در گفتوگو با پانا مطرح شد:
روایت خبرنگاری که بازیگر شد
تهران (پانا) - بازیگر فیلم سینمایی آهو که جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنوارهای در روسیه را کسب کرده است میگوید پس از حضور در این فیلم انتخاب نقش برای او جدیتر شده است و از این پس اولویت او برای انتخاب نقش فیلمنامه خواهد بود.
سپیده آرمان بازیگر و فیلمنامهنویس جوان کشور که چندی پیش با بازی در فیلم سینمایی « آهو» توانست جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از جشنواره فیلم روسیه از آن خود کند، این روزها دنیای بازیگری را در مدیوم جدیدی تجربه میکند. نمایش« باغ شب نمای ما» ( قبله عالم) به قلم اکبر رادی و به کارگردانی هادی مرزبان با بازی ایرج راد فرزانه کابلی و سپیده آرمان از ابتدای مهرماه اجرای خود را در سالن فرهنگسرای نیاوران آغاز کرده است.
گفتگویی با سپیده آرمان داشتهایم تا درباره جزئیات کسب جایزه اخیر و همچنین حضورش در نمایش هادی مرزبان همکلام شویم.
چندی پیش برای بازی در فیلم سینمایی آهو توانستید توفیقی بینالمللی کسب کنید و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از جشنواره فیلم روسیه از آن خود کنید،در این خصوص برای ما بگویید.
فیلم سینمایی آهو که بهار ۹۹ نگارش فیلمنامهاش را آغاز کردم . درنهایت آبان ماه همان سال مقابل دوربین قرار گرفت ۳ سال پس از تولید به پرده سینماها رفت و همزمان پخش بینالمللی خود را نیز آغاز کرد.
در فیلم آهو من نقش دختری را بازی میکردم که پس از ناپدید شدن ناگهانی عشقش تجربه زندگی متفاوتی را آغاز میکند. فیلم در زمان اکران با اقبال مخاطبان و منتقدانی که اینگونه از فیلمها را میپسندند قرار گرفت.
در آهو من از بازیگری حسی بهره بردم، ازآنجاکه نقش یک کار بودم از روز ابتدا تا انتهای فیلمبرداری هرروز مقابل دوربین بودم و استمرار حسی غم و دردی که در کاراکتر دختر وجود داشت از دشواریهای کار بود بهگونهای که من مدتها پس از پایان فیلمبرداری هم با افسردگی دستوپنجه نرم میکردم.
در آهو من تجربه بهیادماندنی بازی مقابل دوربین علیرضا زریندست را داشتم و همچنین همبازی شدن با بزرگان سینمای ایران مانند رضا کیانیان و علی مصفا که تا ابد در خاطرم خواهد ماند.
پس از فیلم آهو چند سالی کمکار بودید چرا؟
پس از فیلم آهو انتخاب کار برایم دشوار شد و به دنبال انتخاب اثری بودم که فیلمنامه قدرتمندی داشته باشد و بتواند تجربه متفاوتی برای من و همراه بیاورد. تا اینکه هادی مرزبان برای نمایش جدید خود به من پیشنهاد بازی داد و ازآنجاییکه آثار ایشان را پیشازاین دیده بودم و میدانستم یکی از بزرگترین کارگردانان تئاتر کشور هستند و از سوی دیگر قرار بود نقش مقابل آقای ایرج راد را بازی کنم پذیرفتم. کار در پروژه بزرگان هنر، تجربه بینظیری است که من از آن استقبال میکنم.
در سالهای اخیر آثار نمایشی متعددی با محوریت ناصرالدینشاه ساختهشده است و اینطور که از اسم و خلاصه داستان نمایش شما برمیآید باغ شب نمای ما هم قصه ناصرالدینشاه است. خودتان چه تفاوتی میان نمایش شما با سریالهایی که در سالهای اخیر در شبکه نمایش خانگی با محوریت ناصرالدینشاه پخش شد، میبینید؟
یکی از تفاوتهای قصه «باغ شبنمای ما» با زنجیرههایی که در سالهای اخیر با محوریت زندگی ناصرالدینشاه ساخته شد این است که در نمایش ما وقایع ماههای پایانی زندگی ناصرالدینشاه روایت میشود درحالیکه در سریالهای دیگر ابتدای سلطنت او موردنظر قرارگرفته است.
از سوی دیگر اکبر رادی در این نمایشنامه، نگاهی کمیک به احوالات ناصرالدینشاه دارد. لحظات پایانی نمایش این کمدی به تراژدی مرگ شاه و واگوییهای فلسفی و هستی شناسانه او با ملیجک ختم میشود. به باور من نگاه اکبر رادی در این نمایش نگاهی روانکاوانه به کاراکتر ناصرالدینشاه دارد.
از نقش خود در این نمایش برای ما بگویید و اینکه چطور به این نقش نزدیک شدید؟
در این نمایش من در نقش دختر دردانه ناصرالدینشاه که محبوبترین دختر او نیز بود بازی میکنم. فخرالدوله دختر ناصرالدینشاه از همسر گرجستانیاش بود. او از کودکی با زبان فرانسه، باله، موسیقی و آیین شکار آشنا شد و به دلیل نبوغ و ذکاوتی که داشت موردتوجه شاه قرار گرفت.
فخرالدوله شاعره بود و کتابت خاطرات پدر را بر عهده داشت او هر شب در اتاق پدر حاضر میشد و خاطرات روزانه او را مینوشت، حتی پس از ازدواج نیز به دستور پدر یکشب در میان نزد پدر میرفت و کتابت خاطرات را ادامه میداد. وابستگی شاه به فخرالدوله بهگونهای بود که حتی در شکارگاه هم تنها زنی بود که شاه را همراهی میکرد.
برای مثال نگاه روانکاوانه اکبر رادی به ناصرالدینشاه در این متن میتوان به بخشی از این نمایشنامه اشاره کرد که به تمایل ناصرالدینشاه به خونریزی و لذتی که درصحنه اعدام در او ایجاد میشد پرداخته میشود، یا در بخش دیگر از نمایشنامه وقتیکه رابطه او و دختر محبوبش فخرالدوله روایت میشود و ما همان ماجرای الکترا و عشق بین پدر و دختر که در آموزههای فروید و یونگ به آن اشارهشده است را میبینیم.
کاراکتر فخرالدوله که در آن روزهایی که زنان در حرمسرا درگیر قواعد سیاه مردسالاری بودند زبان فرانسه میدانست و شاعره بود و مترجم اشعار لامارتین وگوته ، برای من بسیار جذاب بود پسازاینکه این نقش به من پیشنهاد شد به مطالعه در خصوص منابعی که از زندگی فخرالدوله باقیمانده بود پرداختم و به ابعاد مختلف شخصیت او تعمق کردم، دختری که احساسات لطیفی داشت و وقتهای فراغت را در کتابخانه پدر به مطالعه متون فرانسوی میپرداخت.
او طبع بسیار لطیفی داشت و از مستمندان دستگیری میکرد. رابطه عمیق فخرالدوله و شاه برایم بسیار جالب بود شاه فرزندان بسیاری داشت اما تنها کسی که هرروز و هرلحظه در کنارش بود فخرالدوله بود و این انس و الفت پدر دختری که میان این دو بود برای من بسیار قابل دوستداشتنی بود.
همبازی شدن با ایرج راد در این کار برای شما چگونه بود؟
آقای ایرج راد به حدی حرفهای و پر از انرژی مثبت بودند که این رابطه پدر دختری بین من و ایشان از همان روزهای ابتدایی تمرین شکل گرفت و به نظر من این عاطفه پدرانه که ایشان به من داشتند خیلی درروند شکلگیری کاراکتر و اجرا حمایتگر بود. ایشان بسیار مهربان صبور حرفهای کار بلد منظم بودند و همراه و همبازی بسیار درجهیکی برای طرف مقابلشان هستند.
آیا تمایل دارید بازیگری در تئاتر را ادامه بدهید؟
برای من اولویت کار خوب است و مدیوم تفاوت چندانی ندارد نقش خوب کار خوب به نظرم برای هر بازیگری وسوسه کننده است. دوست دارم بتوانم در کنار کارگردان کاربلد چه در سینما چه در تئاتر و چه در سریالها تجربه حضورداشته باشم.
بازی در پروژه هادی مرزبان که پیشکسوت کار بلد تئاتر هستند چقدر برای شما مفید و دلچسب بود؟
آقای مرزبان روش خاص خود در کارگردانی را داشتند در هنگام تمرین نکاتی که به نظرشان میرسید را مینوشتند و پس از پایان تمرین به بازیگرهای مختلف متذکر میشدند. تصویری از اجرا در ذهن داشتند که تمام تلاششان را میکردند که بازیگران به آن تصویر نزدیک بشوند. بسیار حرفهای و منظم بودند و برای من سعادتی بود که در کنار این پیشکسوت معتبر تئاتر فعالیت داشته باشم.
ارسال دیدگاه