حسن بهشتیپور*
صدای واحد برای رفع تحریمها
مـــــــوضــع واحــــــد و یکصــــدایی شــــاید مهـــــمتــرین نیــازی بــــود که تأمیـــن آن در جریان مذاکرات هســـتهای ضــــروری بهنظر میرسید و البته در مقاطع مختلفی نه تنها این نیاز تأمین نشده، بلکه شاهد رفتارهایی عکس آن بود.
به نوعی که در مقاطعی نه فقط صدا، بلکه رفتارهایی کاملاً متفاوت در خصوص بحث مذاکرات هستهای ایران و ۱+۵ در درون کشور مشاهده میشد. در یک ارزیابی اجمالی اینگونه بهنظر میرسید که هرچند نظام به یک جمعبندی درباره مسأله هستهای کشور رسیده اما این جمعبندی در مواردی مورد تمکین قرار نمیگیرد و فاصله دیدگاهها بین گرایشهای مختلف نظام در این خصوص کم نیست. در فضای کنونی هر چند شاهد هستیم که هنوز زد وخوردها و متهمسازیها بر سر برجام ادامه دارد اما گویا در آن سو نیز نشانههایی مبنی بر ایجاد همسوییهای بیشتر و جدیتر و رسیدن به موضع واحدی که دارای استحکام بیشتری میباشد، قابل ملاحظهتر از قبل است.
این نشانه خوبی است که میتواند مسأله هستهای و مشکلات سیاست خارجی ما را وارد فاز جدیدی کند که دیگر بهعنوان یک کارت بازی در رقابتهای داخلی مورد استفاده قرار نگیرد. در واقع همین استفاده داخلی از سیاست خارجی در سالهای گذشته خود بزرگترین آسیبی بود که به این حوزه وارد شد. اکنون اما میتوان خوشبین بود که سیاست خارجی و در رأس آن مسأله هستهای کشور در حال بازگشت به موقعیت اصلی خود در مقام یک «مسأله ملی» است که باید یک «اجماع ملی» را پشت سر خود داشته باشد.
از خط اصلی اظهارنظر چهرهها و مسئولان مختلف سیاسی و دیپلماتیک کشور اینگونه میتوان برداشت کرد که هم انتظارات و توقعات آنها درباره مذاکرات احتمالی آتی، هم شروط آنها و هم تفسیر آنها از موقعیتی که جمهوری اسلامی ایران و طرفهای مقابل در آن قرار گرفتهاند بسیار نزدیکتر از قبل شده است. با این نگاه میتوان امیدوار بود که مسأله سیاست خارجی ما خصوصاً در مورد پرونده هستهای تبدیل به مسألهای فراتر از دولتها، مجالس و جناحها شود. به این معنا که همه گروهها و طرفهای بازیگر در داخل کشور در رسیدن به اجماع نظر در خصوص آن به اندازه وزن و جایگاه خود، سهم داشته باشند و ایفای نقش کنند و مهمتر از آن اینکه پس از رسیدن به اجماع نسبی، کسی به سمت رفتاری خارج از چارچوب این اجماع نرود. با چنین نگاهی آینده این مسأله الزاماً دیگر در گرو تحولاتی مانند انتخابات ۱۴۰۰ نخواهد بود و این مجالی بیشتر برای بازیسازی فعالانه جمهوری اسلامی در این عرصه، بر پایه یک حمایت ملی و فراگیر ایجاد میکند.
این اتفاق خصوصاً پساز صحبتهای روز ۱۹ دیماه رهبر معظم انقلاب جدیتر شده و امیدواریهای بیشتری ناظر به اجماع ملی در این حوزه به وجود آمده است که میتواند مهمترین پشتوانه ما در مذاکرات احتمالی آینده و هر تحولی در این عرصه باشد. اما پشتوانه مهم دیگر ما در این میدان چیزی نیست جز «محاسبه دقیق» برای انجام رفتارها. به عبارت دقیقتر موفقیت ما در گرو این است که یک رفتار دقیق و حساب شده را به متحدترین شکل ممکن انجام دهیم. در این خصوص هم شرط لازم «رفع تحریم» را که توسط رهبر انقلاب مطرح و مورد استقبال و حمایت گروههای مختلف واقع شد باید ستون اصلی شروط جمهوری اسلامی ایران برای ورود به یک مذاکره مجدد دانست. شرطی که کاملاً هم واقعبینانه است.
اتفاقی که در دوره ترامپ و حتی قبل از آن برای برجام افتاده کاملاً واضح است؛ در مقابل انجام کامل تعهدات ایران، طرف امریکایی نه تنها به تعهدات خود پایبند نبوده بلکه در جهت عکس و نقض آن نیز شدیدترین نوع رفتارها را از خود بروز داده است. در چنین معادلهای هیچ منطقی نمیپذیرد که ایران بهعنوان یک طرف ماجرا با وضعیت فعلی صحنه، وارد مذاکرهای تازه گردد. چنین مذاکرهای هیچ معنایی ندارد جز بهرسمیت شناختن نقض عهدهای صورت گرفته توسط امریکا از سوی جمهوری اسلامی ایران. نهایت و نتیجه مذاکرهای هم که از چنین نقطهای آغاز شود چندان خوشبینانه و امیدوارکننده نخواهد بود. چرا که خود پیامی مضاعف به طرف مقابل است که باز هم بتواند با تکرار نقض عهد خود، امیدوار به آمدن مجدد بر سر میز مذاکره باشد. بنابراین اینکه شرط رفع تحریمها توسط ایران بهعنوان شرط پیشنیاز آغاز مذاکرات مطرح میشود، منطقیترین شرطی است که هیچ عقل سلیمی نمیتواند بر آن ایرادی وارد کند.
با این توصیف اصرار یکدست و متحد نیروهای داخل کشور بر این شرط جدی ایران، پیامی به طرف مقابل مخابره خواهد کرد که شاید حتی متفاوت از قبل نیز باشد و ما را در موقعیتی حتی بهتر و امیدوارکنندهتر قرار دهد. قوت شروط ایران و تحکیم وحدت داخلی ما بر سر این موضوع، دو فاکتوری هستند که هم اکنون بارقههای جدیشدن آنها قابل ملاحظه است و با درس گرفتن از گذشته نباید اجازه دهیم رقابتها و تنازعات سیاسی داخلی خدشهای به آن وارد کند.
*کارشناس سیاست خارجی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه