هستند که این موقعیت را درک میکنند. پس چه باک که فرزندتان در چنین راهی انتخاب شده پس خداوند متعال به بنده و شما لطف داشته و دارد «انشاءالله».
خداوندا آخرین خواستهام این است حضرت امام خمینی را تا فرج حضرت مهدی (عج) برای ملت و کشور اسلامی ایران پایدار داری و برای نجات مستضعفین در برابر کافران یاری رسانی و در فرج ولیعصر تعجیل بفرمایی انشاءالله. و السلام قادر فاتحی - 08/10/1364
راوی: فرامرز فاتحی (برادر شهید)
خاطره درباره شهید قادر فاتحی زیاد است که آخرین و کوتاهترین آنرا تقدیم میکنم:
بنده در آن زمانها بدلیل کم بودن سن که سوم دبستان بودم که شهید بزرگوار برای دومین بار به مرخصی آماه بودند سه یا چهار روز بیشتر نماندند. لذا در عرض این چند روز دائماً به من و برادرم درخصوص ادامه تحصیل و ارتقاء آن تأکید داشتند و خواهان خدمت به پدر و مادر بودند ایشان چنان سخن میگفتند که گویا این آخرین بار است که با ما سخن میگویند و لحن کلامش به خداحافظی میگرایید.
در آن زمان شهید ضبط صوتی داشتند و شبها در اتاق دربها را بسته و سخنرانی میکردند و صدای خود را در کاست ضبط میکردند و من که با عالم بچگی و بازی هر از گاهی وارد اتاق میشدم ایشان را در حالت گریه کنان و نوشتن برگهای میدیدم که بعدها فهمیدم که صدای ضبط شده سخنرانی شهید درخصوص مسائلی بوده که به ما وصیت میکردهاند و درخصوص جنگ و نظام و ... سخن گفتهاند که کاست آن موجود است.
این کلام حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند باید قدر شهدا را بدانیم و زحمات ایشان را فراموش نکنیم.
و یا فرمایشات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) که فرمودند: زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست. باید پاس بداریم.
ارسال دیدگاه