غلامرضا بنی اسدی*
ولایتِ علی(ع) اوجِ توحید است
غدیر که میرسد از راه، پرتکرارترین جملهای که از زبانها برمیخیزد و بر دفترها مینشیند، کلامِ مانایِ رسول اعظم الهی است در شکوه من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
اما این را باید سومین قطعه در سمفونی حقیقت خواند چه این را زمانی میشود درک کرد که پیشتر آیه "النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" را فهم کرده باشیم. فهم این آیه به ما می گوید که پیامبر بر ما از خودمان بیشتر ولایت دارد. دلیلش هم این است که ما را بیشتر از خود ما می شناسد و نسبت به ظرفیت های ما واقف تر و برای فعال کردن آن تواناتر است. آیه را که پذیرفتیم، سخنِ رسول اعظم الهی را در معرفی علی(ع) به ولایت را هم چنان خواهیم پذیرفت که از علی را دوست داشتن به "تنها علی را دوست داشتن" برسیم. چنان که استاد صفائی حائری(ره) در کتاب پرارج غدیر میگوید: «هر کس با هر مشربى و عقیدهای، مىتواند دوستدار على باشد. در على، علم و عشق، تدبیر و شمشیر، حریت و عبودیت، نجواى دل و آتش سخن، زمزمه شب و فریاد روز، قدرت و عزت و تواضع و ذلت، نرمش و آشنایى و خشونت و پایدارى، در على این همه هست و این همه بخاطر حق است و براى اوست و این است که همه او دوست داشتنى است و حتى دشمنش در دل شیفته اوست و مخالفش در پنهان شیداى او.» این دوست داشتن، چاره کار نیست. چاره کار را باید در ولایت على جست، در" نه على را دوست داشتن که فقط على را دوست داشتن" در محبتی معرفتی و چنین است که " ولایت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفهاو جلوهها بریدن " معنا می یابد. معنایی فرازمینی و فرازمانی. در این امر حیاتی هم میان مردمان حاضر در غدیر خم و آنانی که در هزاره های بعد زاده میشوند، فرقی نیست. هرکس می خواهد به رستگاری برسد باید به این ولایت به همان صراحتی لبیک بگوید و بیعت کند که در پاسخ به" أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟"،" قَالُوا بَلَى" گفتیم. باری، غدیرِ علی، ادامه "النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ " است که این هم در راستای قالو بلی معنا پیدا می کند. به قول استاد، " این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم توحیدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را مى شکند، هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنیا را و در جامعه طاغوتها را کنار مى ریزد و در هستى خدایان و بتها را. " همه چیز برای خدا می شود. چنین که شد، خیر و صلاح جهان را چنان پُر می کند که برای بدی جایی نیست. این که شاهد تولید فراوان شر هستیم به این دلیل است که ولایت را چنان که باید زیست نمی کنیم. رفتار ما تفسیر نومن ببعض و نکفر ببعض است. آنچه را به مذاقمان خوش بیاید می پذیریم و حق هایی که سخت می آیدمان را فرو می نهیم. نتیجه می شود همین که به زمین می دوزدمان و توان پرواز را می گیرد حال آنکه تولای صد در صد به ولایت الهی انسان را به مَثَلِ خدا تبدیل می کند و توانِ" کن فیکن" میبخشد.
*کارشناس رسانه
ارسال دیدگاه