سخنگوی شورای شهر تهران در گفتوگو با پانا پاسخ داد؛
ناگفتههای انتخاب شهردار؛ چگونه زاکانی گزینه اصلی کلیدداری پایتخت شد
تهران (پانا) - علیرضا نادعلی، سخنگوی شورای شهر تهران با حضور در خبرگزاری پانا درباره ناگفتههای انتخاب علیرضا زاکانی بهعنوان شهردار تهران توضیح داد.
علیرضا نادعلی، سخنگو و عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران معتقد است در این مقطع زمانی برای حل چالشهای پایتخت نیاز به چهرهای ملی بود، فردی که بتواند حمایت دولت را برای حل ابرچالشهای پاتیخت جلب کند. او در جریان بازدید از خبرگزاری پانا که کمی بعد از آغاز سال تحصیلی جدید انجام شد به سوالات دانشآموزی و شهری خبرنگاران این رسانه پاسخ داد. بخش دانشآموزی این گفتوگو مدتی پیش منتشر شد و در این بخش با او درخصوص انتخاب علیرضا زاکانی به عنوان شهردار تهران گفتوگو کردهایم.
*بیش از یک سال از عمر شورای ششم شهر تهران میگذرد. شاید زمان مناسبی باشد برای مرور اتفاقات روزهای نخست. حاشیههایی که درخصوص انتخاب شهردار ایجاد شد و... در لیستهای اولیه که از گزینههای منتخب برای شهرداری تهران منتشر میشد آقای زاکانی جزو گزینههای جدی نبود چطور شد که به گزینه اصلی شورای شهر تبدیل شد؟
شاید مهمترین کاری که یک شورا انجام میدهد، انتخاب شهردار باشد. منتخبان شورای ششم شهر تهران هم از همان ابتدا این موضوع را مورد توجه قرار دادند. افراد مختلفی مطرح بودند که هر کدام سابقههای خوب و درخشانی هم در مدیریت شهری، مسئولیتهای مختلف یا در اندازه ملی داشتند. برخی از این گزینهها شخصیتهای ملی بودند که مدیریتها و حضور سیاسی یا اجرایی در جاهای دیگر داشتند و تعدادی نیز از مدیران ادوار مختلف شهرداری تهران بودند. با توجه به گرایش انقلابی اعضای شورای شهر تهران، طبعا از لحاظ سیاسی همه گزینهها در یک دسته قرار میگرفتند؛ یعنی به جهت رویکرد محتوا یا فکری، خیلی نزدیک به همدیگر بودند لذا انتخاب، اتفاقا سختتر میشد.
افرادی هم به صورت مقدماتی مطرح بودند. درخصوص آنها صحبت هم شده بود ولی چون جلسه رسمی برای انتخاب تشکیل نشده بود، حرفها بسیار ابتدایی و غیر تعیینکننده بود. بنده خودم به عنوان کسی که جزو پیشنهادکنندههای حضور آقای زاکانی بودم، یکی از ویژگیهایی که برای او میتوانم بگویم این است که دنبال این موقعیت نبود؛ یعنی تا زمان زیادی از ماجرا گذشت و نام افراد دیگری مطرح بود، آقای زاکانی اصلا در مظان و مورد گفتوگوی این ماجرا نبودند؛ یعنی کسی با ایشان گفتوگو نکرده بود و بنده که یک مرتبه گفتوگو کردم، ایشان کلا تغافل کرد یعنی انگار که اصلا اتفاقی نیفتاده و خیلی برایشان جدی نبود. این را هم بگویم؛ زاکانی فردی است که حداقل سه دوره مجلس را درک کرده با این سابقه تمام سطوح سیاسی را میشناسد. شهرداری تهران واقعا چیزی کم از وزارتخانههای دولت ندارد. اهمیت آن؛ نه فقط برای پست و موقعیت شخصی بلکه اهمیت آن در خدمت به مردم و حل مسائل کشور است. این را هم ما میدانستیم و هم دوستانی که در مظان انتخاب بودند، همگی آگاه بودند. بعضیها هم تلاشهایی داشتند برای اینکه به این سمتوسو بیایند، هر فردی آمادگی داشت، برنامههای خود را برای ارائه آماده کرده بود. آقای زاکانی خیلی دیر به این زمره وارد شد و خودِ اینکه ایشان میل و تکاپویی برای رسیدن به این نقطه نداشت، به نظرم برای ما هم جذابتر بود.
حداقل برداشت من و یکسری از انتخابکنندگان دیگر این بود که اهمیت خاص دوره زمانیای که ما در آن قرار داریم، نیاز داشت کسی در اشل و اندازه ملی در این موقعیت حضور داشته باشد و به اندازهای شرح صدر و وسعت نگاه داشته باشد که بتواند مدیران مختلف توانایی را ذیل خود جا بدهد و با آنها کار کند؛ کسانی که هر کدام ممکن بود در پست شهردار هم بتوانند خدمت انجام دهند اما با بودن یک شخصیت ملی، آنها هم امکان حضورشان فراهم میشد که بتوانند خدمات خودشان را به شهر ارائه بدهند. آن چیزی که نیت ما بود، این بود و حالا اینکه در عمل چه اتفاقی تا الان افتاده و بعد از این اتفاق میافتد، میشود بعضیهایش را مصداقسنجی کرد که ببینیم با این نیت نسبت دارد یا نه.
مورد بعدی اینکه نگاه ایشان در موضوعات فرهنگی - اجتماعی است که من معتقدم از همسنخهای خودشان در جریان سیاسی اصولگرا و انقلاب اسلامی جلوتر بودند. زمانی که ایشان روزنامهنگاری میکردند و مجله پنجره را منتشر کردند فعالیتهای خبری را راهاندازی کردند زمانی بود که خیلیها این کارها را نمیکردند و اتفاقا جریاناتی هم که ایشان در فضای چه ژورنالیسم و بحثهای خبری و چه در حوزه روزنامهنگاری راه انداختند، جریانات متعادلی بودند به هر صورت متاسفانه چه در جناح غربگرا و چه در جناح انقلابی همواره مثل همه رویکردهای انسانی، متاسفانه گهگدار افراط و تفریط میبینیم ولی من نگاه ایشان را متعادل میدانستم و نسبت به گفتمان انقلاب اسلامی نزدیکی بیشتری میدیدم. این هم یک جهت دیگر انتخاب ما بود و اینکه این درایت فرهنگی - اجتماعی باعث میشود موضوعات فرهنگی و اجتماعی در اولویت قرار بگیرد. ما فکر میکردیم حداقل عدهای که بیشتر در واقع راغب به انتخاب ایشان بودیم یا انتخابی از این دست؛ ممکن بود ایشان نیاید ولی باز هم احتمالا انتخاب ما به این سنخ میرفت. ما فکر میکردیم آقای قالیباف در دوره ۱۲ سالی که زحمت کشیدند، تقریبا آنچه که پروژههای کلان مقیاس بود را تا جای ممکن انجام داد و به یک نقطه اشباع رسیدیم. هرچند جمعیت و بزرگی تهران در اندازهای است که هیچ وقت کار به پایان نمیرسد و همیشه باز میشود آبادی بیشتر در آن کرد و حل مساله بهتری برایش انجام داد و هرچه میگذرد، مسائل بیشتری دارد. ولی من واقعا معتقدم آقای قالیباف در سازندگی حق مطلب را ادا کرد.
در دوره چهار ساله بعد از آقای قالیباف به جهات مختلف که فقط شاید نقص و مسئولیت آن هم فقط با شهرداری نباشد و بیشتر ناشی از نوع نگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولت وقت بود و ناشی از فشارهای بیرونی در شهر خیلی اتفاق نداشتیم و بسیاری از زیرساختها هم از بین رفت و خراب شد و دستخوش آفت و نزول شد. خصوصا در بحثهای انسانی، ما آفاتی پیدا کردیم که شهر تهران را از لحاظ چهره دچار لطمه کرد، تعداد زیادی معتاد متجاهر، کارتخوابها، متکدیان و کودکان کار در سطح شهر به چشم میخورد. نمیگویم پیش از این نبودند، ولی آنچه که ما میراثدار آن شدیم اندازه زیادی بود و یک لکه بزرگ روی صحنه شهر میانداخت، برای ما که دغدغه انسانی داریم، اینها همه آدم هستند یعنی این لکه یک لکهای نیست که بشود آن را با دستمال پاک کرد. انسان هستند و باید برای آنها فکر کرد و این مشکل را حل کرد کمااینکه تیپ بچه حزباللهیها به گونهای است که اگر در نقطه صفر مرزی هم یک هموطن بلوچ یا کُرد، اهل تسنن و... ما نیاز به کار جهادی داشته باشد تا بهطور مثال روستایی آباد شود، از اینجا دانشجوی ما بلند میشود میرود آنجا کار میکند. این نگاه را اگر تبدیل کنیم به نگاهی که در حاکمیت میخواهد خدمت کند، ما یک چنین مشکلاتی از جنس انسانی را دیگر نمیتوانیم تحمل کنیم و باید حتما برایش راهحل پیدا کنیم یا حداقل آن را کاهش دهیم و سعی کنیم بقیه را هم دعوت کنیم کنار ما بیایند و نسبت به این موضوع خیلی حساستر شوند. این چیزی بود که اتفاق افتاد.
خیلیها از اول تشکیک میکردند که آقا! اتوبوس که مهمتر است (واقعا هم اتوبوس خیلی مهم است) یا مترو مهمتر است یا حالا مگر توانستند ۲۱ هزار نفر معتاد متجاهر را جمع کنند! در مراسم بهرهبرداری سه «یاور شهر» من دیدم مسئولان کنار همدیگر با یک حالت خوبی نشستند؛ یعنی به اصطلاح مدیریت واحد شهری که همهمان همیشه دنبال آن بودیم و میگفتیم برای حل مسائل شهری باید اتفاق بیافتد، یک حدی از آن در این مساله اتفاق افتاده بود. دستگاهها میتوانند کنار هم بنشینند بدون اینکه فقط خودشان را ببینند یک همکاری کنند، برای اینکه حداقل چهار تا خانواده از این وضعیت دربیایند و سیکل برگشتن به زندگی برایشان اتفاق بیافتد. مشکل مکان نگهداری در بحث پذیرش معتادان داشتند، پلیس دچار مساله بود که این فضاها فراهم شد. البته تنها به جمعآوری محدود نمیشود و فعالیتهای بعدی که سختتر و پیچیدهتر است آغاز میشود.
* چطور شد آقای زاکانی حضور در رقابت برای شهرداری تهران را پذیرفتند و دغدغهشان حوزه مدیریت شهری شد؟
ما بهعنوان کسانی که در شورا حضور داشتیم، تلاشمان این بود که بهترین انتخاب را داشته باشیم و مدام دایره انتخابمان تنگتر شد و از یک جایی به بعد هم کار جدی میشود دیگر باید تصمیم قطعی گرفته میشد. فرد انتخاب شده وظیفه پیدا میکند که برنامههای خود را به شورا تحویل بدهد و یک ارائه منسجم داشته باشد تا شورا به قضاوتی برای انتخاب برسد. در جریان بررسی برنامهها و در رای گیریهای متداومی که انجام میشد گزینهها کاهش پیدا میکرد تا جایی که ما به ۳ تا ۴ نفر رسیدیم، آقایان بذرپاش، پیرهادی، مازیار حسینی و زاکانی. از این مرحله به ایشان اصرار کردیم و او را مجاب کردیم.
* آن عدهای که اصرار داشتند به حضور جدی آقای زاکانی کدام اعضا بودند یا چه تعداد بر آمدن ایشان تاکید داشتند؟
من نمی توانم بدون اجازه آنها عضوی را نام ببرم. اما در ابتدا ۴ ،۵ نفر بودیم و بعد که دایره گزینهها تنگ تر شد و آقای بذرپاش به نفع آقای زاکانی انصراف داد و بر این اساس تعداد ما بیشتر شد و به نظرم همین جا باید گفت که آقای بذرپاش واقعا از خودگذشتگی کرد چون ایشان هم احتمال خوبی برای رای آوردن داشت؛ اما از خودگذشتگی خوبی کرد برای اینکه جریان یکدستتر شود و انتخاب راحتتر صورت بگیرد. دکتر پیرهادی بود و آقای مازیار حسینی بودند که هر دو بزرگوار هم انسانهای کارآموخته و دانشمند در حوزه خودشان بودند و هم در شهرداری سابقه داشتند. در نهایت دکتر پیرهادی هم به نفع آقای زاکانی کنار رفتند و مرحله آخر زاکانی و مازیار حسینی به رأی گذاشته شدند که زاکانی با فاصله رای آورد. همه اعضا معتقد بودند که هر کدام از آن دوستان که بیایند، شورا میتواند با آنها کار کند یعنی بعضی از حرفها در بیرون در فضای رسانه گفته میشد که فلانی مثلا انقلابی است و فلانی انقلابی نیست و نمیدانم آن یکی بلد است و آن یکی بلد نیست....! واقعا فهمی که خود ما از نزدیک داشتیم، اینطور نبود. ممکن است در صحنههای پیچیده در موضوعات مختلف هر کدام نسبت به دیگری برتریای داشته باشند یا اینکه عقبتر یاجلوتر باشند، اما آنچه که مسلم است معدلها تقریبا به همدیگر نزدیک بود. یکی از مواردی که برایمان مهم بود حل مشکلات کلان تهران که نیاز به کمک و حمایتهای ملی داشت، بود و چون آقای زاکانی در میان کاندیداهای ریاستجمهوری هم قرار داشت، ارتباط ایشان با آقای رئیسی و با وزرای احتمالی که میخواستند بیایند کمک کننده بود. که اینطور هم شد.
* در این انتخاب هنوز هم یک حاشیهای وجود دارد و اینکه زمانی که آقای زاکانی انتخاب شدند، شرایط لازم را برای احراز نداشتند و بعد به همان دلیلی آقای وزیر کشور وقت امضا نکردند و بعد آقای وحیدی آمدند و تخصص ایشان را در لیست تخصصهای مجاز قرار دادند.
خاطرم است همان روزهای اول، یکی از اعضا پیشنهاد داد که ما اولین بیقانونی را در انتخاب شهردار انجام میدهیم. چرا در این انتخاب به این موضوع توجه نشد. نخست این موضوع مهم است که آقای زاکانی هیچ وقت نیامد خودش را معرفی کند و فرض کنید برخلاف قانون بخواهد خودش را به یک جریانی تحمیل بکند. نکته مهم دیگر اینکه ما تمام حرکتهایی که انجام دادیم با هدایت خود وزارت کشور انجام دادیم؛ یعنی معاون وزیر کشور روال را طبق برنامه انجام دادند. متاسفانه بعضی از موضوعات در قواره رشدهای مختلف و متنوعی که ما در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب داشتیم، نیست. یعنی شما میبینید بعضی از قوانین برخلاف پیشرفتهایی که شده مربوط به دهه ۳۰ یا ۴۰ است. حوزه تخصصهایی که برای شهرداران مورد تایید است هر زمان که هر فردی مسئولیتی گرفته بود تخصصاش به آن لیست اضافه شده بود و این یک قاعده شده بود و اگر فردی انتخاب می شد که رشته اش در میان رشتههای قبلی نبود آن رشته را اضافه میکردند. مسئولیت این قضیه با وزیر کشور بود. وزیر کشور قبلی حکم را نزد ولی معاونتهایش داشتند کارها را انجام میدادند و ما هم که اصراری به این نداشتیم و طبق قاعده داشتیم روال را میپیمودیم. زمانی هم که وزیر جدید آمدند دوره آقای دکتر وحیدی موضوع برای اینکه دقیق باشد به هیات دولت هم رفت. هیات دولت هم گفتند اصلا در شأن و اندازه خودتان هست که انجام بدهید و کار انجام شد.
این دوره باید از فردی که شجاعت پذیرش مسئولیت را دارد حمایت کرد، شهرداری مثل دورههای گذشته که از نظر آمدی وضعیت مطلوبی داشته باشد نیست. این حالی است که ما مترو را با انبار خالی تحویل گرفتیم، اتوبوسها نوسازی نشده بود و خیلی مسائل دیگر که نمیخواهم با برگشت به گذشته اوقات خودمان و دوستانی که قبلا زحمت کشیدند را تلخ کنم اما کسی که بتواند این بار را از روی زمین بردارد، را کمک کرد. عدهای نشستند فقط سنگ را به شیشههای قطاری که حال حرکت است میزنند. دیکته نوشتهشده ممکن است غلط هم داشته باشد. بعضا دیدن این غلطها و گفتن آن به همهمان کمک میکند. ما بهعنوان نمایندههای مردم آنجا حضور داریم که همان غلطها را بگوییم، رسانه حضور دارد که غلطها را بگوید و غلطها کم بشود و کمک کنیم که تلاششان را برای حل مسائل شهر بیشتر کنند و جلوتر بروند.
* بعد از انتخاب آقای زاکانی، به نظر میآید آنطور که شورا انتظار دارد شهردار پاسخگویی به شورا ندارد. دو اتفاق را مثال میزنم که در صحن علنی شورا سابقه نداشته است نخست رفتار نامتعارف یکی از معاون شهردار در صحن علنی و دیگری پاسخ شهردار به تذکر یکی از اعضا که باز هم با ادبیات تهدید بود.
بیشتر مدیرانی که از بیرون مجموعه شهرداری وارد شهرداری میشود چون نمیداند با شورا چطوری باید تعامل کند، مدتی میگذرد تا این قواعد دستشان بیاید. این موضوع هم در مورد معاونین و هم در مورد خودِ شهردارها صدق میکند. الحمدالله اکنون ارتباط خوبی با معاونان شهردار و کمیسیونها وجود دارد. گاهی اوقات هم اعضای شورا روی بعضی از موضوعات نکاتی دارند، حساس میشوند، دعوا هم میکنند و به نظرم از نشستن و نگاه کردن و به اصطلاح خودمان تعصب نورزیدن بهتر است. اگر متوجه اشتباهی میشویم، بهتر است دعوا کنیم و یک اتفاقی درست شود تا اینکه بخواهیم سکوت کرده و همه چیز به روال سابق باشد.
* این سوال همیشه در ذهن من بود که آقای نادعلی که بسیار با آقای زاکانی دوست است خط قرمزش برای اینکه دیگر از شهردار حمایت نکنید، چیست؟
اولا من جایی نگفتم دوست هستم. ما عقد اخوتمان همانطور که بارها و بارها گفتهام گفتمان انقلاب اسلامی است ما نماینده مردم در شورای شهر تهران هستیم و ما عقد اخوت دائمی نداریم اما تازمانی که خدمتی صادقانه و موثر اتفاق بیفتد حمایت میکنیم.
ارسال دیدگاه