طنز/ تاکسی‌سواری شهردار رشت در یک صبح زیبا

ایشان سریع دست به کار شدند و به دعوت کتاب‌خوان‌ترین راننده تاکسی شهر رشت در یک روز صبح به عنوان شهروند در تاکسی نشستند.
تا اینجا همه چیز عالی پیش می‌رود تا اینکه عکس‌های یهویی وارد می‌شوند و شهردار رشت هم به خیل عظیم مسئولانی که با فیگورهای کاملاً از پیش‌برنامه‌ریزی شده عکس‌های یهویی می‌گیرند، اضافه می‌شود.
البته نکاتی در این عکس هست که در بقیه نبود. یا ما تا حالا این مدلی‌اش را ندیده بودیم. آقای شهردار معلوم نیست کتاب را برای چه دست گرفته‌اند؟ اگر برای خواندن است که کمی بیش از حد بالاست و این‌ شکلی احتمالاً فقط شماره صفحه کتاب را (اگر بالای صفحه نوشته شده باشد) می‌توانند بخوانند، که البته آن را هم با وجود عینک آفتابی موجود روی صورت‌شان نمی‌توانند به درستی بخوانند. شاید بهتر بود کتاب را از شیشه ماشین بیرون می‌آوردند و رو به دوربین به مردم نشان می‌دادند.
نکته جالب دیگر عنوان کتاب است: «صبح‌تان بخیر مردم». عجب اتفاق جالبی. آقای شهردار صبح سوار تاکسی یک راننده کتابخوان می‌شوند و اتفاقاً کتاب در دست‌شان هم صبح‌تان بخیر مردم است.
واقعاً باید به این هماهنگی تبریک گفت.
ما می‌دانیم که آقای شهردار نیت‌شان خیر بوده است و می‌خواستند با اجابت دعوت یک راننده تاکسی فرهیخته، مشکلات تاکسیرانان را بشنوند ولی این راه کمی پرسروصدا و شلوغ بود.
آقای شهردار، اگر به عنوان شهروند، مسافر یک تاکسی معمولی شدید باید مثل ما آدم‌های معمولی مسیرتان را طی می‌کردید. ساده و بی‌سروصدا.
شاید بهتر بود سوار یک تاکسی ناشناس می‌شدید. حرف‌های مردم و راننده را می‌شنیدید. فقط یک سری از تحلیل‌های رانندگان در مورد مسائل روز ایران، خاورمیانه و کلاً جهان را فاکتور می‌گرفتید و به باقی حرف‌ها گوش می‌کردید. آن‌وقت واقعاً می‌شدید یک شهروند عادی که مسافر تاکسی شده و تازه مشکلات مردم را از نزدیک دیده و شنیده است.
البته مردم دیگر عکس شما را نمی‌دیدند که سوار تاکسی شده‌اید و با عینک آفتابی در حال کتاب خواندن هستید. مردم متوجه نمی‌شدند که شهردار شهرشان یک روز سوار تاکسی شد.
اما اگر مردم متوجه نشوند که فایده‌ای ندارد. این‌همه وقت به هدرمی‌رود و احتمالاً از نظر مسئولان محترم مهم مردم هستند که باید ببینند. مشکلات که همیشه هست؛ «کی دیده، کی حل کرده».