رضا زنگویی*
رنجِ ماندن و گنجِ رسیدن
شعر، زبانِ حال است. بروزدهنده حالتهایی است که انسان دارد. شاعر هم به وسع خویش و وسعت معرفتی خود کلمات را کنار هم میچیند تا به اعجاز تخیل، خیالانگیزی کند.
شاعر خیال میکند همان احساسی را که او به فرزندش دارد، امام حسین (ع) هم به علی اکبرش دارد؛ همان حالی که شاعر وقتی میخواهد از خاندانش جدا شود، امام حسین هم همان حال را دارد. پس میآید و همان را بیان می کند. این در جای خود خوب است و لازم، اما "این شعرها آدم را در سطح احساس ابتدایی قرار میدهد که فقط میتواند گوش بدهد یا گریه کند." اما مگر حکایت امام حسین(ع) قصه احساس و اشک است؟ نه. او فراتر از احساس، همه حواس انسان را به ضرورت بندگی جلب می کند. این هزار بار بالاتر از فوران احساسات است که به گفته استاد صفائی حائری(ع) "انسان احساس خلأ میکند و به حالتی میرسد که این حرفها را ننگ میبیند؛ مگر اینکه بخواهد به زبان خود مردم، درد بزرگی را برایشان باز کند." به زبانی که درک کنند. "مثل وقتی که تو میخواهی مصیبتی بزرگ را برای بچه بگویی، نمیفهمد؛ باید آن مصیبت را به اندازه شکستن چرخ کالسکه ای که او سوار میشود، کوچک کنی! بفهمد که آن مصیبت، چرخ درشکه او را هم شکسته و به یاد رنجهای خودش بیفتد؛ وگرنه در آن دید، دیگر رنج و همّی باقی نمیماند." وقتی که بتوانیم از دست داده های خود را فهرست کنیم به جایی خواهیم رسید که می تواند پیچ فکر باشد. گردنه ای که باید با تفکر از آن بگذرد. "انسان، به قضایای عاشورا با این دید که نگاه کند، دیگر غمی باقی نمیماند، جز غم محرومیت، غم از دست رفتن! غم اینکه این نور بر ما غروب کرده و از دستمان رفته؛ غم اینکه من با او چه میکنم؟" یعنی رنج های دنیایی به کنار می رود و رنجی سوزنده و سازنده جایش را می گیرد. رنج جاماندن از کاروانی که سالارش حسین است. اندوه افتادن به چالش هایی که عمیق تر از چاه یوسف است. این رنج است که ارزشمند است و ارزش افزا. این می تواند ما را در امروز و فرداهایی که میگذرد به معرفت برساند. اگر به این جاماندن فکر کنیم، شاید به حرکت رسیدیم. به این که برخیزیم و خود را به کاروان برسانیم. برخیزیم و این مسیر را به عنوان یک واجب به شتاب طی کنیم. این درست که ما بعد از ۱۴ قرن زاده شده ایم و دیگران در قرن های آتی خواهند آمد اما همه ما برای رسیدن به کاروان کربلا تکلیف داریم. باید هر روز خود را به تراز عاشورا بسنجیم و جوری رفتار کنیم که در طرف امام باشیم. باید رنج جاماندن را با گنجِ رسیدن کمال بخشیم. رزق عاشورا یعنی این چنین عظمتی.
*کارشناس رسانه
ارسال دیدگاه