محمد گرجیآرا*
رانتهای اطلاعاتی در صفنشینی
در دو هفته اخیر در شرایط فعلی که بازار سرمایه با افتی نزدیک به ۲۰ درصد از ارزش خود مواجه شده، اقدامات مختلفی از سوی نهادهای مختلف جهت کاهش هیجانات بازار صورت گرفته است؛ از تهیه برنامههای تلویزیونی با حضور رئیس دفتر رئیسجمهور و ارائه کف تکنیکالی در بازار گرفته، تا موج شماری از نوسانات بازار توسط مجری خبر و حضور فعالان بازار (حتی کسانی که در کانالهای تلگرامی خود ماهها است از عدم ارزندگی بازار سخن میگویند) و تایید آنها نسبت به ارزندگی بازار در برنامههای مختلف تلویزیونی.
همچنین در کنار این اقدامات اخباری از جلسه آخر هفته در سازمان بورس برای حمایت حقوقیها از بازار و همچنین انتشار سهمهای مورد حمایت در روزهای آتی معاملاتی روی تخته وایت برد از دیگر اقدامات صورت گرفته در جهت کاهش هیجان در بازار است.
آنچه از کلیه توضیحات گرامیان تصمیمگیر و کارشناسان تلویزیونی و غیرتلویزیونی برمیآید، همگی به دنبال راهکاری کوتاه مدت هستند که بازار را در کوتاهمدت نجات دهند و زهر ریزش را برای مدتی به تعویق اندازند یا کمتر کنند. آنچه در سیاستگذاری کلان اقتصادی در باب جایگاه بورس و همچنین توضیحات این عزیزان به نظر میرسد مغفول مانده است، اقداماتی است که نجات دهنده بازار در بلند مدت باشد چرا که بازار در بلند مدت راه خود را میرود و اقدامات حمایتکنندگان بازار تنها «نویزی» در مسیر بلند مدت بازار خواهد بود. جهت بررسی اثرگذاری اقدامات حمایتی از بازار ابتدا باید به دلایل اصلاح اخیر بازار بپردازیم و سپس کیفیت اقدامات انجام شده را بررسی کنیم، در همین راستا از جمله دلایل اصلاح بازار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- آزمون و خطا در سیاستگذاری کلان: در بورس اثرگذاری کلیه بخشنامهها، دستورالعملها، تصمیمگیریهای دولتی در قیمت خود را به سرعت نمایان میکند. در شرایطی که ریاست جمهوری مردم را به حضور در بورس و خرید ETFهای دولتی دعوت میکند، ولی همچنان بین وزرای مسوول اختلاف نظر است. به نظر میرسد راهبرد کلان در رابطه با جایگاه بورس در اقتصاد وجود ندارد و به نوسهامداران کم صبر این پیام را مخابره میکند که امنیت سرمایه آنها در بورس در خطر است. چرا که بهرغم تبلیغات همهجانبه برای حضور مردم در بورس سیاستگذاریهای هم جهت در راستای پیش بینی پذیری بازارها وجود ندارد و این شائبه را ایجاد میکند که بورس از نگاه دولت یک راهکار تامین مالی موقت است که به زودی به حال خود رها میشود. در این شرایط انگیزه سهامداران برای خروج از بازار و شناسایی سودها بالا میرود که خود منجر به رقابت برای خروج از بازار خواهد شد. دلیل اهمیت این آزمون و خطاها از آن روی است که در این دوره بورس بازی به دعوت دولت انجام شده است و رئیس دولت سیگنالهایی از جنس حمایت از بازار میداد و عملا این ذهنیت را برای سهامدار خرد ایجاد میکرد که دولت ریسک بورس را پوشش خواهد داد. که خود از ابتدا حرکت نادرستی بود و ثمرات این سیاست در ارتباط با بورس حساسیت بسیار بالای نوسهامداران به ادراک از حمایتهای دولت از بازار خواهد بود. مادامی که نوسهامداران حس کنند در حمایت دولت از بورس خدشهای وارد شده است دیوار اعتماد آنها به یکباره فروخواهد ریخت و همان طور که در خرید به ارزش ذاتی داراییها توجه نمیکردند، در فروش نیز در تمامی قیمتها و در تمامی کفهای تکنیکالی و بنیادی نیز فروشنده خواهند بود.
۲- رونمایی از بسته گشایش اقتصادی: در طرحی نسنجیده و با سبک تبلیغاتی پرهیجان از سوی رئیسجمهور و مشاور رسانهای وی و سایر دستگاهها خبر از پیش فروش نفت به مردم آمد که همچنان پس از گذشت هفتهها ابعاد این طرح و چرایی مطرح شدن آن و جایگاه آن در برنامههای تامین مالی دولت برای کسی مشخص نشده است. اهمیت این موضوع برای بورس از آن رو است که تقاضای ورود پول به بازار بسیار به جذابیت بازارهای رقیب از جمله بازار پول و نرخهای ثبت شده در اوراق بدهی وابسته است. این طرح اگرچه برنامه تامین مالی موفقی از سوی دولت نمینماید (چرا که اجرای چنین تصمیمی در گام اول سرمایه اجتماعی بالایی از سوی دولت میخواهد) ولی وجود چنین اوراقی که درآمد آن با نرخ دلار تعدیل میشود، موجب افزایش نرخ تنزیل سایر اوراق در بازار و همچنین جذاب تر شدن بازارهای موازی بازار سرمایه خواهد شد.
۳- بیاعتمادی و هیجان در اوج: همان طور که بسیاری از نمادهایی که در بورس قیمتهای چند ده برابری پیدا کردند و بسیاری از کارشناسان احتیاط در معاملات را برای سرمایهگذاران تجویز میکردند، ولی نوسهامداران بی توجه به قیمتها به امید خرید سهام و فروش در قیمت بالاتر آن اقدام به «سفتهبازی» میکردند، در حال حاضر نیز فروش سهام شرکتها توسط آنان نیز بی توجه به متغیرهای بنیادی و با فاکتور غالب ترس و هیجان است. این امر باعث میشود که با گذشت زمان تقاضا برای خروج از بازار بالاتر رود و صف فروش سهمها در قیمتهای پایینتر افزایش یابد.
۴- وجود دامنه نوسان: وجود دامنه نوسان در بورس تهران سیاستگذاری اشتباهی بود که از گذشته به مدیران فعلی به ارث رسیده است و حتی ایجادکنندگان آن نیز در حال حاضر به صف منتقدان دامنه نوسان در بورس پیوستهاند. لکن این «رستم» خودخوانده، دیگر آنقدر ابهت پیدا کرده است که کسی از مدیران به نظر جرأت تغییر آن را ندارد و ریگ کف جوی در تصمیمات مدیران سازمان، همان حفظ دامنه نوسان است. این معضل از آنجا مهم است که در حرکتهای صعودی یا نزولی ایجاد صف در بازار میکند و عملا این صف به معاملات روزهای آتی سیگنالدهی میکند و باعث تداوم و بلند مدت شدن اصلاح در بازار میشود. این در حالی است که اصلی ترین شرط بازار آزادی در قیمتگذاری است که با وجود دامنه نوسان بورس را به یک نابازار تبدیل کرده است. این درحالی است که اگر دامنه نوسان نبود، بازار در مدت زودتری به تعادل میرسید و سرمایهگذاران صفنشین امروزی بر اساس تحلیل و انتظارات خود اقدام به معامله میکردند و نه هیجان ناشی از حجم صفهای خرید یا فروش در بازار.
آنچه از تصمیمات فوق مشخص است، اصلاح کنونی بازار ثمره یک شب یا یک سیاست نیست بلکه انباشتی از سیاستهای متناقض است که در بلند مدت و کوتاه مدت در بازار بوده است و نوسهامدارانی که تازه وارد بازار شدند، چشمشان به برخی از تناقضها به تازگی باز شده است. با این رویکرد بهترین حمایت از بازار نه از جنس خرید دستوری توسط نهادهای مالی و حقوقیهای سهامداران عمده است بلکه عارضه یابی و رفع این مشکلات است که در بلندمدت میتواند نوسهامداران را پایبند بازار سرمایه نگه دارد و موجب کوچ دائمی بسیاری از آنها از بازار نشود. آنچه که در حال حاضر حمایت از بازار نام دارد، خرید حقوقیها و عملا ایجاد فرصت فروش بر روی برخی از نمادهای بزرگ بازار است. این نوع حمایت از بازار دارای مشکلات زیر است:
۱- حمایت از نمادهای بزرگ
این امر چند موضوع را در بازار ایجاد میکند، یکی آنکه شاخص کل تابع نمادهای بزرگتر بازار است و این سبب میشود ریزش در شاخص کل به نسبت پرتفوی افراد که ترکیبی از سهام بزرگ و کوچک را دارند کمتر اتفاق افتد و عملا شاخص که مبنایی برای ارزیابی عملکرد مدیران سرمایهگذاری و عملکرد بازار ثانویه است تغییرات ارزش بازار را نمایندگی نکند. همچنین در عمل این نوع از حمایت منجر به آن خواهد شد که صف فروش در بقیه نمادها باقی بماند و سیگنال روزهای منفی آتی را بدهد و صندوقهای سرمایهگذاری نیز منابع نقد مورد نیاز را برای تسویه ابطالیهای خود از فروش در نمادهای بزرگ تامین کنند که در نهایت منجر به صف فروش شدن نمادهای بزرگ نیز خواهد شد و این صف فروش شدن مجدد در نمادهای بزرگ بازار فشار فروش را در کل بازار بیشتر میکند.
۲- منابع محدود جهت حمایت از جیب مردم
بسیاری از حقوقیهای بزرگ بازار یا زیرمجموعه نهادهای بازنشستگی هستند و بهطور مستقیم و غیر مستقیم از شرکتهای تابعه نهادهای مالی، حاکمیتی و... هستند که باید نسبت به سهامداران یا بخش عمومی اقتصاد پاسخگو باشند. این حمایت که در حال حاضر اتفاق میافتد از منابع این شرکتها است و عملا در نهایت از جیب مردم و سرمایهگذاران این حمایت انجام میشود و تقریبا فرقی با حمایت از موسسات مالی و اعتباری که از جیب مردم بدهیهای آنها پرداخت شد ندارد. همچنین مدیران این شرکتها بر اساس بازدهی کسب شده روی داراییهای خود هستند که سنجیده میشوند و طبعاً در بلندمدت تمایلی برای خرید سهام بالای ارزش ذاتی نخواهند داشت.
۳- طولانی شدن زمان اصلاح بازار
در صورت طولانی شدن افت قیمتها در بازار افراد بیشتری احساس ناامیدی میکنند و تمایل به فروش سهام خود در صفهای فروش پیدا میکنند. برداشتن صفوف فروش توسط حقوقیها با توجه به اینکه برخی دیگر از نمادها درگیر صف فروش هستند موجب خواهد شد که پس از مدتی مجدد در نمادهای بزرگ بازار نیز شاهد صفهای فروش باشیم و اینبار دیگر منابعی برای حمایت از بازار وجود ندارد و هیجان فروش مضاعف خواهد شد.
۴- ایجاد رانت در بخشی از بازار
حقوقیهایی که اقدام به جمع آوری صفها میکنند فرصتی را برای نوسانگیری روزانه برای افرادی خاص ایجاد میکنند که پیش از جمع آوری صفهای فروش اقدام به خرید سهام کنند و پس از برداشته شدن صفهای خرید اقدام به فروش آنها کنند. این نوسانگیری از فعالان بازار بهصورت رانت اطلاعاتی تنها بخشی از بازار را منتفع میکند و سودی برای کل بازار نخواهد داشت.
با توجه به توضیحات فوق مشخص است که با ماموریت دادن به حقوقیها برای جمعآوری صفهای فروش در بازار تنها معلول (افت قیمت ها) است که بهطور کوتاهمدت امکان دارد کنترل شود، ولی دلایل اصلی که منجر به خدشه وارد شدن به اعتماد عمومی افراد نسبت به بازار میشود همچنان سرجای خود باقی هستند. بهترین کاری که تصمیم سازان خرد و کلان در زمینه بورس میتوانند داشته باشند ایجاد یک چشمانداز مشخص از جایگاه اقتصادی بورس است و اینکه کلیه تصمیمهایی که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در رابطه با شرکتهای بورسی گرفته میشود در راستای این چشمانداز باشد، همچنین در مقررات داخلی بازار سرمایه اقدامات حمایتی که میتوان انجام داد به شرح زیر است:
۱- توسعه ابزارهای پوشش ریسک
قراردادهای اختیار فروش و معاملات آتی سهام یکی از مهمترین ابزارهای پوشش ریسک در بازار است. در حال حاضر این ابزارها در بازار اجرایی هستند، ولی کارگزاران محدودی اجازه معاملات این اوراق را به سرمایهگذاران خود میدهند. ضعف در زیرساخت فنی و همچنین دستی بودن فرآیند تعیین وثیقه، بازگشایی نمادهای اختیار و همچنین عدم تمایل کارگزاران نسبت به این معاملات با توجه به ریسک بالایی که به کارگزاری منتقل میکنند و کارمزد حداقلی که دارند، موجب شده است بازار مشتقات در بورس کم عمق باشد. بهترین کار برای پوشش ریسک سرمایهگذاران ازسوی حقوقیهای بازار، فروش اختیار فروش به سرمایهگذاران به جای حمایتهای لفظی از قیمتهای سهام است.
۲- بازتر شدن دامنه نوسان
در صورتی که دامنه نوسان روزانه در بورس افزایش یابد، بخش عمده هیجان روزانه صفهای خرید و فروش کنترل خواهد شد و زمان اصلاح بازار و همچنین رشدهای بازار کوتاهتر خواهد شد. کلا پدیده صفهای خرید و صفهای فروش فشار روانی منجر به حرکت تودهوار را ایجاد میکند که برای کاهش این هیجانات یکی از اقدامات ضروری افزایش دامنه نوسان است.
۳- عدم تبلیغات توسط دولت
دولت بهعنوان سیاست گذار تنها کاری که باید انجام دهد «اقتدا» به مکانیزم بازار است، بازار سهام در حال حاضر نمادهای ارزندهای دارد که سرمایهگذاران در صورتی که ریسک و بازده مورد انتظار آنها متناسب با ذائقه سرمایهگذاری شان باشد، اقدام به خرید میکنند. مهمترین کاری که دولت میتواند انجام دهد عدم ابطال معاملات در بورس کالا، واگذاری مدیریت به همراه مالکیت شرکتهای دولتی، و عدم تبلیغات برای مشارکت در بورس است. این تبلیغات منجر به این خواهد شد نوسهامداران ریسک افت قیمت را توسط دولت پوشش یافته در نظر بگیرند و با نادیده گرفتن ریسک اقدام به معاملات کنند. این در حالی است که حضور در بازارهای مالی حتی در کشورهایی که ریسکهای سیستماتیک کمتری دارند، یک سرمایهگذاری ریسکی محسوب میشود، چه برسد به بازار سرمایه ایران که عوامل داخلی و خارجی متعددی در لحظه میتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد. بهترین کار دولتمردان در زمینه بازار سرمایه پیشه کردن سکوت است، مانند کاری که در زمان بالا رفتن قیمت ملک، دلار، خودرو، طلا و سایر داراییها انجام میدهند!
در جمعبندی نهایی، با حمایت فعلی از بازار سرمایه، آنچه که انجام میشود ایجاد فرصت فروش در برخی از نمادها است که بهرغم ارزندگی سایر نمادها تنها در برخی از نمادهای بزرگ که برخی از آنها بالای ارزش ذاتی معامله میشوند، نیز انجام میشود. این امر تنها نگاه کوتاه مدت به بازار را دارد که در نهایت این حمایت از بازار سرمایه با منابع مردم و بخش خصوصی انجام میشود و منفعت آن برای بخشی از اقتصاد، ولی مضرات آن برای کل اقتصاد خواهد بود. آنچه در نهایت میتوان گفت این است که «بازاریان را به خیر دولت، امید نیست» و این اصلاح هم به اتمام خواهد رسید، موضوعی که مهم است حفظ بازار و ایجاد اعتماد در بازار برای بلندمدت است که سرمایهگذاران با ادراک از ریسک بازار (نه به علت آنکه ریسک توسط دولت پوشش داده شده به نظر میرسد) در بازار حضور یابند و در بلندمدت از منافع بازار سرمایه بهرهمند شوند.
*کارشناس بازار سرمایه
منبع : دنیای اقتصادی
ارسال دیدگاه