نومعلم چنارانی در اولین حضور در مدرسه:
بیش از آنکه به بچهها درس بدهم از آنها درس آموختم
مشهد (پانا) - یک نومعلم چنارانی گفت در اولین حضورش در مدرسه بیشتر از آنکه به بچهها درس بدهد از آنها درس یاد گرفت که مهربانی و محبت کند بدون آنکه طرفش را بشناسد.
الهه مقدم، نومعلم اهل چناران که یک سال است وارد نظام آموزش و پرورش کشور شده و شغل معلمی را بر عهده گرفته است. از نظر وی معلمی شغل نیست، بلکه عشق است. وی معتقد است همانطور که معلمی شغل انبیا بود، رسالت هم برای دانش آموزان هم آموزش و هم پرورش آنهاست. گفتوگوی پانا با او را در ادامه می خوانید.
بهترین خاطره از اولین حضورتان در مدرسه چه بود؟
به صورت کلی بودن در کنار بچه ها و دانش آموزان، بهترین لحظه و خاطره من است. اولین روزی که من به عنوان معلم رسمی وارد مدرسه شدم یک روز خاطره انگیز بود. حس خیلی خوبی برای من داشت. وقتی برای اولین بار وارد مدرسه شدم و بچه ها را باشور و اشتیاق دیدم، در من هم به عنوان یک آموزگار این شور و نشاط چنان زیاد شد که وصف ناپذیر بود. با اینکه بعضی از بچه ها برای اولین بار بود که من را می دیدند چنان به من محبت می کردند و مرا در آغوش می گرفتند که حس و حال عجیب و شیرین و وصف ناپذیری داشت که برای اولین بار من این احساسات را در خودم می دیدم و درک می کردم. گویا آنها بچه های خودم هستند. مگر میشود فرزند خودت نباشند ولی اینقدر مهر و محبت نسبت به تو داشته باشند؟ هر چقدر از این حسم برایتان بازگو کنم باز هم وصف ناپذیر است. از آن روز با دل و جان تصمیم گرفتم هر آنچه آموختم را در اختیار آنها قرار دهم. فارغ از اینکه من به بچه ها درس بدهم از آنها کلی درس یاد گرفتم که اولین هم این بود که می توان بدون هیچ شناخت و چشمداشتی همینقدر مهربان بود و مهربانی کرد. پس بودن در مدرسه کنار بچه ها کمتر از بودن در بهشت و کنار فرشته ها نیست. به همان مهربانی و به همان پاکی و برای بودنم در اینجا روزی هزاران مرتبه خداوند را شاکرم.
از کارهای جالب و دلنشین دانش آموزان برایمان بگویید.
یکی از شیرین ترین کارهای دانش آموزان که جالب میدانم برایتان تعریف کنم این است که دانش آموزان تاریخ تولد من را از مدیر مدرسه گرفته بودند و با همکاری والدین برای من جشن تولد گرفته بودند و این هم یکی دیگر از خاطرات شیرین من بود. شیرین تر از همه این بود که یک روز از دست یک دانش آموز دلخور شده بودم بخاطر اینکه در کلاس شیطنت کوچکی انجام داده بود احساس کرده بود که من به دل گرفتم و ناراحتم. آخر برگه امتحانی اش یک جمله زیبا نوشته بود و از من عذرخواهی کرده بود وقتی این جمله را با یک امضای قشنگ دیدم واقعا گریه ام گرفت و برای چندمین بار خداوند را برای معلم بودنم شکر کردم.
چه خلاقیت و نوآوری به عنوان یک نومعلم برای تدریس به دانش آموزان به کار گرفتید؟
از نظر من معلم ابتدا باید رابطه خودش را با دانش آموزان صمیمانه تقویت کند و بعد از اینکه ارتباط برقرار شد کنار هم بهتر می توانند اهداف خود را پیگیری کنند و پیش ببرند. متاسفانه کمابیش هنوز هم هستند معلمانی که از روشهای خشک و سنتی در تدریس استفاده میکنند و حتی برای مقاطع ابتدایی جنبه های حفظی را ایجاد میکنند که این خوب نیست و باید از روشهای عینی برای تدریس استفاده شود تا دانش آموزان مسائل را بهتر ببینند و درک کنند. یک موضوع یا مسئله به صورت سوال خشک و بدون روح نباید مطرح و یک پاسخ داده شود و به همان سرعت هم فراموش شود. من به این روش تدریس و یادگیری نه تنها اعتقاد ندارم، بله آن را نقد میکنم. ما باید خود دانش آموزان را وارد مبحث تدریس کنیم و تدریس را دانش آموز محور کنیم. به طور مثال در تدریس درس علوم مبحث قلب از چیزهایی است که به راحتی در اطراف خودمان می شود استفاده کرد. مثلا مولاژ قلب انسان تهیه شود که فکر نکنم قیمت زیادی داشته باشد و همه جا هم در دسترس است. آن را به کلاس درس ببرند و به طور عینی دانش آموز تعلیم ببیند، بطن و دهلیز را ببیند و تجربه کند و حس کند تا در ذهنش ماندگار شود همانطور که از قدیم هم گفته اند شنیدن کی بود مانند دیدن.
نکته دیگری باقی مانده که بگویید؟
امسال اولین سال آموزش من است. شروع حدود سی سال فعالیت، دعا میکنم خداوند توفیق دهد تا بتوانم از پس تمام نقش های خانوادگی اجتماعی به نحو احسن بربیایم و کوتاهی نداشته باشم و در این راه به امید خداوند ثابت قدم بمانم.
ارسال دیدگاه