چگونه از قلب آموزش و پرورش صیانت کنیم؟
حسن ملکی*
زیباترین و حکیمانهترین تعبیر در جایگاه سازمان پژوهش را رهبر فرزانه و حکیم امام خامنهای به کار بردند. فرمودند سازمان پژوهش قلب آموزش و پرورش است. آیا ممکن بود با بیانی رساتر از این سازمان را معرفی کرد؟ حقیقتاً پاسخ منفی است زیرا که نسبت برنامههای درسی با آموزش و پرورش حقیقتاً به مثابه «قلب» در پیکر آدمی است.
بر همگان روشن است که چنانچه "قلب" کار خود را به درستی انجام ندهد "حیات" صاحب قلب به خطر میافتد و اگر این عضو به نحو مطلوب کارکند. همه وجود به صورت شاداب و با طراوت فعالیت خواهد کرد.
چه کار کنیم که این قلب آموزش و پرورش به خوبی کار کند؟ برای سلامت آن باید تدبیراندیشی کنیم. بدیهی است که اگر سلامت آن تضمین نشود چگونه میتواند به سلامت وجود یاری رساند؟ یکی از عواملی که ممکن است به این عضو بیبدیل صدمه بزند اضطرابها و فشارهای روحی است. فضای روانی اجتماعی سازمان پژوهش باید طوری رقم بخورد که آرامش و اطمینان در آن ساری و جاری باشد. لحظهای که کارشناس وارد محل کار خود میشود تا وقتی که محل کار خود را ترک میکند باید احساس آرامش کند. البته آرامش مطلق و بیعیب و نقص کامل امکانپذیر نیست حداقل شرایط آزاردهنده حاکم نباشد. اگر این طور نباشد "فشار خون سازمانی" بروز و ظهور میکند و به قلب لطمه میزند. ورود و خروج خون به قلب نیازمند تعادلی است که هم به قلب آسیبی نرسد و هم خونرسانی درست انجام شود. وقتی که در چاپسپاری کتابهای درسی بهعنوان یک کار معمولی ولی مهم سازمان خلل جدی رخ دهد یکی از جلوههای فشار خون سازمانی است که باید جلوگیری شود. نمونههای متعددی میتوان ذکر کرد که از عوامل ایجاد کننده "فشار خون سازمانی" به شمار میروند.
خونرسانی قلب به سایر اعضا محتاج کمکرسانی و تقویت قلب است. قلب هم به قوی شدن نیاز دارد. اگر بخواهیم قوی شویم باید قلب قوی شود. قلب وقتی قوی میشود که عوامل تقویت کننده آن حاضر باشد و کار کند. توصیه میشود که «ورزش کنید تا قلبتان سالم و قوی بماند» این حرف درستی است زیرا که ماهیچههای قلب از طریق ورزش و تحرک بیشتر قلب قوی میشود. سازمان پژوهش باید چه کند تا معلوم شود که مشغول ورزش کردن است؟ پاسخ آن است که حقیقتاً سازمان باید ورزش کند. هریک از بخشهای سازمان باید ورزش کنند. با انجام چندکار، ورزش سازمانی نمود عینی پیدا میکند. مهمترین آنها اندیشهورزی است. زمانی که یک گروه برنامهریزی درسی هماندیشی میکنند و بر محوریک مسئله خاص به بحث و گفتگوی جدی میپردازند در واقع در حال ورزش هستند. هم تفکر قوی میشود و هم حاصل آن برای سازمان نفع زیادی خواهد داشت.
مشورت کردن ورزش دیگری است که تقویت کننده سازمان به مثابه قلب است. از طریق مشورت توانایی عقول افزون میشود و در نتیجه، تصمیمات پختهتر میشود. درست است که در بعضیجاها مدیر باید بهطور قاطع کارها را با اراده و تصمیم قوی پیش ببرد لکن، آن قاطعیت هم پس از مشورت باشد به صواب نزدیکتر خواهد بود.
با نقد نظرِّیهها و آثار دیگران نیز قوّت قلب حاصل میآید. انفعال سازمان مثل کسالت و تنبلی یک جسم است که نهایتاً به ضعیف شدن قلب منجر میشود ولی فعال بودن آن در مواجهه با اندیشهها و دیدگاهها موجب تقویت میشود، برنامههای درسی باید پشتوانه نظریهای داشته باشند و خودشان را به تند بادهای تئوریهای مختلف نسپارند. این رویداد مبارک زمانی به وقوع میپیوندند که جرأت برای نقد و ارزیابی اندیشهها وجود داشته باشد.
توصیه میشود که برای تقویت قلب به تغذیه خود توجه کنید. بدیهی است که قلب صنوبری مادّه است و هر مادّهای به غذای مادی احتیاج دارد. چه چیزی استفاده کنیم و از کدام برنامه غذایی پیروی کنیم تا قلب تقویت شود. با همین قاعده میتوان دربارة سازمان به مثابه قلب اندیشید و برنامه غذایی داد. چه چیزی باید کارشناسان سازمان پژوهش یاد بگیرند تا رسالت خود را به درستی انجام دهند؟ کدام آموزش های باید ساری و جاری باشد که توانایی ذهنی و علمی آنان را ارتقاء دهند و به عناصر تأثیر گذار تبدیل کند؟ این قاعده دربارة کلیت سازمان نیز صدق میکند.
فراتر از افراد، «سازمان» نیز به تغذیه محتاج است. منابع اعتقادی و علمی متناسب با شرایط سازمان باید موردشناسایی قرار گیرند و با وسایل و ابزارهای مختلف از آن منابع گردآوری اطلاعات شود و براساس آن اطلاعات برنامهها و طرحهای سازمانی تدوین شود. بهعنوان مثال چنانچه قصد داریم ساختار تشکیلاتی سازمان پژوهش را بازسازی کنیم از کدام منابع باید داده و اطلاعات به دست آوریم تا این اقدام اساسی به نحو درست انجام گیرد؟ آیا میتوان این کار عظیم را به تصوّرات محدود و برخاسته از ذهنیّت فردی مدیر پیش برد؟ یا اگر قرار است سیاستهای کلی سازمان را تغییر دهیم با کدام ملاحظات اجتماعی و فرهنگی این کار را انجام دهیم؟ در این نقطه است که به تحلیلهای اجتماعی، فرهنگی، علمی و فناوری وسیعتر نیاز داریم تا بر مبنای آن به قواعد عملی درست دست پیدا کنیم.
درخصوص قلب گاهی توصیه عقلانی قوی نیز میشنویم. میگویند برای بررسی اوضاع قلب خود به متخصّص مراجع کنید. هر قدر آن طبیب متخصّصتر باشد. میزان اطمینان بالاتر است. او با چند بررسی و آزمایش متوجّه نقص قلب میشود و متناسب با آن دارو تجویز میکند. گاهی نیز عمل قلب باز را تجویز میکند. سازمان پژوهش به مثابه قلب میتواند به این اصل مسلم بیاعتنا باشد؟ آیا غیر از این است که از متخصصان حوزه علومتربیتی مخصوصاً «برنامهریزی درسی» باید بهره برد؟ چگونه میتوانیم بدون بهرهمندی از تخصّص امور سازمان پژوهش را مدیریت کنیم؟ باید این متخصّصان با طرح قواعد علمی این سازمان را مزیّن به شاخصهای علمی کنند و زمینههای پیدایش و قوّت گرفتن وهم و خیال را مسدود کنند. البتّه نیاز ما به متخصًصان درحدی است که به تحقًق اهداف کمک کنند. "تخصّص زدگی" و "علمپرستی" در قاموس منادیان عملیاتی کردن سند تحول بنیادین جایی ندارند لکن بهرهمندی از علم و تخصّص در پیشبرد امور شرط عقل است.
اکنون قصد دارم از قلب صنوبری قدری فاصله بگیرم و به قلب بهعنوان مرکز ارزشها، نگرشها و احساسات بپردازم. با این که بین این دو وجه رابطه وجود دارد ولی قلب سلیم در آموزههای دینی و عرفانی ما جایگاه خاص دارد. آیا بین این وجه از قلب با سازمان پژوهش نیز میتوان نسبتی برقرار نمود؟ به نطر میرسد در این رابطه نیز مناسبات شفاف میتوان در نظر گرفت. در حدیث قدسی داریم که خداوند میفرماید: مرا در آسمانها جستجو نکنید، من در قلبهای شکستهام. قلب شکسته کدام قلب است؟ قلبی که از دستیابی به یک مطامع دنیوی آرزدهخاطر میشود قلب شکسته است؟ قطعاً این نیست. این انکسار به مجاهدتهای نفسانی و پذیرش ممنوعیّت نفسانی و دنیوی و نیل به نورالهی مربوط میشود. قلب شکسته قلب جوش خورده با صراط مستقیم است. قلب شکسته قلب جسور و مبارز در برابر شیطان و لشگر است.
هر قدر فضای سازمان پژوهش با همه اجزا، عناصر و برنامههایش الهی باشد و در مقابل ابلیس و پیروان ابلیس مقاومت کند به قلب شکسته تبدیل میشود. هر قدر ایمان و اعتقادات دینی و ارزشهای بنیادین خدایی در سازمان حاضر و ناظر باشد به همان اندازه قدرت و قوت پیدا میکند. قلب سلیم از طریق ایمان شکل میگیرد، سازمان پژوهش نیز با همین وسیله اعتلا مییابد. بعضی قلبها به چراگاه شیطان تبدیل میشود. وسوسههای شیطانی در آن قلب حکومت میکند و جز شر چیزی از آنجا صادر نمیشود. خدا نیاورد که یک سازمان در جمهوری اسلامی ایران خاصه سازمانهای فرهنگی و علمی به چراگاه شیطان تبدیل شوند.
دشمنان این نظام و این کشور همین را میخواهند. آنها تلاش میکنند عوامل شیطان بزرگ به سازمانها و نهادهای ما نفوذ کنند و اهداف شوم آنها را بهطور مخفیانه عملیاتی کنند. امّا کورخواندهاند که در سایه ایمان و اعتقادات ریشهدار و تحت رهبریهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران سازمانهای فرهنگی مخصوصاً سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش به مثابه "قلب سلیم" باقی خواهد ماند و برای بقا در این موقعیت مقدس به برنامه نیاز دارد.
فراموش نکنیم که "قلب سلیم" در یک وجود به "جنود سلیم" نیاز دارد. سایر ابزارها و وسایل موجود در جسم از قبیل گوش، چشم، دست و غیره جنود قلب سلیم هستند. گاهی تخلقات یک سرباز مخصوصاً سربازی که دیدهبان است به فرمانده لطمه میزند. لذا هر قدر اعضا در کنترل باشند سلامت قلب بیشتر تضمینی میشود. این قاعده در سازمان به مثابه قلب نیز صدق میکند. هریک از بخشهای سازمان را میتوان یکی از اعضای بدن در نظر گرفت و رسالتی برای هریک قایل شد. بیش از هر چیز تک تک آدمهای شاغل در سازمان یک سرباز برای قلب سلیم هستند هر قدر طرحها و برنامههای کلان در سلامت باشند و مدیران سطح بالای سازمان در سلامت به سر برند ولی بعضی آدمها و بعضی بخشها ناسالم کار کنند به قلب سلیم لطمه میزنند. لذا یک مسئولیت همگانی در تحقق سلامت مدنظر است. سلامت در یک سازمان حاصل یک تلاش جمعی است و به اعضای محتاج است. بدین ترتیب باید در سلامت هریک از کارشناسان توجه جدی نمود. همانطور که به سلامت هرکدام از بخشهای سازمان باید عنایت داشت.
قلب سلیم به نگهبان نیاز دارد. علاوه بر پاکی و سلامت اجزا و عناصر سازمان، نگهبابان بیدار باید از قلب سلیم صیانت کند. درست است که "قلب سلیم" نگه دارنده است ولی خود او نیز به نگه دارنده محتاج است. نگهبان قلب سلیم "بیداری" است. بیداری چه عضوی و چه نیرویی؟ بیداری همگانی به علاوه اینکه عزم و اراده در این خصوص نقش فوقالعاده ای دارد. باید عازم و مرید بود تا از سلامت قلب حفاظت کرد. سازمان پژوهش به مثابه قلب با شاخصهای دقیق باید از سلامت خود صیانت نماید. شاخص نباشد گویی که بیداری نیست. چون شاخصها علائم بسیار قوی برای مرزبانی هستند. از کجا بفهمیم و یا از کجا دیگران بپذیرند که کتابهای درسی ما بر مبنای اسناد تحولی طراحی و تألیف شدهاند؟ باید شاخصهایی و استانداردهایی تولید کنیم و براساس آنها کتاب درسی بنویسیم و سپس راست قامت تولیدات خود را برای داوری دیگران عرضه نمائیم. البته شاخصها را آدمها باید اجرا کنند ولی با نظارت دقیق و مستمر میتوان آدمها را رصد کرد. در هیچ زمانی بینیاز از پایش رفتار انسانها نیستیم.
قلب سلیم را با مراقبتهای مستمر باید نگه داشت. سرّ این که ما در انجام واجبات دینی باید اعمال را تکرار کنیم چیست؟ چرا خداوند مستمراً از ما طلب میکند که عبادت کنیم؟ ما نمیتوانیم خلاف استمرار عمل کنیم. برای این که شیطان مرتب کار میکند، لشگر او مستمراً در تلاشاند. ما اگر غفلت کنیم میبازیم. سازمان پژوهش نیز باید مستمراً مراقب اوضاع باشد. مستمراً تولیدات خود را ارزشیابی کند، مستمراً باید دادهها و اطلاعات از عرصه عمل و اجرا بهدست آورد و مانع شود از اینکه «اغیار» وارد جمع با صفای علم، ایمان و عمل در برنامههای درسی شود.
نتیجهگیری
از مجموع مطالب این نتیجه بسیار مهم به دست میآید که برای صیانت از "قلب آموزش و پرورش" باید به انجام چندکار متعهّد باشیم:
فضای دورانی، اجتماعی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی را کدام و متعادل نگه داریم.
از طریق "اندیشهورزی"، "مشورت" و "هماندیشی واقعی" به تقویت سازمان بپردازیم.
نقد نظریّههای غربی را از یاد نبریم مدلهای کارهای خود را از ضرورتهای بومی دریافت کنیم.
به تخصص احترام بگذاریم و از انجام کارهای سست بنیان شدیداً پرهیز کنیم.
از طریق تقویت ایمان، اخلاق، علم و عمل و درونی کردن این ارزشهای اصیل سازمان را به مثابه "قلب سلیم" صیانت کنیم.
به سلامت و پویایی اجزا و عناصر سازمان بیندیشیم و برای سلامت و قوی شدن آنها برنامه داشته باشیم.
در هریک از بخشهای سازمان شاخصسازی کنیم و براساس آنها اقدامات و تولیدات را مورد سنجش و داوری قرار دهیم.
*قائم مقام رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی
ارسال دیدگاه