فهیمه نظری*

چرا ازمبارزه با کرونا خسته شدیم

قریب به ۲۰ ماه ازحضور میهمان ناخوانده و شوم کرونا در ایران می‌گذرد. میهمانی که نه تنها قصد رفتن ندارد بلکه سایه سنگینش هر روز بیش از پیش احساس می‌شود.

کد مطلب: ۱۲۲۱۷۷۲
لینک کوتاه کپی شد

حضور این میهمان ناخوانده موجب شده تا بسیاری از ارتباطات میان فردی گسسته شود، بسیاری از شبکه‌های اقتصادی و کسب و کار مختل شود و در مجموع شبکه‌های ارتباطات اجتماعی با اختلال مواجه شوند. پیامد کرونا از یکسو و واکنش مردم جامعه به آن یکی از مهم ترین علل نوشتار پیش‌رو است.
قدرت و سرعت پیشروی کرونا در کل بسیار بالاست و طبعاً پیامدهای مخرب و مرگبار ناشی از آن نیز همان شمار زیاد مبتلایان و افزایش مرگ‌و‌میرهاست. این رویه در ایران به گونه‌ای دیگر است یعنی از وضعیت هماهنگ و هم راستا با دولت و ستاد ملی کرونا به وضعیت ناهماهنگی و مقابله با آن تغییر کرده است. پاسخ به چرایی این روند به رابطه دوگانه دولت و مردم مربوط است.

وزارت بهداشت و درمان به عنوان، پیشقراول و سکاندار مبارزه با کووید۱۹ در میدان و کارزار کرونا مشغول است و رعایت پروتکل‌های بهداشت فردی - اجتماعی و فاصله‌گذاری را در رأس توصیه‌های خود گوشزد می‌کند اما موج‌های بیماری یکی پس از دیگری شتاب می‌گیرند و شمار مبتلایان و مرگ‌ومیرها را با افزایش روبه‌رو کرده است؛ کادر درمان فرسوده شده است، گویا دیگر کرونا جدی نیست. در مقابل تعداد زیادی از مردم همچنان در جمع‌ها حضور پیدا می‌کنند و پرسه‌زنی در کوچه‌ها و خیابان‌ها و میدان های اصلی شهر، مراکز خرید و بازار را انتخاب می‌کنند. به مسافرت می‌روند و بعضاً موازین بهداشتی را رعایت نمی‌کنند؛ نتیجه آنکه گویی دیگر توصیه‌های بهداشتی هم کارکرد ندارد.

از مهم ترین علل بی‌توجهی مدنی از سوی مردم به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی ما مربوط می‌شود. تمایل و علاقه به زندگی جمعی ایرانیان در طول تاریخ به عنوان یک ارزش مثبت و حضور مرگ در تمامی تار و پود و ابعاد زندگی ایرانیان (در اکثر خاطرات، وقایع، فرهنگ، روایت‌ها ، داستان‌ها ، سریال‌ها و...) به عنوان یک ارزش منفی از مهم ترین این ریشه‌هاست؛ البته علاوه بر این موارد، ناتوانایی در ارائه راه‌حل مسائل، مشکلات و معضلات از سوی مسئولان و عدم مهارت در تاب‌آوری مردم را می‌توان افزود.
وقتی «مفهوم مرگ» برای مردم جامعه عادی می‌شود یعنی عرصه زندگی و زندگی کردن برای آنها محدود می‌شود. در واقع ما از قبل از کرونا هم با مرگ و فرهنگ مرگ آشنا بودیم و این بار کرونا به عنوان یک واقعیت، آسان‌پذیری مرگ را عیان کرد.

دور بودن از زیستن جمعی، خسته شدن از تنهایی و تنها ماندن، راه‌حل‌های بعضاً متناقض دولت و ستاد ملی بحران کرونا، مردم را به‌طور جدی مستأصل کرده است به عبارت دیگر، نحوه عملکرد ضعیف دولت در حمایت اقتصادی و عاطفی از مردم، افت‌وخیزها و تناقضات در دستورالعمل‌های ستاد ملی کرونا، نبود برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های علمی و منسجم موجب شد تا مردم در یک وضعیت دوگانه قرار گیرند و خودسرانه عمل کنند و تمام تقصیرها و کاستی‌ها را بر گردن دولت و ستاد ملی کرونا بیندازند و عدم تأمین واکسن را دلیلی برای عمل نکردن خود به توصیه‌ها و پروتکل‌های بهداشتی ابراز نمایند. در صورتی که برای مبارزه و از بین بردن زنجیره این بیماری نیاز به اقدام همه‌جانبه آحاد جامعه اعم از مسئولان و مردم دارد. در این میان پیشنهاد می‌شود: نخست) دولت به تأمین واکسن و تزریق پرسرعت همه گروه‌های سنی ادامه دهد. دوم) تحقق وعده‌های انجام نشده بویژه حمایت‌های اقتصادی از سوی دولت به گروه‌های ضعیف و اقشار کم درآمد به‌طور جدی؛ چون تنها در صورت اعمال و اقدام موارد فوق می‌توان از بحران عبور کرد.

*مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی

منبع: ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار