محمدقلی یوسفی*
سیاستهای مخرب در اقتصاد
دخالت سیاست در اقتصاد همیشه مخرب است. باید بدانیم کارآفرینان سودجو یا کسانی که به دنبال نفع شخصی خودشان هستند، در فقر و عقبماندگی جامعه نقش کمی دارند، گروههای سیاسی متشکل که منافع گروهی خودشان را دنبال میکنند، بیشترین نقش را در فقر و عقبماندگی جامعه دارند.
در هر کشوری که گروههای سیاسی متشکل حضور دارند مخصوصاً اگر در آن کشور بی قانونی هم حاکم و آزادیهای اقتصادی وابسته به تصمیم حکمرانان باشد، بازار به درستی کار نمیکند و بخش خصوصی منزوی میشود، در این شرایط مشخص میشود دولت ید طولایی برای دخالت در اقتصاد دارد. تجربه نشان داده کشورهایی که اقتصاد آزاد از طریق بازار دارند، موفقتر عمل کردهاند و همین باعث پیشرفت این کشورها شده است. کشورهایی که سعی دارند با برنامهریزی تغییرات در اقتصاد ایجاد کنند ناموفق بودهاند. در این کشورها، همیشه به جای بازار، دولت تصمیم میگیرد، گروههای متشکل همیشه ذینفع هستند و این گروهها از دولت میخواهند در اقتصاد دخالت کند.
گروههای فشار منافع مشخص و منسجمی دارند به همین دلیل خواهان مداخله دولت هستند، هزینه مداخله دولت روی تک تک افراد جامعه پخش میشود، پس کمتر احساس میشود، بنابراین آنهایی که از دخالت دولت منتفع میشوند، میدانند با این دخالتها چقدر سود میبرند. این مداخله میتواند بهصورت برنامهریزی یا غیر برنامهریزی باشد. کسانی که متضرر میشوند چون پراکنده هستند انسجام ندارند تا مانع مداخله باشند. نتیجه این وضعیت باعث میشود دولتها همیشه منابع را در جایی هزینه کنند که به سمت تولید، ایجاد اشتغال، سرمایهگذاری و آبادانی نمیرود. بنابراین نمیشود انتظار اصلاح در چنین شرایطی داشت. قانون اساسی ما متأسفانه از این وضعیت حمایت میکند. تا زمانی که بخش خصوصی منزوی است و آزادی فردی در محاق قرار دارد، کشور به سمت آبادانی حرکت نخواهد کرد. همیشه در این شرایط، سیاستمداران به دنبال حل مشکل به صورت مقطعی هستند. در اینجا جامعه پیشرفت نمیکند،به مردم فشار وارد میشود و کشور از توسعه عقب میماند.
هر فرد و خانواده برای خودش برنامه دارد اما اگر بخواهیم برای کل جامعه یک برنامه مشخص اقتصادی بریزیم، مخرب است. برای تک تک افراد جامعه و نیاز آنها نمیشود تصمیم گرفت، اگر بخواهیم برای جامعه تصمیم بگیریم باید ویژگیهای فردی را کنار گذاشت یعنی آزادی فردی سرکوب شود. در اقتصاد آزاد همه آزادند هر طور میخواهند فکر کنند. اما با برنامهریزی استقلال از عملکرد اقتصادی شهروندان گرفته میشود. هر جا دولت دخالت میکند، نظام سوسیالیستی است اما درصد آن در کشورها فرق دارد. در چین، کره شمالی و روسیه دخالت دولت بالای ۹۰ درصد است، در ایران این دخالت حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد است. کشورهای پیشرفته سعی کردند دخالت و سوسیالیزم را در سیاستها کم کنند. برنامهریزی یعنی نظام متمرکزی به تخصیص منابع میپردازد، تولید میکند و گروهی به جای مردم و بازار تصمیم میگیرند که هیچ وقت نتیجهبخش نیست. اهداف برنامهها با عملکرد، علی رغم اینکه دولتها تلاش کردهاند این دو را به هم نزدیک کنند، اما هیچ گاه این اتفاق نیفتاده است. وقتی برنامه چندساله تنظیم میشود انعطافپذیری را از دست مسئولان میگیرد، بنابراین بحران ایجاد میکند. اما اگر اقتصاد آزاد باشد، بازار تصمیم میگیرد مثلاً چه کالایی تولید شود، چه کالایی تولید نشود. در سیستم برنامهریزی رانت و فساد است و منابع به نادرست تخصیص داده میشود. بخشهای تولیدی در این نظام مشکلات اساسی دارند چون منابع به سمت موارد غیر مولد میرود. بخشهای نظامی، خدماتی، فرهنگی در این نظام بیشترین منابع را میبرند که این یعنی گرفتن فرصت از جامعه و عقبماندگی کلی.
نباید انتظار داشته باشیم حاکمان از بالا برای اقتصاد بازار تصمیم بگیرند. تقویت بخش خصوصی یعنی وابستگی کمتر به دولت و در اقتصاد آزاد منابع به سمت تولید و سرمایهگذاری میرود. در سیستم برنامهریزی اگر مدیری موفق عمل نکرد، کنار گذاشته نمیشود چون عملکرد او بر جامعه تحمیل میشود، مسأله اینجاست که نظامهای دولتی زیانی که میزنند به صورت سیستمی است. این زیان کل سیستم را با بحران مواجه میکند چون انعطاف لازم را ندارند. وقفه شناختی، وقفه تصمیمگیری و وقفه اجرایی برای حل و اصلاح مشکلات در نظام دولتی وجود دارد. اینجا حیف و میل، اتلاف منابع و بالا رفتن هزینه وجود دارد. اما در نظام بازار تصمیم اشتباه متوجه شخص است، در نظام بازار واکنش سریع است و اشتباهات بر کل کشور تحمیل نمیشود.
*استاد دانشگاه علامه طباطبایی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه