وقتی عکاسان قافیه را به موبایلها باختند
تهران (پانا) - نخستین نشست «دوشنبههای عکاسی» در سال ۱۴۰۲ با موضوع «چالشهای پیش روی عکاسی دانشگاهی در مناسبات اجتماعی ایران» از سوی انجمن عکاسان ایران، دوشنبه چهارم اردیبهشت در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این برنامه هادی آذری مدیر گروه عکاسی دانشگاه تهران، محمد زرقی مدیر گروه عکاسی دانشگاه نیشابور، فاطمه حسینی دبیر انجمن علمی عکاسی دانشگاه تهران، الهام مرادی نماینده انجمن علمی عکاسی دانشگاه نیشابور، به همراه عدهای از حاضران در نشست به بیان نظرات خود پرداختند.
در ابتدای این جلسه فاطمه حسینی و الهام مرادی با اشاره به فضای دانشگاه در ابتدای سال تحصیلی، به بیان تجربیات خود از برگزاری کلاسها به صورت مجازی، تعداد اندک کلاسهای حضوری، شرایط نامناسب روحی دانشجویان و اساتید، و همچنین فضای امنیتی حاکم بر رشته عکاسی به دلیل ممنوعیت عکاسی در شهر و حتی حمل دوربین در فضاهای عمومی پرداختند که باعث شد پروژههای عکاسی به سختی انجام شود و بسیاری از دانشجویان با دشواری بتوانند پروژههای خود را آماده کنند.
در ادامه مجری برنامه با اشاره به تعطیلی فعالیتهای هنری در چند ماه گذشته و پس از آن واکنشهای شدید عدهای نسبت به شروع دوباره این فعالیتها، اظهار داشت که تأثیر وقایع اجتماعی اخیر در حوزه هنر بیش از همه حوزهها بود و در شرایطی که مشاغل دیگر کمابیش به کار خود ادامه میدادند، فعالیت در هنر محکوم به مرگ بود. او با بیان اینکه در این مدت افراد کمی پروژه عکاسی انجام دادند که مسائل امنیتی و دشواری عکاسی در اجتماع، یکی از دلایل آن است، این سؤال را مطرح کرد که آیا برگزار کردن یک رویداد هنری، مخل یک رخداد اجتماعی و در تضاد با آن است؟
هادی آذری در پاسخ به این سؤال گفت: کرونا و اتفاقات اخیر نشان داد هنرهای تجسمی در کشور ما چندان اهمیتی ندارد و کسی کمبود آنها را احساس نمیکند. این خلاء در حوزه دیگری مانند سینما احساس میشود اما هنرهای تجسمی وزنی در زندگی عموم مردم ندارد. هنرهای تجسمی ما آنقدر عمیق نبوده و در نتیجه وقتی شش ماه نمایشگاه یا رویدادی برگزار نشده است، کمبود آن احساس نشده است. در عکاسی ما اتفاق خاصی رخ نمیداده که حالا تعطیل شدن آن باعث ناراحتی شود.
آذری در ادامه گفت: عکاسان ما چقدر توانستند به این اتفاقات واکنش نشان دهند؟ درست است که آنها نمیتوانستند در شهر دوربین حمل کنند، اما چه راهی جایگزین آن کردند؟ در تاریخ عکاسی میبینیم که بعضی از عکاسان در شرایط سخت راهکارهایی پیدا کرده و مخفیانه عکاسی کردند. عکاس باید برای عکاسی کردن راهکار پیدا کند. اما دانشجوی عکاسی ما نمیتوانست به این وضعیت واکنش نشان دهد چون در دانشگاه اصلاً عکاسی خبری و فتوژورنالیسم جدی گرفته نمیشود که دانشجو بتواند چنین کاری انجام دهد. ما هیچ عکاس خبری مهمی را نمیبینیم که از فضای آکادمیک آمده باشد و به نظر من این یک چالش بزرگ در دانشگاههای ما است. دانشجو در شرایط گلخانهای آموزش میبینند و زمانی که بیرون میآید میبیند که برای هیچ شرایطی آماده نیست.
محمد زرقی با بیان اینکه در هر ماجرا نظرات مخالف و موافق و خنثی وجود دارد و در نهایت معلم باید کلاس را مدیریت کند تا نظر همه دانشجویان تأمین شود، گفت: در شهر کوچک ما اصولاً رویدادی وجود نداشت که بخواهد تعطیل شود. اما به نظر من چیزی که در این مدت به هنر آسیب زد تعطیل شدن رویدادها نبود، بلکه این بود که چرا نمیتوانم عکاسی کنم، چرا نمیتوانم پیشرفت کنم.
مرادی، دانشجوی دانشگاه نیشابور نیز گفت: ما در شهری درس میخوانیم که خارج از دانشگاه هیچ فضای هنری و رویدادی وجود ندارد. اتفاقی که در این مدت افتاد این بود که تشکیل نشدن کلاسها یا پایین آمدن کیفیت کلاسها باعث شد همان فضای محدودی که برای دانشجویان وجود داشت نیز از دست برود و این آسیب زیادی به ما زد. از سوی دیگر دانشجویان نیز شرایط روحی مناسب برای کار نداشتند و این سؤال برایشان مطرح میشد که در چنین شرایطی چگونه باید کار کنند. یکی از نکاتی که اساتید به ما گفتند این بود که ما به عنوان عکاس راهی پیدا کنیم که بتوانیم حرف خود را بزنیم و بچهها نیز سعی کردند از اتفاقات اجتماعی یک بیان عکاسانه به دست بیاورند و خلاقیت به خرج دهند.
پس از آن آذری در پاسخ به این سؤال که با توجه به محدودیتهای به وجود آمده برای عکاسی، چه شیوههای جایگزینی برای این کار وجود دارد، گفت: عکاسی مستند در ایران مدتها به حاشیه رفت و گمان میرفت که عکاسی مستند نمیتواند مؤلف باشد و بیان داشته باشد. همین مسأله باعث شد در دانشگاههای ما عکاسی برای اینکه به هنر نزدیک شود از مستند بودن دور شود و تمام ظرفیتهای عکاسی مستند کنار گذاشته شد.
در این وقایع عکاسان ما قافیه را به موبایلها باختهاند چون تصاویر حتی بیکیفیتی که شهروندخبرنگارها تهیه کردند بهتر واقعیت را نشان میدهند. اگر هم عکاس بخواهد کاری بکند چیزی تأثیرگذارتر از آن عکسهای موبایلی نخواهد بود. پس عکاس الان باید عمیقتر به مسائل نگاه کند و به حاشیههای این حوادث بپردازد که زیاد دیده نشده است. خود واقعه توسط موبایلها ثبت شده اما آن اتفاقاتی که از چشم شهروندخبرنگار دور مانده میتواند مورد توجه عکاس قرار گیرد. با این حال چون دانشجویان آموزش ندیدهاند که چطور با تجربیات خود و جهان اطراف خود مواجه شوند نتوانستند به این حواشی بپردازند.
در ادامه این نشست اسماعیل عباسی، عکاس و مدرس عکاسی، که یکی از حاضران جلسه بود گفت: مشکلات زیادی در حوزه هنر و آموزش وجود دارد که بخشی از آن از دست ما خارج است، اما بخشی از مشکلات به خود ما اساتید برمی گردد زیرا این دانشجویان دستپرورده ما هستند. عکاسی که سالها سابقه کار دارد نمیتواند عکاسی مطبوعاتی خوب انجام دهد چون در رشته عکاسی و حتی در میان دانشجویان، شاخه عکاسی خبری به عنوان چیزی پیش پا افتاده شناخته میشود و عکاس فکر میکند فقط باید عکاسی هنری انجام دهد. این تفکری است که از استادان به دانشجویان رسیده است. اما در دانشگاه باید همه شاخههای عکاسی آموزش داده شود و این تفکر به وجود آید که قرار نیست همه عکاس هنری شوند.
عباسی ادامه داد: شاید فعالیتهای هنری تأثیر چندانی بر جامعه نداشته باشد اما دلیل نمیشود که تعطیل شدن آن بیاهمیت باشد. چرا باید در شرایط خاص اجتماعی، چاپ کتاب یا برگزاری نمایشگاه تعطیل شود؟ در حالی که مشاغل دیگر به کار خود ادامه میدهند.
آذری در پاسخ به این سؤال گفت: با توجه به اینکه هنوز در جامعه ما هنر به عنوان شغل و منبع درآمد افراد شناخته نمیشود وهنر را چیزی تفریحی میدانند، اکثریت جامعه عقیده دارند که در شرایط بحرانی برگزاری نمایشگاه و فعالیتهای هنری درست نیست و به راحتی به هنرمند میگویند که در این شرایط کار نکند.
در ادامه جلسه رضا صوفی، استاد دانشگاه تهران گفت: هنرهای تجسمی بخش کوچکی از جامعه هنری ایران است اما اینکه بخواهیم کل تأثیر هنرهای تجسمی در جامعه را نادیده بگیریم یا اینکه عکاسی را با سینما مقایسه کنیم درست نیست. عمل هنری در هر شرایطی شکل میگیرد اما ارائه اثر شرایطی را میطلبد که ممکن است همیشه فراهم نشود. شاید اینکه در شرایط آشفته اجتماعی، کاری که هنرمند مدتها قبل در شرایط متفاوتی انجام داده است، به نمایش درآید، چندان مناسب نباشد و به همین دلیل بسیاری از هنرمندان شرایط را برای ارائه کار خود مناسب ندیدند.
یکی از دانشجویان حاضر در جلسه نیز گفت: نمیتوان گفت عکاسی تأثیری در جامعه نداشته و تعطیل شدن فعالیتهای هنری در این شرایط اهمیتی ندارد. در فضایی که محدودیت زیادی برای هنر وجود دارد همین فعالیتهای محدود تنها راه زنده نگه داشتن هنر است.
در ادامه جلسه زرقی درباره گرایش کمتر دانشجویان به عکاسی خبری گفت: خارج از فضای دانشگاه دلایل زیادی برای این مسأله وجود دارد. یکی اینکه گالریها معمولاً عکاسی هنری را نمایش میدهند، نه عکاسی خبری. رویدادهای هنری و سالانهها نیز اغلب به عکاسی هنری توجه میکنند. در مجموع فضایی در عکاسی وجود دارد که باعث میشود دانشجویان از عکاسی خبری فاصله بگیرند و به شاخههای دیگر بپردازند. معلم همه گرایشها را درس میدهد اما دانشجو با توجه به شرایط و آنچه در جامعه میبیند به سمت شاخههای خاص گرایش پیدا میکند.
زانیار بلوری عکاس و مدرس دانشگاه نیز که از حاضران در جلسه بود گفت: من در اوایل اعتراضات تصمیم گرفتم در دانشگاه تدریس نکنم، اما پس از مدتی احساس کردم تنها دستاورد این کار آن بود که ارتباط من با دانشجویان قطع شد و این کار تأثیر دیگری در جامعه نداشت. به نظر من جامعه تجسمی یک جامعه کوچک است که علائق مشترک و ارتباطهای محدود دارد و این چیزی است که ما را سر پا نگه داشته است. وقتی این جمعها متلاشی میشود ما افرادی منزوی میشویم که نمیتوانیم کاری انجام دهیم. شاید تعطیلی سینما و موسیقی پاپ بر جامعه تأثیر بگذارد، اما تعطیلی هنرهای تجسمی بیشتر بر خود هنرمندان اثر دارد.
ارسال دیدگاه