می گذرد اما به قیمت جان؛
ققنوس ایران در حال زایش است!
ارومیه (پانا)- می گویند ققنوس پرنده ای اساطیری است که به باور بسیاری از فرهنگ ها منجمله ایران در اواخر عمرش کنج عزلت برمی گزیند و یک شب که از آواز خوشش به وجد آمد با نوک منقارش بر تلّی از پرهای زیبایش که گرد هم آورده می زند و این تلّ آتش میگیرد و ققنوس پیر نیز در آن می سوزد اما به یکباره ققنوس زیبا و جوانی از خاکستر آن آتش برمی خیزد و زندگی دوباره می یابد.
این روزها کشور آبستن حوادث است. شهرها در آتش کینه و نفرت خودساخته می سوزند و دشمنان قسم خورده این مردم و مرز و بوم در این آتش می دمند. کیست که نداند هیزم کش این معرکه آتش هم از داخل است و هم خارج اما آنچه جالب است دلی است که از ملت می سوزد و دامنی که از مدعیان وطن دوست!
هر کسی که در این وطن زندگی می کند دلش آشوب است. افق فردا ناپیداست و هیچ آینده مشخصی نمی توان برای آینده آن متصور شد اما یک سرنوشت محتوم برای این مرز و بوم در انتظار است و آن هم این است قطعا سرنوشت ققنوس پیر در انتظار ایران عزیزمان است. ایران کهن در آتش خودساخته برخی مدعیان داخلی می سوزد، خیلی ها امیدوارند کل مملکت تلّی از خاکستر شود اما فراموش کرده اند ققنوسی زیبا و جوان در حال زایش است. این زایش حاصل همان آتش است.
فاش می گویم که در مملکت و نظامی که رهبر فرزانه اش خود را از نقد بی نیاز نمی داند و فرزندان معنوی اش را فرمان به جهاد تبیین می دهد تا از فتنه ها رمزگشایی شود پس تکلیف فلان مسئول از رئیس قوه مجریه گرفته تا مقننه و دستگاه قضایش مشخص است و همه باید حساب پس دهند. حسابی که در پیشگاه ملت پس دادنی باشد قطعا دیدنی است.
این روزها می گذرد. تلخ هم می گذرد. آش دستپخت مسئولان داخلی [حساب دلسوزان جداست] آنقدر شور است که دشمنان قسم خورده این مملکت هم در آشپزخانه آشوب ها کنار این جاهلان وطنی ایستاده اند و آش اغتشاشات را هم می زنند!
چندتار مو، چند سانتی متر کوتاه بودن مانتو و شلوار و چاک روپوش، تابستان داغ را به پاییز سوزان ایران تبدیل کرده است. فرزندان وطن [چه با لباس امنیتی و نظامی] و [چه افراد عادی] در خون خود می غلتند و همچون برگ از درخت می افتند. این برادرکشی ها حاصل نفرت پراکنی و تدبیر جاهلانه عده ای خودمدبّرپندار داخلی است که با همکاری غیرمستقیم دشمنان خارجی دست در دست هم داده اند تا کشور را به لبه پرتگاه ببرند.
اما راه توقف این خشونت های داخلی چیست؟ خیلی ساده است. نخبگان چپ و راست کنار هم بنشینند، مانیفست و الگوواره های سیاسی خود را کنار بگذارند و برای گذر از این بحران یکدل شوند و الگوی سیاسی جدید تعریف کنند. حکومت از صدر تا ذیل باید آستانه تحمل صبر خود را بالا ببرند و در سیاست خود طرحی نو در اندازند که این تنگ نظری ها و عدم پویایی در قوانین مملکت داری و دینی حاصل جز کسرت ندارد.
قطع به یقین این نظام همچون ققنوس پیر در حال زایش و برخاستن ققنوس جوان از خاکستر خود است. این گرد و خاک ها می خوابد و دوباره وطن، وطن می شود. شک نکنید. ۲۲بهمن امسال عجیب تماشایی است!
یادداشت از مرتضی حیدری
ارسال دیدگاه