مشق ایثار و فداکاری به سبک خانم معلم کازرونی؛
دوباره «بهار»
خزانی که با همت بلند و اندیشه انسانی خانم معلم فداکار کازرونی «بهار» شد
تهران (پانا) - داستان فداکاری معلم کازرونی که با کمک به دانشآموز نیازمند خود و مادریکردن برای او به تعلیم و تربیت معنای واقعی بخشید، قصه دلنشینی است که امروز روایت خواهیم کرد.
شاید این قصه دلنشین عاشقی را قبلا هم شنیدهاید اما پس از مدتها با فروکش کردن کرونا، روایت مجدد آن از زبان معلمی مهربان خالی از لطف نخواهد بود. روایت میکنیم تا فراموش نکنیم که معلمی، معنای مُجسّم ایثار است.
در این کره خاکی میلیونها معلم عاشق وجود دارد که با شغلشان زندگی میکنند و حتما همه ما در طول زندگی معلمهایی داشتیم که در تغییر مسیر زندگیمان تأثیرگذار بودند. معلمهایی که دوستمان داشتند و در کشف استعدادها و علاقهمان، ما را یاری میکردند و با تشویقهایشان به سمت موفقیت هدایت میشدیم. معلمهایی که نور بودند و مهربانی، طوری که با گذشت چندین سال، هنوز یادآوری خاطراتشان لبخندی بر لبمان مینشاند.
اما در این بین، معلمهایی هستند که فراتر از مسئولیت و تعهد به کار، اخلاق و انسانیت را به شغلشان گره زدهاند و ایثار و فداکاری را مشق کرده و در دل تاریخ ماندگار شدهاند.
«بهتری امیرعضدی» متولد سال ۱۳۴۷ در شهرستان کازرون، مدت ۳۰ سال در شغل شریف معلمی، با عشق و علاقه تدریس کرده است. این معلم فداکار، حدود ۲۰ سال از سالهای خدمتش را صادقانه در روستاهای دور و نزدیک شهرستان کازرون به آموزش کودکان ساکن روستا اختصاص داده است و اکنون در مدرسه روستایی ۱۹ نفره، در سمت مدیرآموزگاری فعالیت دارد.
این معلم دلسوز در دوران کرونا، متوجه غیبت طولانی یکی از شاگردان خود به نام «بهار» میشود و به دنبال او میرود تا با بازگردان دوباره این دانشآموز در کلاس درس، او را در مسیر علمآموزی تنها نگذاشته و به معنای واقعی کلمه، واژه محبت و نوعدوستی را برای همگان معنا کند.
امیرعضدی با پیگیریهای فراوان از سوی پدر و مادر او متوجه میشود که «بهار» بنا بر شرایط کاری و وضعیت مالی پدر خانواده مجبور به سکونت در محل دیگری شده است و تا مدرسه فاصله زیادی دارد به نحوی که امکان حضور در مدرسه را ندارد.
وی، پس از اطلاع از داستان عدم حضور دانشآموزش در کلاس درس، برای جلوگیری از بازماندگی از تحصیل «بهار» دست به اقدامی انسانی زد. او درباره اقدام خود به پانا گفت «من به خانواده بهار پیشنهاد دادم تا اگر قبول میکنند، بهار را پیش خودم ببرم و خانواده او بسیار خوشحال شدند. من هم بهار را مانند فرزند خودم میدانستم و هر زمان که به چیزی نیاز داشت، برای او فراهم میکردم و حتی هر وقت که میخواست خانوادهاش را ببیند، بهار را پیش آنها میبردم و سپس بازمیگرداندم.»
امیرعضدی، در ساعات بیکاری و در منزل با بهار به مرور دروس میپرداخت تا بتواند عقبماندگیهای درسی این دانشآموز را که ناشی از غیبت یکماهه او از کلاس درس بوده، جبران کند.
بهار که امسال در پایه پنجم ابتدایی به تحصیل خود میپردازد، به مدت ۲ سال با خانم معلم خود زندگی کرد و هرازگاهی او را «مامانجون» صدا میکرد. امیرعضدی رابطه بهار با خانوادهاش را اینگونه بیان میکند «در این مدت بهار با خانواده من اصلا مشکلی نداشت و کلی با او خوش میگذراندند و به بهار علاقهمند شدند. از طرفی من به مدت چهارسال معلم بهار بودم و خانوادهاش کاملا ما را میشناختند به همین دلیل به راحتی اعتماد کردند.»
قسمت جالب ماجرا اینجا است که خانم معلم مهربان ما، در دوران کرونا چنان مهربانیای به این دانشآموز کوشا داشته که این اتفاق موجب تعجب اطرافیان وی شده بود اما به گفته امیرعضدی، این کار برای رضای خدا انجام شده و به لطف او در دوران کرونا هیچ کدام از اعضای خانواده امیرعضدی و بهار، دچار این بیماری نشدهاند.
امیرعضدی درباره این کار خیر خود میگوید «بنده در سالهای خدمتم، چندین بار بدون هیچ چشمداشتی دانشآموزان نیازمند را به خانه خود میآوردم و به آنان کمک میکردم اما مسئله مادر دختری من و بهار نمیدانم چه شد که آنقدر گسترده شد. من هر کاری که میکنم اول برای رضای خدا و بعد انسانیت انجام میدهم.»
به گفته امیرعضدی، پس از حضور آنان در یک برنامه تلویزیونی، خیر مهربانی پیدا میشود که او هم به نوع دیگری دست بهار را میگیرد. اکنون بهار داستان ما و خانواده وی در باغ این خیر ساکن شدهاند و با خواسته پدر بهار، او پیش خانوادهاش بازگشته و در همان روستا به مدرسه میرود.
اما امیرعضدی همچنان بهار را جزئی از خانواده خود میداند و هرازگاهی برای او خرید میکند و به دیدارش میرود.
آری، قصه ایثارگری معلمان برای نجات زندگی دانشآموزان، یکی از زیباترین جلوههای تعلیم و تربیت و حکایت زنان و مردانی است که سرمشق زندگیشان صبر و مقاومت، ایثار و مهربانی است.
ارسال دیدگاه