یاسر باقری*
چقدر «تعطیلات» داشته باشیم «کارایی بهتری» خواهیم داشت؟
نسبت میان فرهنگ کار و تعطیلات از دیدگاه سیاستگذاری اجتماعی
بررسی نسبت «فرهنگ کار» و «تعطیلات» در رویکردی تاریخی- اجتماعی حاکی از تغییرات اساسی در رابطه میان این دو مفهوم است.
در برخی رویکردهای سنتی شواهد بسیاری از تقابل و دایکوتومی کار- فراغت (یا تعطیلات) قابل بیان است. با وجود محدودیت دسترسی به دادههای متقن درباره زندگی اجتماعی گذشتگان، بقایای زندگی سنتی در برخی روستاها یا تمثیلها و حکایات باقیمانده از دوران کهن تأییدگر تقابل ذاتی «کار» و «تعطیلات» در رویکرد سنتی است.
در چنین رویکردی عموماً فراغت و تعطیلات با نوعی بیکاری و بیعاری هموزن تلقی میشد؛ البته روشن است که در حیات اجتماعی مورد بحث، حدی از فراغت در نظر و عمل مورد تأیید قرار میگرفت اما این اقدام عموماً به بند مفهوم کشیده نمیشد و بخشی از امور مرسوم زندگی تلقی میشد.
برآمدن «رویکرد مدیریت علمی» و غلبه «تایلوریسم» در عصر جدید، اما به تغییر در رویکرد پیشین منتهی شد. ژرفای این تغییرات تا بدانجاست که در تایلوریسم میتوان تعطیلات و فراغت را به مثابه بخشی از زمان اشتغال و در خدمت کار دانست. در این رویکرد، کوشش شده تا کار و تعطیلات به جای تقابل تاریخی، در کنار یکدیگر و البته در خدمت کار قرار گیرند و مفید بودن یا نبودن آنها با یک مقیاس مشترک «کارایی» سنجیده شود.
«کارایی اقتصاد» بنیان فعالیتهای اقتصادی عصری را شکل میدهد که به تولید انبوه و سرعت بالا معطوف است و این دو را به مثابه ارزشهای اساسی تولید ثروت تلقی میکند. در این راستا و با این گشتار تاریخی، انتخاب میان کار بیشتر یا تعطیلات بیشتر، نه بهصورت پیشینی و محتوم، بلکه در محک با این پرسش مشخص میشود که «با چه میزانی از هر کدام (کار یا تعطیلات) میتوان بهبودی در کارایی پدید آورد؟»
این تغییر رویکرد، بزنگاهی تاریخی و مهم تلقی میشود که به جای تقابل ظاهراً ذاتی کوشش-فراغت، به همنشینی آنان حکم داد و نظام حاکم بر این تغییر که همنشینی عناصر متضاد را در عامل مهمتر «کارایی» ممکن کرد، تولید انبوه و صرفه اقتصادی و انباشت ثروت را برای دنیای جدید به ارمغان آورد.
ذیل همین رویکرد است که باورمندان متأخر تایلوریسم به ۵ روز کار در هفته (به جای ۶ روز کار مرسوم) توصیه کردند و رفتهرفته این میزان از کار و تعطیلات در تمام جهان گسترش یافت. همچنین با توسل به همین معیار است که برخی بر این باورند که تعداد روزهای تعطیل در هفته بار دیگر باید افزایش یابد و به ۳ روز در هفته (در برابر ۴ روز کار) برسد. این موضوع، اگرچه همچنان محل جدال است اما نکته مهم در این است که در این مجادلات، «کارایی اقتصادی» مهمترین و گاه یگانه معیار، تلقی میشود. به همین اعتبار، اگر زمانی شواهد متعددی حاکی از افزایش کارایی اقتصادی در ازای تعطیلات بیشتر باشد، دستکم در جهان توسعهیافته به احتمال زیاد شاهد چنین امری خواهیم بود و همین طور عکس آن نیز صادق خواهد بود. با این حال، آیا میتوان از منظر «رفاه اجتماعی» از چنین رویکردی حمایت کرد؟
پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است. چرا که کاهش و افزایش میزان تعطیلات اگرچه میتواند «کارایی اقتصادی» را برای صاحبان ابزار تولید تضمین کند اما لزوماً نمیتواند رفاه نیروی کار را بهبود بخشد. متأسفانه رفاه نیروی کار لزوماً ارتباطی به کارایی ندارد و از همین رو تابعی که بر این متغیر استوار نباشد، نمیتواند فراز و فرود رفاه کارکنان و کارگران را توضیح دهد.
یکی از مصادیق بارز این تقابل، موقتیسازی نیروی کار است که ممکن است به نفع صاحبان سرمایه باشد و قید و بندهای حمایت و تأمین اجتماعی و قانون کار را از دست و پای آنان بگسلد اما به طور حتم به کاهش رفاه نیروی کار و دشواری زندگی آنان منتهی میشود؛ به عبارتی گسستن از زنجیر قانون کار از دارندگان ابزار تولید به، در زنجیر کردن نیروی کار منتهی شده است.
در رابطه با موضوع این جستار نیز میتوان این بحث را تصریح کرد که موقتیسازی نیروی کار به دگرگونی مفهومی تعطیلات در حیات اجتماعی و اقتصادی کارگران منجر شده است؛ به نحوی که کارگران مذکور، به دلیل پیامدهای آن حتی نمیتوانند از تعطیلات استقبال کنند؛ و از همین رو علیرغم نیاز آنان (بویژه کارگران یدی) به تعطیلات بیشتر اما در قراردادهای ساعتی، تعطیلات به معنای گسستگی از اشتغال و کار تلقی میشود و دستمزدی در روزهای تعطیل به آنان تعلق نمیگیرد.
در چنین شرایطی تعطیلی بخشی از فرآیند اشتغال نیست که به معنای تجدید نیرو کردن برای ادامه مشارکت در تولید باشد، بلکه رابطه مالی میان «کارگر» و «کارگاه» به صورت موقت قطع میشود. بنابراین در چنین فضایی که فرهنگ کار خاص خود را به همراه دارد، تعطیلات بیشتر به شکل تهدید نمودار میشود تا آرامشبخش. به همین دلیل برخی از کارگران میکوشند تا در ایام تعطیل نیز به کار روی آورند و از دستمزد مازاد تعطیلات بهرهمند شوند و در مشاغلی که چنین حضوری امکانپذیر نیست، کوشش میکنند تا در تعطیلات و بویژه تعطیلات طولانی در شغل موقت دیگری مشغول به کار شوند؛ مهمترین مصداق آن انتخاب رانندگی به عنوان شغل موقتی و گاه به گاهی دوم است. در هر دو صورت مذکور، معنای پیشبینی شده برای تعطیلات از دست میرود و حتی در تقابل با آن قرار میگیرد. بنابراین در این فضای فرهنگی اقتصادی، تعطیلات کارکرد دگرگونهای میگیرد.
در کنار این روایت تاریخی و ویژگیهای خاص آن، میتوان جنبههای دیگری از نسبت میان فرهنگ کار و تعطیلات را نیز بیان کرد و آن، تمایزات بنیادین میان اصناف مختلف در مواجهه با تعطیلات عمومی است.
برای نمونه در حالی که برخی مشاغل و اصناف در ایام تعطیلات عمومی، کاملاً دست از کار میشویند، برخی دیگر در ایام مذکور، روزهایی پر مشغلهتر را تجربه میکنند. این گروهها در مقایسه با عموم مردم، فهم کاملاً متفاوتی از تعطیلات دارند. کافی است کارکنان قنادی یا گلفروشی را در نظر بگیرید که حتی در واپسین لحظات تحویل سال نو نیز در کارگاه یا مغازه خود مشغول به کار هستند. مصداق دیگر این موضوع، پلیس راهنمایی و پلیس راهور است که در همه ایام تعطیل در حالت آمادهباش کامل قرار میگیرند و روزهای دشوار و پرمشغلهای را سپری میکنند. برخی از این پلیسهای وظیفهشناس هیچگاه نمیتوانند در ایام تعطیل در کنار خانواده باشند. اگر کمی به اطرافمان بنگریم گروههای متعدد دیگری را مییابیم که تعطیلات عمومی برایشان به معنای کار بیشتر است؛ کارکنان راهداری، اورژانس، آتشنشانی و... بنابراین فرهنگ کار در اصناف مختلف، نسبت متمایزی با تعطیلات عمومی دارد و این مفهوم در برخی از اصناف تداعیگر مشغله بیشتر و برای برخی فراغت کامل است.
*پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی و هیأت علمی مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه