در گفتوگو با پانا
رضا بافتی، روانشناس: سایکودراما در تئاتر به مثابه درمان انسان است
تهران (پانا) - رضا بافتی، روانشناس، عقیده دارد بیمار از طریق تئاتردرمانی (سایکودراما) به آسیبهایی که به خود و اطرافیانش میزند آگاه میشود.
تئاتردرمانی (سایکودراما) که با بهرهگیری از هنر تئاتر و درگیرکردن فرد در یک فضای نمایشی سعی در درمان آسیبهای روانی دارد امروز یکی از شیوههای رواندرمانی در دنیا شناخته میشود. در ایران نیز برخی متخصصان روانشناسی آشنا با حوزه تئاتر و «سایکودراما» سعی دارند در کلینیکها و مراکز درمانی خود به مدد این شیوه به بیماران کمک کنند که البته موفقیتهایی نیز به دست آوردهاند.
در تئاتردرمانی به فرد کمک میشود تا با تجسم و بازی کردن یک موضوع، به جای فقط صحبت کردن در مورد آن (روان درمانی مرسوم)، مسئله را بازنگری کرده، برای آن راه حل مناسبی پیدا کند. تئاتر درمانی نظرات و احساسهایی را به سطح آگاهی فرد منتقل میکند که فقط در حالت گفت و گو در مورد آن مسئله، امکان پذیر نیست. وجوه غیرکلامی نه فقط در کم و کیف رابطه اثر دارند بلکه سرنخهایی از انگیزشهای نهفته درونی هستند؛ مثلاً بروز رفتارهایی با شدت عصبانیت بیشتر یا حالتهای ترس آشکارتر سبب آگاهی به هیجانهایی میشود که ممکن است در فرد نهفته و فروخورده شده باشند. رویکردهای عملی به خصوص در درمان نه فقط برای بیمارانی که دارای ظرفیت محدود شده فعالیت ذهنی و توصیف کلامی هستند (مانند کودکان و افراد مبتلا به جنون، بزهکاران و غیره...) مفید است، بلکه برای کسانی که تجارب ناگوار خود را با مکانیسم منطقیسازی کتمان میکنند نیز سازنده و موثر است. یکی از امتیازهای تئاتردرمانی تبدیل تمایل برونریزی فرد به مجرای سازنده درونپردازی است.
رضا بافتی روانشناس دارای تجربه در حوزه سایکودراما که دو دوره روانشناس جشنواره تئاتر فجر بوده است در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی پانا به تاریخچه سایکودراما در دنیا اشاره میکند و میگوید: «تستیس» اولین بازیگر تاریخ است که گفته میشود در یونان باستان زندگی میکرده و ارابهای داشت که با آن شهر به شهر میرفت و نقش خدایان را بازی میکرد. یک روز زئوس میشد، روز دیگر هرمس یا آپولون و به همین دلیل ارابه او به «ارابه خدایان» شهرت داشت. تصور کنید یک انسان «من» های متفاوتی در خود پنهان دارد؛ منِ حسود، منِ مهربان، منِ گستاخ و ... همه ما مثل ارابه خدایان تستیس هستیم. سایکودراما از این استفاده میکند. از بازیگر درونمان؛ و از ما میخواهد به جای حرف زدن از مشکلات، آنها را بازی کنیم. در این بازی است که فرافکنی، تخلیه هیجانی و خلاقیتها اتفاق میافتد و رواندرمانگر کارگردانی روان را برعهده دارد.
مورنو پدر سایکودراما
وی ادامه داد: ژاکوب مورنو بنیانگذار سایکودراما است. او یک پزشک بود که از سال ۱۸۸۹ در شهر بخارست بیمارانش را در کوچه و بازار و مکانهای عمومی میدید، برعکس درمانگرها که بیماران خود را در کلینیکها میدیدند. او به کنکاش درباره بحرانهای میپرداخت که روان انسان را تحت تاثیر قرار میدهند. آن زمان توجه او به این موضوع جلب شد که اگر درمانگر آدمها را در قالب بازی و نمایش قرار دهد و از این طریق برای درمانشان برنامهریزی کند ممکن است به موفقیت برسد. در همان دوره مورنو دیداری با فروید دارد و به او میگوید: «من با کسانی سروکار دارم که بحرانهای معمولی دارند و درک درستی از آن ندارند.»
آگاهی اولین محصول سایکودراما
این روانشناس درباره چگونگی عملکرد سایکودراما بر آسیبهای روحی گفت: این یک کار گروهی است و فرد ممکن است به جای چندین نفر نقش بازی کند. از تاثیرات سایکودراما اول آگاهی از مسئله است. در بازی به مرور اعتماد به نفس بالا میرود و شخص مسئولیتپذیر میشود. ابراز وجود، سازگاری اجتماعی، تقویت توجه و تمرکز، تقویت حافظه، درک مطلب، تقویت ارتباطات بین فردی، کاهش انزواطلبی و گوشهگیری و حتی درمان ناتوانیهای حسی و حرکتی همگی محصول سایکودراما است.
بافتی به مرحله پایانی سایکودراما پرداخت و گفت: در اثر این نقش بازی کردن فرد به آگاهی میرسد و وقتی آگاهی شکل میگیرد به تدریج بازی کنار میرود. شخص میفهمد که بعضی رفتارها در وجود او سم ترشح میکنند و به او و اطافیانش آسیب میزنند اینجاست که بازی کنار گذاشته میشود.
گفتوگو: عاطفه بزرگنیا
ارسال دیدگاه