دانشآموز خبرنگار پانا راوی پیشرفت:
راهی این سفر شدم تا تا فریاد بزنم، ایران مرکز افتخارات جهانیان است
بابت حضور در این جمع مفتخر بودم، فخری به اندازه اصالت قوی ایرانی بودنم، به اندازه میهن بزرگم؛ ، من راهی این سفر شدم تا تا فریاد بزنم، ایران مرکز افتخارات جهانیان است.
با جمعی از دانشآموز خبرنگاران پانا شهرستانهای استان تهران و دیگر اعضای گروه سازمان دانشآموزی راهی اردوی پر ماجرای گل گهر کرمان شدیم، ماجرایی که ۱۰۰۰ کیلومتر از شهر و دیار ما فاصله داشت اما انگار شهری از وجود خودت است.
راهی اردوی روایت پیشرفت به مقصد گلگهر کرمان شدیم؛ دلیل این که باعث حضور ما در این سفر بود این بود که از رشادتهای شهدا، از افتخارات وطن و از صنعت میهنی بنویسیم. گویی که قرار بود گوینده و تدوینگر، مجری و خبرنگار صدای دختران ایران قوی پا باشیم.
ما روایتگر این داستان پر ماجرا هستیم؛ داستانی که هر اردو شروع دوباره آن است شروع دوباره پی بردن به درجه والا مقام ایران؛ ایرانی که جوانان او از تهران تا کرمان فدای خاک او میشوند و اکنون کرمان؛
حضور در این اردو یادواره بسیاری از فعالیتهایی شد که من دانشآموز بویی از آن نبرده بودم؛ نمیدانستم گرمای معدن یعنی چه...؟! نمیدانستم صدای خوفناک معدن یعنی چه...؟! نمیدانستم خطرات معدن یعنی چی...؟! اما اکنون می دانم جمعی برای افتخار ایران قوی در معدن گل گهر سیرجان فعالیت میکنند؛ شرکت معدنی که بر روی دستان توانگر بانوان میچرخد؛ آری،
این مرز و بوم جنسیت نمیشناسد..!
این شروع ماجرای سفر پر رمز و راز ما بود؛ دختران اثر گذار جوان نور امید ایران و رمز گروه دختران حاج قاسم؛
قلم بیجان من تا به این لحظه بی تحرک بود اما نتوانست جوهر ندهد وقتی به رشادتهای ایران و ایرانی پی برد؛
آری ما دختران حاج قاسمیم و برای سربلندی و اقتدار این مهین، جان خواهیم داد؛ من دانشآموز خبرنگار پانا هستم؛ همان خبرنگاری که ۲۱ ساعت از تهران تا به کرمان آمده است؛ اما من با تمام خستگیها باید روایتگر این داستان باشم؛
ما دانشآموز خبرنگاران در اینجا راوی پیشرفت ایران و ایرانی هستیم؛ روایت پیشرفت ایران نماد افزایش سربلندی ایران عزیز است. سربلندی که تک تک اعضای وجودم به شوق آمدند، شوقی که ایرانی ها باعث آن شده بودند.
رازهایی در این سفر بود که ما روایتگران باید کشف کنیم و برای ایران عزیز روایت کنیم؛ روایت فضایی به زیبایی گهر پارک سیرجان؛ فضایی که در آن بزرگترین، زیباترین، شگفتانگیزترینها گرد هم جمع شدهاند و در آن به اراده و غیرت فراتر از ذهن و روح انسان در ایرانیها پیبردم. غیرتی که در تک تک جملات افراد آن مجموعه شنیده میشود که تنها هدف آنها افتخارآفرینی برای پرچم و این خاک و آبادی است؛
ایران من جنسیتی نمیشناسد و هدف آن فقط افتخار آفرینی است؛ من نور امید ایران هستم؛ تمام جوانان این مرز و بوم نور امید ایران هستند؛ نور امیدی که در تمام شرایط در تمام سختیها به فکر و مشکلات ایران عزیز هستند؛ اما من و تو چه کاری خواهیم کرد برای ایران...؟!
در پایان سفر تجربه خوش حضور در مزار شهدا و شهید حاج قاسم سلیمانی تجدید پیمانی برای من و فرماندهای من شد؛ عهدی که ببندیم و بمانیم در این راه...! عهدی که درست روایت کنیم در این راه.....! عهدی که مایه افتخار باشیم در این راه...!
و در پایان سفر، در دریاچه عمیق افکارم غرق شدم، که تنها سوال آن این بود به چه علت...؟! به چه علت جوانان ما به دنبال کشف راههای جدید هستند...؟
تنها کلمهای که به گوشم میرسید ایران بود؛
و من، دختر ایرانی؛ به اندازه وسعت کبیر دریای همیشه فارس ایران ، به حضور در ایران و به حضور در این جمع مفتخر بودم؛ فخری به اندازه اصالت قوی ایرانی بودنم، به اندازه میهن من تا فریاد بزنم، ایران مرکز افتخارات جهانیان است.
ارسال دیدگاه