فهیمه نظری*
چرا ازمبارزه با کرونا خسته شدیم
قریب به 20 ماه ازحضور میهمان ناخوانده و شوم کرونا در ایران میگذرد. میهمانی که نه تنها قصد رفتن ندارد بلکه سایه سنگینش هر روز بیش از پیش احساس میشود.
حضور این میهمان ناخوانده موجب شده تا بسیاری از ارتباطات میان فردی گسسته شود، بسیاری از شبکههای اقتصادی و کسب و کار مختل شود و در مجموع شبکههای ارتباطات اجتماعی با اختلال مواجه شوند. پیامد کرونا از یکسو و واکنش مردم جامعه به آن یکی از مهم ترین علل نوشتار پیشرو است.
قدرت و سرعت پیشروی کرونا در کل بسیار بالاست و طبعاً پیامدهای مخرب و مرگبار ناشی از آن نیز همان شمار زیاد مبتلایان و افزایش مرگومیرهاست. این رویه در ایران به گونهای دیگر است یعنی از وضعیت هماهنگ و هم راستا با دولت و ستاد ملی کرونا به وضعیت ناهماهنگی و مقابله با آن تغییر کرده است. پاسخ به چرایی این روند به رابطه دوگانه دولت و مردم مربوط است.
وزارت بهداشت و درمان به عنوان، پیشقراول و سکاندار مبارزه با کووید۱۹ در میدان و کارزار کرونا مشغول است و رعایت پروتکلهای بهداشت فردی - اجتماعی و فاصلهگذاری را در رأس توصیههای خود گوشزد میکند اما موجهای بیماری یکی پس از دیگری شتاب میگیرند و شمار مبتلایان و مرگومیرها را با افزایش روبهرو کرده است؛ کادر درمان فرسوده شده است، گویا دیگر کرونا جدی نیست. در مقابل تعداد زیادی از مردم همچنان در جمعها حضور پیدا میکنند و پرسهزنی در کوچهها و خیابانها و میدان های اصلی شهر، مراکز خرید و بازار را انتخاب میکنند. به مسافرت میروند و بعضاً موازین بهداشتی را رعایت نمیکنند؛ نتیجه آنکه گویی دیگر توصیههای بهداشتی هم کارکرد ندارد.
از مهم ترین علل بیتوجهی مدنی از سوی مردم به ریشههای تاریخی و فرهنگی ما مربوط میشود. تمایل و علاقه به زندگی جمعی ایرانیان در طول تاریخ به عنوان یک ارزش مثبت و حضور مرگ در تمامی تار و پود و ابعاد زندگی ایرانیان (در اکثر خاطرات، وقایع، فرهنگ، روایتها ، داستانها ، سریالها و...) به عنوان یک ارزش منفی از مهم ترین این ریشههاست؛ البته علاوه بر این موارد، ناتوانایی در ارائه راهحل مسائل، مشکلات و معضلات از سوی مسئولان و عدم مهارت در تابآوری مردم را میتوان افزود.
وقتی «مفهوم مرگ» برای مردم جامعه عادی میشود یعنی عرصه زندگی و زندگی کردن برای آنها محدود میشود. در واقع ما از قبل از کرونا هم با مرگ و فرهنگ مرگ آشنا بودیم و این بار کرونا به عنوان یک واقعیت، آسانپذیری مرگ را عیان کرد.
دور بودن از زیستن جمعی، خسته شدن از تنهایی و تنها ماندن، راهحلهای بعضاً متناقض دولت و ستاد ملی بحران کرونا، مردم را بهطور جدی مستأصل کرده است به عبارت دیگر، نحوه عملکرد ضعیف دولت در حمایت اقتصادی و عاطفی از مردم، افتوخیزها و تناقضات در دستورالعملهای ستاد ملی کرونا، نبود برنامهریزیها و سیاستگذاریهای علمی و منسجم موجب شد تا مردم در یک وضعیت دوگانه قرار گیرند و خودسرانه عمل کنند و تمام تقصیرها و کاستیها را بر گردن دولت و ستاد ملی کرونا بیندازند و عدم تأمین واکسن را دلیلی برای عمل نکردن خود به توصیهها و پروتکلهای بهداشتی ابراز نمایند. در صورتی که برای مبارزه و از بین بردن زنجیره این بیماری نیاز به اقدام همهجانبه آحاد جامعه اعم از مسئولان و مردم دارد. در این میان پیشنهاد میشود: نخست) دولت به تأمین واکسن و تزریق پرسرعت همه گروههای سنی ادامه دهد. دوم) تحقق وعدههای انجام نشده بویژه حمایتهای اقتصادی از سوی دولت به گروههای ضعیف و اقشار کم درآمد بهطور جدی؛ چون تنها در صورت اعمال و اقدام موارد فوق میتوان از بحران عبور کرد.
*مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه