در برنامه دستخط شبکه تهران؛
حاجی میرزایی: ۱۵ شهریور؛ سال تحصیلی را در هر شرایطی آغاز میکنیم
به طور متوسط ۶۵ درصد به حقوق معلمان اضافه شد/ایجاد تحول در وضعیت معلمان مدارس غیرانتفاعی/آینده محتوم همه آدمها این نیست که به دانشگاه بروند/بچههای شین آباد در آموزش و پرورش استخدام میشوند
تهران (پانا) - وزیر آموزش و پرورش عصر امروز در برنامه دستخط شبکه تهران به بیان برنامههای این وزارتخانه در دوران کرونا پرداخت.
محسن حاجیمیرزایی بعدازظهر امروز جمعه ۲۷ تیرماه ۹۹ باحضور در برنامه «دستخط» شبکه تهران به تشریح برنامههای آموزش و پرورش برای سال جدید تحصیلی و همچنین نقش رسانه ملی در تداوم امر آموزش در دوره کرونا پرداخت.
وزیر آموزش و پرورش درباره اتفاقات بعد از کرونا اینطور توضیح داد: کرونا حادثهای بود که ما را به زیستبومی جدید پرت کرد. این حادثه مهمترین ماموریت ما یعنی دسترسی عادلانه همه به آموزش و پرورش را به خطر انداخت. باید سریع دست به کار میشدیم چون آموزش و پرورش نمیتوانست تعطیل شود؛ بنابراین ابتدا با صداوسیما صحبت کردیم و عرض یک هفته آموزشهای تلویزیونی را راهاندازی کردیم. در ادامه با توجه به اینکه ارتباط بین دانشآموزان و معلم باید دوطرفه باشد، بعضی از معلمان از طریق شبکههای مجازی شروع به ارتباط با دانشآموزان و تدریس کردند. باتوجه به اینکه نیازمند فضایی اختصاصی برای آموزشوپرورش بودیم، شبکه شاد را راهاندازی کردیم که به زودی اکثر معلمان و دانشآموزان ما به این شبکه پیوستند.
وی در ادامه به روند تدریس در شبکه شاد و بازخوردهایی که به واسطه انجمن اولیا و مربیان از عملکرد شبکه گرفته شد اشاره کرد و افزود: در پایان اردیبهشت ماه به مدت چندهفته مدارس بازگشایی شد تا بچهها آماده امتحانات و پایان سال تحصیلی شوند.
۴۰ درصد مدارس، کلاسهای حضوری خواهند داشت
حاجیمیرزایی به برگزاری امتحانات حضوری و غیرحضوری پایههای مختلف اشاره کرد سپس درباره شروع سال جدید تحصیلی گفت: در ۱۵ شهریور سال تحصیلی را در هر شرایطی آغاز میکنیم. اگر وضعیت در آن منطقه قرمز باشد کلاسها غیرحضوری برگزار میشود، اگر زرد باشد به صورت ترکیبی و اگر سفید باشد مثل روال گذشته (حضوری) برگزار میشود. فعلا حدود ۴۰ درصد مدارس ما میتوانند با رعایت فاصله و نکات بهداشتی کلاسها را حضوری برگزار کنند اما ۶۰ درصد مدارس در وضعیت قرمز نیازمند اجرای طرح زوج و فرد میشوند.
وی درباره استفاده از فضای مجازی در شرایط بعد از کرونا گفت: اگر وضعیت سفید باشد ۲۰ درصد آموزشها به صورت غیرحضوری انجام میشود تا این شیوه که آغاز کردیم به بلوغ کافی برسد.
بازگشت شهریه در مدارس غیرانتفاعی
وزیر آموزش و پرورش درباره مدارس غیرانتفاعی و مبالغی که از خانوادهها دریافت کردهاند گفت: مقررات این است که مدارس تنها میتوانند هزینه خدمات ارائه شده را دریافت کنند. درباره خدمات ارائه نشده که باید عودت شود ما به مدارس اجازه دادیم تا با خانوادهها توافق کنند و مبالغ برگشتی را به حساب شهریه سال بعد بگذارند.
وی درباره مدارس متخلف نیز گفت: در دو سه هفته اخیر ۷ مدرسه مهم تهران لغو امتیاز شدند.
۶۵ درصد به حقوق معلمان اضافه شد
حاجی میرزایی درباره موضوع افزایش حقوق فرهنگیان اظهار کرد: خوشبختانه قدمهای خوبی در این زمینه برداشته شد و ما موفق شدیم حقوق فرهنگیان را به سطح حقوق سایر کارمندان دولت برسانیم. به این ترتیب به طور متوسط بیش از ۶۵ درصد افزایش پیدا کرد یعنی از ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان رسید. غالب فرهنگیان از این افزایش رضایت نسبی دارند.
بیمه فرهنگیان
وی در پاسخ به انتقادی درباره بیمه طلایی فرهنگیان گفت: سالهاست که حق بیمه تکمیلی فرهنگیان در صندوق بیمه آتیه سازان ذخیره میشود. امسال هم تعداد مراکز ارائه خدمات و هم تعداد خدمات را افزایش دادیم و همینطور زمان دریافت پول کاهش یافت. البته فکر میکنم هنوز باید تلاشهای بیشتری در این بخش انجام شود.
بانک سرمایه و اتفاقی که باعث سلب اعتماد عمومی شد
حاجی میرزایی در پاسخ به پرسشی درباره پرونده تخلفات مربوط به صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه در سالهای اخیر گفت: این حادثه به اعتماد عمومی آسیب رساند. ما همچنان تبعات تخلفات بانک سرمایه را پس میدهیم که انشاءالله به آن رسیدگی شود.
۱۹۷ هزار نیرو کمبود داریم
وزیر آموزش و پرورش درباره موضوع کمبود نیرو در دستگاه تعلیم و تربیت گفت: ما ۱۹۷ هزار نفر کمبود نیرو داریم که ۵ روش برای جذب نیرو در آموزش و پرورش وجود دارد. ۲۰ هزار نفر از طریق دانشگاه فرهنگیان جذب میشوند. ۲۳ هزار نفر از طریق ماده ۲۸ و از میان لیسانسهها جذب میشوند که ۵ هزار نفر هم از سال قبل به این ظرفیت اضافه خواهد شد یعنی ۲۸ هزار نفر از طریق ماده ۲۸ جذب میشوند ادامه کار بازنشستگان و معلمان حق التدریس هم از دیگر شیوههای جبران کمبود نیرو در آموزش و پرورش است.
ایجاد تحول در وضعیت معلمان مدارس غیرانتفاعی
وی درباره وضعیت معلمان مدارس غیرانتفاعی گفت: یکی از ۲۵ بسته تحولی در آموزش و پرورش ایجاد تحول در وضعیت معلمان مدارس غیرانتفاعی است. این افراد از لحاظ حقوقی هم مورد حمایت قرار میگیرند.
حاجی میرزایی درباره مدارس غیردولتی متخلف گفت: یکی از عواقب تخلف در این مدارس این است که ناظر مقیم در این مدارس مستقر میکنیم تا بر عملکرد آنها نظارت داشته باشند.
مجال نه گفتن به من ندادند
حاجیمیرزایی در بخشی از این گفتوگو به موضوع قبول مسئولیت در وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: آموزش و پرورش همواره از دغدغههای من بود و ۲۰ سال از سوابق خدمت من در آموزش و پرورش گذشته است. در آغاز دولت آقای روحانی صحبتی درباره این مسئولیت شده بود که من آن را مسئولیتی بسیار خطیر میدیدم. تا اینکه در زمان سرپرستی آقای دکتر حسینی دیگر مجال نهگفتن به من ندادند.
وی درباره دیدار با مقام معظم رهبری بعد از قبول مسئولیت وزارت گفت: ایشان بر دو موضوع بسیار تاکید داشتند؛ یکی اجرای سند تحول و دیگری معیشت فرهنگیان. خوشبختانه با عنایت رئیسجمهور و حمایت دولت گامهای بزرگی در این بخش برداشته شد و موفق شدیم سطح حقوق فرهنگیان را به سایر کارمندان دولت برسانیم.
خبرهای خوب درباره مسکن فرهنگیان
وزیر آموزش و پرورش درباره اقدامات وزارتخانه درمورد مسکن فرهنگیان گفت: اعلام کردیم هر فرهنگی اعم از شاغل و بازنشسته که خانه ندارد در این طرح ثبتنام کند. امسال ۳۰ -۴۰ هزار نفر از سراسر کشور ثبتنام کردند که انشالله قدمهای خوبی نیز در این بخش برداشته خواهد شد.
آینده محتوم همه آدمها این نیست که به دانشگاه بروند
حاجی میرزایی در پاسخ به سوال مجری برنامه درباره احتمال حذف کنکور سراسری گفت: کنکور زمانی حذف میشود که موضوعیت آن حذف شود. امروز وقتی دانشآموزی به پایان ۱۲ سال تحصیل خود میرسد در انتهای خط کنکور ایستاده است. این موضوع تنها زمانی عوض میشود که در انتهای خط علاوه بر کنکور کسان دیگری هم منتظر دانشآموز باشند. مثلا صنعت و کشاورزی، تا او را به بازار کار دعوت کنند.
وی افزود: آینده محتوم همه آدمها این نیست که به دانشگاه بروند. بعضی افراد ترجیح میدهند شرایط کارکردن برایشان مهیا شود؛ بنابراین باید متناسب با ظرفیتهای افراد آیندهشان رقم زده شود.
ما مراقب سلامت بچهها هستیم
وزیر آموزش و پرورش درباره تصمیم بعضی خانوادهها مبنی بر ماندن فرزندانشان در خانه و تحصیل با معلم خصوصی به جای رفتن به مدرسه گفت: توصیه ما به خانوادههای عزیز این است که نیازی نیست خودشان را به زحمت بیندازند. ما مراقب سلامت بچهها هستیم. اگر نگران سلامت هستند ما تابع محض تصمیم گیران سلامت کشور هستیم. اگر امکان حضور نباشد غیرحضوری این کار را انجام میدهیم و حتماً تضمین میکنیم کار آموزش با کیفیت خوبی انجام شود.
وی درباره وجود مدارس کپری در کشور گفت: مدارس خشت و گلی را کلاً تمام کردیم. اتفاق مهمی که در زلزله کرمانشاه رخ داد که جا دارد از جامعه مسئولیتپذیر ایران بزرگ تشکر کنم، سرانه فضای آموزشی کرمانشاه قبل از زلزله، کمتر بود، تا بعد از زلزله؛ یعنی دو برابر آنچه خراب شده بود احداث شد.
وزیر در پاسخ به سوالی درباره بخاری و حوادث ناشی از بخاری در کشور گفت: سال گذشته هر جایی که لوله کشی گاز شده بود بخاریها را ایمن کردیم. برخی از جاهایی که بخاری نفتی بود، سعی کردیم از روشهای استانداردسازی استفاده کنیم و اینها را به شکل مناسبتری قرار دهیم. امسال اتفاق بزرگی رخ میدهد. در قانون بودجه پیشبینی شده است که از محل عوارض گاز بخاری ۱۰۰ هزار کلاس استاندارد شود و وزارت نفت متعهد شده، عوارضی که از گاز میگیرد به ما بدهد و ما این کار را انجام دهیم. امیدواریم یک جهش خوبی در جهت ایمنسازی مدارس از نظر سیستم گرمایشی داشته باشیم.
بچههای شین آباد در آموزش و پرورش استخدام میشوند
وی درباره مراحل درمان بچههای شین آباد گفت: الحمدالله مراحل درمانی آنها انجام شده، این بچهها علاقهمند بودند در آموزش و پرورش استخدام شوند، بنابراین با هماهنگی سازمان امور اداری و استخدامی مسئله استخدام این عزیزان را هم حل کردهایم و اکنون منتظر اعلام توافق سازمان برنامه و بودجه برای تامین منابع هستیم تا انشاالله این کار انجام شود.
بخش پایانی این گفتوگو به زندگی خصوصی حاجی میرزایی، مبارزات سیاسی و همکاری با دولتهای مختلف اختصاص داشت که شرح پرسش و پاسخها را در زیر میخوانید:
شما متولد ۱۳۳۸ قم هستید.
بله.
یعنی الان تقریباً ۶۱ ساله هستید.
بله.
پدر و مادر فرهنگی بودند؟
نه، مادرم خانهدار بود و پدرم هم در کار عمدهفروشی میوه و حبوبات در میدان ترهبار بودند.
در قید حیات هستند؟
خیر. سال ۸۹ به رحمت خدا رفتند.
هم پدر و هم مادر؟
نخیر. مادرم در قید حیات هستند.
چند خواهر و برادر هستید؟
من سه خواهر و دو برادر دارم.
چند تا فرهنگی هستید؟
خواهران من هر سه نفر فرهنگی هستند. برادرم که بعد از من هست، جانباز ۷۵ درصد است و قاضی بود که الان دوره بازنشستگیاش را طی میکند.
چه سالی ازدواج کردید؟
من سال ۶۰ ازدواج کردم.
چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
من با فامیل خانواده خانمم ارتباط داشتم. خاله ایشان همسایه ما بودند که ارتباط داشتیم، اما تمام ارتباط من با خانواده خانمم بخاطر انقلاب بود. با پدر خانمم که یک فرد با روحیه عارف مسلک و فداکاری بود، در جریان انقلاب آشنا شدم و اولین بار من ایشان را به نماز حضرت آیت الله بهجت دعوت کردم. با هم نماز حضرت آیت الله بهجت رفتیم. خیلی برای ایشان تازگی داشت و بعد از آن دیگر ایشان مشتری ثابت آقای بهجت شد و من هم به تهران آمدم. پدر خانمم از شروع جنگ به جبهه رفت و تا عملیات والفجر بود که به شهادت رسید. تقریباً هم در دوره قبل از انقلاب و بعد از ۱۵ خرداد دستگیر شده بود و به زندان رفت، نیروی انقلابی و خوبی بودند و به جهت انقلابی بودن با اینها ارتباط داشتم. تا این که دایی خانمم هم شهید شد چون همسایه بودیم و ارتباط داشتیم. مادرم منزل آنها برای مجلس ترحیم رفته بود و خانم من را آنجا دیده بود و من هم میدانستم آن آقایی که پدرخانمم بود و من با ایشان ارتباط داشتم و خیلی صمیمی بودیم فرزند دختر دارد یا ندارد. به من گفتند ایشان بسیار ذکر خیر شما را می کند و دخترشان هست و من هم موافقت کردم. خیلی سریع و در عرض یک هفته انجام شد.
مهریه چقدر بود؟
آن زمان خیلی خوب بود. یک دوره تفسیر المیزان مهریه خانمم تعیین کردیم.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
مرحوم حضرت آیت الله مشکینی خطبه را خواندند.
توصیه ای نداشتند؟
یک نکتهای که معمولاً بیان میکنند این است که خانمها وقتی میخواهند چیزی بخوانند وظیفه مردان را میخوانند، مردان هم وظیفه خانمها را میخوانند. تاکیدشان این بود هر کسی وظیفه خودش را ببیند و تلاش کند وظیفه خودش را به نحو کامل انجام دهد. خیلی دغدغه وظیفه دیگری را نداشته باشد. این که وظیفه دیگری را همواره در ذهن خود بیاوریم توقعات بالا میرود و زندگی شیرینی لازم را پیدا نمی کند. هر کسی تلاش داشته باشد حداکثر اهتمام را برای انجام وظایف خود داشته باشد.
چند فرزند دارید؟
۴ فرزند دارم.
دختر یا پسر؟
هر ۴ فرزند من پسر هستند.
چه میکنند؟
پسر بزرگ من الان دوبی است و جزو دانشآموزان نخبه و استعدادهای درخشان بود. مکانیک خوانده و بعد علاقهمند به فلسفه شد و ارشد و دکترا را فلسفه خوانده و الان دکترای فلسفه میخواند. پسر دوم دکترای تاریخ هنر میخواند. او هم انتقال از لیسانس به فوق لیسانس به دلیل اینکه دانشجوی برتر بود بدون کنکور شرکت کرد. فرزند سوم من لیسانس فلسفه دارد که الان سربازی رفته و برگشته و در کار هنر است و دغدغههای هنری خاصی دارد، چون می دانم دوست ندارد درباره او صحبت کنم، کارهای خودش را به صورت ناشناس انجام میدهد، حتی سوریه رفته و کارهای مختلفی انجام داده و چون علاقهمند نیست از کارهای او زیاد نمیگویم. چهارمین فرزندم هم دانشجو است و در دانشگاه تهران تحصیل میکند.
ازدواج کردند؟
دوتا فرزندم ازدواج کردند.
نوه هم دارید؟
نخیر.
در کارهای خانه به حاج خانم کمک میکنید؟
مقداری که میسر باشد علاقهمند به کار و کمک در خانه هستم منتهی بچهها خیلی خوب کمک میکنند. چون دختر نداشتیم بچهها از ابتدا کنار مادرشان همه کاری را یاد گرفتند و همه بلد هستند همه کاری انجام دهند. بچههای من آشپزی بلد هستند، تمام کارهای خانه را میتوانند به طور کامل انجام دهند.
حاج خانم هم اهل فعالیت اجتماعی هستند؟
خانم من فرهنگی است و با ۲۵ سال سابقه خودش را بازنشسته کرد و خیریه را تاسیس کرد که بچههای بهزیستی را تحت سرپرستی دارند. با تعدادی از خانمهای اعضای دولت از سال ۹۲ این کار را شروع کردهاند. الان هر چند وقت یکبار این بچهها را به عنوان دختران خودمان، مراسم خواستگاری برگزار میکنیم و هفته گذشته یک مراسم محدودی برای خواستگاری یکی از دخترها برگزار کردیم. برای اشتغال و ازدواج این بچهها تلاش میکند.
اهل ورزش هستید؟
بله. من به شدت علاقهمند به پیاده روی هستم. قبل از وزارت آموزش و پرورش جز ثابت برنامههای هر روز من حداقل ۱۰-۸ کیلومتر پیادهروی بوده که انجام میدادم.
شما از دانشجویانی بودید که با دوستان تبریزی در تبریز بودید. هم آقای مهرعلیزاده، آقای علائی، آقای پزشکیان با شما بودند. یک جمع خفنی در زمان انقلاب بودید.
بله؛ من دانشجو نبودم. من از طرف دبیرخانه شورای انقلاب به تبریز رفتم.
بعد از انقلاب بود؟
بله.
یعنی فعالیتهای انقلابی شما بیشتر در قم بود؟
بله. من ماموریتی از طرف دبیرخانه شورای انقلاب گرفتم و به تبریز آمدم. اولین ارتباط من با شهید محراب حضرت آیت الله مدنی بود.
شما را دوست داشتند.
لطف و بزرگواری داشتند.
در یک نماز جمعهای هم از شما تعریف میکنند.
بله. شهید محراب همان جلسه اولی که خدمت ایشان رسیدم، یک پیوند عمیقی بین ما برقرار شد. همانجا یادداشتی دست من داد و نوشت ایشان هر وقت آمد به داخل بیاید و هیچ محدودیتی برای ارتباط با من ندارد. روزی که ایشان شهید شد من در نماز جمعه بودم.
نزدیک ایشان بودید؟
۴-۳ صف پشت سر ایشان بودم. رسم ایشان این بود که اسلحه را در دست می گرفت و روی زمین نمیگذاشت؛ بسیار پرشور و پرانرژی بودند. واقعاً این تصویر قبل از شهادت آقای مدنی است. به کسی که با من بود گفت امروز چهره آقا چهره دیگری است. من یک حس کاملاً متفاوتی از چهره شهید آیت الله مدنی داشتم. آن فرد ایشان را از پشت گرفته بود و منفجر شد. ما نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد چون فاصله داشتیم. فقط سروصدا و تیراندازی و صدای انفجار را شنیدیم. من خیلی نگران آقا بودم. خودم را به سختی به جلو رساندم و از افراد پرسیدم و گفتند مشکلی نبود و آقا را بردند و هیچ مشکلی نیست. عده ای تیراندازی کردند و من هم فکر کردم چیزی نیست.
به منزل آمدم و آن زمان همزمان ناظر تولید صداوسیمای آذربایجان هم بودم. از سوی مرکز این ماموریت را به من داده بودند تا نظارت کنم. با من تماس گرفتند که یک فیلمی تهیه کردیم و می خواهیم به تهران بفرستیم و شما برای نظارت تشریف بیاورید که رفتم و دیدم که ایشان شهید شدند.
فیلم شهادت بود؟
بله. ایشان میگفت با شما خستگی من درمیرود. رابطه بسیار خوبی بین ما برقرار بود. روزی که آیت الله مدنی شهید شد، همان حسی را داشتم که پدرم را از دست دادم.
در زمان پهلوی و مبارزات با رژیم پهلوی دستگیر نشدید؟
نه، آشنایی من با نهضت امام (ره) به زمانی برمیگردد که ده ساله بودم. آن زمان پدر من برنامه سفری را تدارک دید تا به عراق و سوریه برویم؛ دو ماه بود. با اتوبوس از قم به سمت عراق حرکت کردیم. در آن سفر چون پدرم با امام آشنا بود و این باعث شد ما نجف رفتیم و من هر شب مدرسه آیت الله بروجردی پشت سر امام نماز میخواندم. امام در حیاط آن مدرسه نماز می خواندند. بعد از نماز امام برمیگشتند و مسافرین و افراد با ایشان احوالپرسی می کردند. من هم جلو رفتم و عبایی پدرم برای من خریده بود که هنوز هم آن عبا را دارم، روی دوشم انداخته بودم، ایشان دستی به سر ما کشید و فرمود زنده باشید پدر جان! یک تعبیر دیگری را یک زمان دیگری، در ملاقات حضوری بعد از انقلاب با بچههای سپاه داشتیم. هنوز سپاه هم تشکیل نشده بود. به من گفتند ما میخواهیم برویم و شما یک چیزی بنویسید و ما آنجا به امام یک چیزی بگوییم.
سخنرانی قرائی کردید و سوره انشراح..
بله. من متنی نوشتم و بعد گفتند ما نمی توانیم و خودتان بیایید. من رفتم و شروع جلسه از امام اجازه گرفتم که یک متنی را بخوانم. ایشان اجازه دادند. من پیش خودم، حالا از خامی دوران جوانی بود که حدود ۲۲ ساله بودم، سوره انشراح را برای امام شرح کردم که مثلا یک مرحله انقلاب الان پیروز شده و حالا باید به مرحله دیگر بپردازیم. تعبیر من این چنین بود که بیان کردم. صحبت من که تمام شد…
اعتماد به نفس بالایی داشتید.
جسارت ناشی از خامی جوانی بود. بعد که صحبت من تمام شد ایشان فرمودند طیب الله و تمام شد. امام زمین مینشست و من هم زمین کنار امام نشسته بودم، در عکس هم هست. کم کم زانوی خود را به زانوی امام چسباندم و دستم را روی زانو خودم و حضرت امام گذاشتم و مشغول گوش دادن به صحبت ایشان شدم. صحبت ایشان که تمام شد بلند شدند که خواستند به اتاق خود بروند. فضای مکانی که بودیم کوچک بود، تا وسط راه که رفتند امام کامل برگشتند و نگاهی به من کردند و گفتند موفق باشید پدرجان!
من در آن شرایط با امام آشنا شدم. یک سال قبل از پیروزی انقلاب را تقریباً خانه نبودم. یعنی بخش مهم آن زمان را از روستاهای اطراف قم شروع کردم و صحبت می کردیم و عکس شهدا را آماده کرده بودیم. مانند معرکهگیران قدیم روی پرده چسبانده بودیم و اینها را به نمایش می گذاشتیم و صحبت میکردیم. کم کم این به شهرهای اطراف قم مانند گلپایگان، خمین، خوانسار، محلات، دلیجان کشید. در این شهرها قبل از انقلاب سخنرانی کردم.
به یاد دارم اواخر آن، آقای مسیح مهاجری که الان روزنامه جمهوری اسلامی هستند در جریان کار ما بودند، پولی داد و یک دستگاهی که اسلاید نمایش میداد برای ما تهیه کردند. ما این عکسها را به اسلاید تبدیل کردیم و هر جایی میرفتیم اسلایدها را میبردیم و به نمایش میگذاشتیم.
جبهه هم رفتید؟
من آن زمان مسئولیتی در سوادآموزی داشتم، ماموریتی برای ما تعیین شد این بود که برای سوادآموزی جبههها کار کنیم. حضور من در جبهه در نوبتهای متعدد بیشتر به رزم مربوط نشد، بلکه به پشتیبانی و ارائه خدمت مربوط میشد. یک نوبت هم مانوس با شهید همت شدم. این را علاقهمند هستم بیان کنم. به همراه جمعی رفتیم و من نمونه یک مدیری را که در اعماق جان کسانی که با آنها کار میکردند، رسوخ کرده، در ایشان دیدم.
در سال ۶۸ و ارتحال حضرت امام
آن روزی که این اتفاق افتاد احساس میکردم دنیای من خراب شده است. آینده را بسیار سخت می دیدم. خوشبختانه به سرعت همه چیز سروسامان گرفت، این داغ از ما نرفت ولی شرایط آن نگرانیها و التهاب هایی که وجود داشت پایان گرفت.
فکر میکردید آقا به رهبری انتخاب شوند؟
خیر. من ارزیابی درستی نداشتم. یعنی هیچگاه به این فکر نمیکردم.
دهه ۷۰ کجا بودید و چه سمتهایی برعهده شما بود؟
یک دورهای من از نهضت فاصله گرفتم. به دلیل مشکلی که ایجاد شد، من از نهضت جدا شدم و به ریاست جمهوری آمدم. اختلافی بین من و آقای دکتر نجفی که آن زمان وزیر وقت آموزش و پرورش بود، در خصوص موضوع مربوط به نهضت پیش آمد.
با ادغام مخالف بودید؟
نخیر. بحث ادغام آن زمان مطرح نبود. بحث مربوط به آموزش یارها و استخدام این افراد بود. یک اختلاف دیدگاهی داشتیم و من حس کردم ممکن است ادامه حضور من مجموعه را آسیب برساند. عذرخواهی کردم و بیرون آمدم. هیچگاه جایی را از قبل پیش بینی نکردم که از اینجا بیرون بیایم و به جای دیگری بروم. چند ماهی هم کار خاصی نداشتم. بعد دعوت شدم و معاون دبیر هیات دولت شدم.
در چه سالی بود؟
فکر میکنم شاید دوره اول آقای خاتمی بود که رئیس جمهور بود، من معاون دبیر هیئت دولت شدم. یک سالی این مسئولیت را داشتم. یک روزی آقای قرائتی گفت ما میگوییم دوباره شما برگردید. وزارتخانه هم تغییر کرده بود و آقای مظفر وزیر شده بود؛ گفتند برگردید. برای من هم تصمیم سختی بود که دوباره برگردم ولی بازگشتم. ۵ سال دیگر دوباره در آنجا بودم و دوباره نوبت بعدی که جدا شدم دفتر امور مدیران ارشد ریاست جمهوری آمدم که مسئولیت راهبری، نظارت و ارزیابی مدیران ارشد را برعهده داشتند. مدیرانی که مستقیماً منصوب رئیس جمهور بودند.
بعد این ادامه داشت تا سال اول آقای احمدی نژاد ادامه داشت. آن زمان معاون دبیر دولت بودم و آقای طیب نیا دبیر کمیسیون اقتصاد بود و با هم ارتباط داشتیم. به دعوت آقای دکتر رهبر و دکتر طیب نیا من رئیس سازمان بهرهوری شدم. بعد از دوره بهره وری من سال ۸۹ خودم را بازنشسته کردم. هنوز مجال داشتم ادامه دهم ولی خودم را بازنشسته کردم. شورای عالی انقلاب فرهنگی آمدم. سه سالی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی رئیس کمیسیون اصلاح الگوی مصرف بودم.
دولت آقای روحانی هم تشکیل شد آقای طیب نیا از من دعوت کرد که وزارت اقتصاد بروم و به ایشان کمک کنم. در تدوین برنامه ایشان هم مشارکت داشتیم و با هم رفاقت از قبل داشتیم. هنوز ۱۰ روزی بود که در آنجا بودم من را برای دبیری هیات دولت دعوت کردند.
آقای جهانگیری دعوت کردند؟
بله. ایشان دعوت کردند و من هم استقبال کردم و انصافاً دوره بسیار خوبی بود. هم دوره ارتباط با دکتر جهانگیری که به نظر من مدیر توانمند و لایقی هستند و هم تجربه دولت، تجربه بسیار ذی قیمتی برای من بود. تقریباً دبیر دولت کسی است که با همه دستگاه های اجرایی، با همه مسائل آنها، با همه اولویت های آنها و دغدغه های آنها در طول این مدت آشنا می شود.
جلسات دولت انسجام خیلی دقیقی دارد که تمام حضور وزرا حتی تاخیرها تعیین می شود و به استحضار خودشان و رئیس جمهور و معاون اول به طور منظم میرسد که چطور حضور آنها در کمیسیون و مشارکت معاونین در کمیسیونهای دولت انجام می شود. آن ارزیابی وزرا را در دوره ای که دفتر مدیران ارشد بودم تجربه داشتم.
کاری هم زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی کردید. یک مصاحبههایی را از اینها مکتوب کردید.
به آقای رئیس جمهور گفتم اجازه دهید با اعضای دولت صحبت کنم و تجربیات این وزرا را به دولت بعدی منتقل کنم. ایشان هم استقبال کرد. نیمی از این مصاحبه ها در دوره اقای خاتمی انجام شد و نیمی دیگر در دوره آقای احمدی نژاد انجام شد و با همه اعضای دولت صحبت کردم. برخی حتی ۷ ساعت گفت و گو کردیم. در چند نوبت بود. برخی از اعضای دولت گفتند یک نسخه از همین حرفهای خودمان را به ما بدهید چون این مقدار منظم مجال نشده بود که به همه حوزه ماموریت خودمان توجه کنیم.
مسئولیتی هم در مورد نشانهای درجه یک دولتی داشتید. این هم توضیح دهید که این نشانها به چه صورت است؟ اگر کسی این نشان را بگیرد فقط ارزش معنوی نشان است یا بر حقوق افراد نیز اضافه میشود؟
همزمان که رئیس دفتر امور مدیران ارشد بودم، دبیر کمیسیون اعطای نشان های دولتی هم بودم. کمیسیونی در دولت وجود دارد که روسای کمیسیون های دولت عضو آن هستند؛ یعنی رئیس کمیسیون اقتصاد، رئیس کمیسیون اجتماعی، رئیس کمیسیون سیاسی و غیره عضو آن هستند. من دبیر آن کمیسیون بودم. هر سال به همه دستگاهها اعلام میشد کسانی که کار ویژه ای انجام دادهاند برای اعطای نشان به وسیله رئیس جمهور معرفی کنید. دستگاه ها اسامی را می فرستادند و این اقدامات بررسی میشد. اگر کار متمایز و درخور اعتنایی بود در کمیسیون می رفت و اگر تصویب میشد به رئیس جمهور گزارش میشد. اگر رئیس جمهور می پذیرفت، در دولت می رفت و دولت تصویب می کرد. وقتی دولت تصویب کرد اعطای نشان انجام میشد. نشانها متنوع بود. درجات هم متناسب بود. مثلاً نشان خدمت، نشان ایثار، نشان سازندگی، نشان تعلیم و تربیت بود. هر نشانی هم سه مرتبه اعم از نشان درجه یک، درجه دو و درجه سه است.
چه زمانی سوریه رفته بودید؟
تقریباً قبل از کرونا بود. چند هفتهای قبل از آن بود.
یک حواشی ایجاد شد که مدارس سوری را بسازید.
بالاخره کشورهایی که با هم روابط استراتژیک دارند، این دیدارها با حواشی همراه خواهد بود. ما هم در جریان کار آنها قرار گرفتیم و هم تجربیات خودمان را در اختیار آنها قرار دادیم. مثلا درباره سند بسیار با وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم آنها صحبت کردیم. تجربیات ما در مدرسه سازی زیاد است و فوق العاده تجربیات مدرنی داریم. الان در مناطقی که زلزله زده است امن ترین نقطه مدرسههای ما است. حتی خانواده ها در سیل بالای پشت بام مدرسه می نشینند. ما گفتیم حاظر هستیم تجربیات خودمان را با شما مبادله کنیم. بعد این را گفتند که ایران می خواهد مدارس سوریه را بسازد. ما پول داشته باشیم مدرسه خودمان را میسازیم.
حاج قاسم را آنجا دیدید؟
نه، من آن زمانی که رفتم بعد از شهادت ایشان بود ولی هیچ جایی نبود در سوریه وارد شویم، چه در جمع مردم و چه در جمع مسئولین که با عظمت از حاج قاسم یاد نکنند، یعنی کامل حس می کردیم که در وطن خودش است، یعنی مردم به این اندازه به او علاقهمند بودند و دوستدار ایشان بودند.
داستان حاج قاسم را میخواهید در کتابهای درسی اضافه کنید؟
بله. بعد از شهادت ایشان همان زمان اعلام کردم که در کتاب ها اسطورهها را معرفی میکنیم و الگو میدهیم. یکی از راههای تربیت الگو است. الگویی که جامعه با آن زندگی کرده، ملموستر است.
در چه پایهای معلوم نیست؟
هم در چه پایهای و هم با چه روشی. در همان ایام بعد از شهادت شهید سلیمانی به مدارس متعددی رفتم. دلنوشتههای دانشآموزان بسیار زیاد بود. سر کلاس سوال میکردم که حاج قاسم که بود؟ چرا برای شما مهم است؟ نکاتی را بیان میکردند که انتظار داشتید آدم های که درک سیاسی گستردهتری دارند بیان کنند. دقیقاً میفهمیدند نقش ایشان در امنیت چیست.
این برنامه با دست خطی که حاجی میرزایی به یادگار نوشت به پایان رسید:
«بسم الله الرحمن الرحیم.
یادداشت پایانی برنامه خوب دستخط، مجال و فرصت مغتنمی است که بر این نکته کلیدی تاکید کنم که جامعه آن گونه عمل میکند که آموخته است و برای تسریع در تحول و پیشرفت جامعه و شکلگیری تمدن نوین اسلامی هیچ راه معتبری جز اهتمام اصولی به جریان یادگیری جامعه نیست.
کارایی و اثربخشی نهادهای جامعه محصول کارآمدی و اثربخشی یادگیری در آن جامعه است. این که دانشآموزان ما چه چیزی میآموزند و چگونه میآموزند نکته مهم و کلیدی است که باید توجه همگان را به نهاد مهم آموزش و پرورش معطوف نماید.
با آرزوی استمرار عزت و پایداری ملت سرافراز ایران و شکوهمندی و اقتدار انقلاب اسلامی».
ارسال دیدگاه