محمود غلامی تازهکندی*
تعلیم و تربیت در مکاتب سه گانه
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین موضوعات مورد بحث در جامعه است. در حقیقت موضوع تعلیم و تربیت انسان است. انسانی که دارای ابعاد مختلف رشد است. انسانی که با تربیت صحیح میتواند پلههای ترقی و تعالی و نیل به مقام قرب الهی را راحتتر و آسانتر طی کند ازسوی دیگر درمیان این مکتبها (رئالیسم و پرگماتیسم) دین اسلام کاملترین دین درنزد خداوند، به تمام ابعاد وجودی انسان توجه ویژه و کاملی کرده است.
قرآن کریم بعنوان کتاب آسمانی برنامه زندگانی و سعادت انسانها را درخود دارد. دردورانهای نخست، تعلیم و تربیت بیشتر ابزاری برای بقاء بود. کودکان مهارتهای لازم برای زندگی کردن را فرا میگرفتند اما بهتدریج مردم از تعلیم و تربیت درجهت اهداف گوناگون استفاده کردند.امروزه تعلیم و تربیت نه فقط در جهت ادامه بقاء استفاده میشود بلکه از آن برای بهرهبرداری بهتر از اوقات فراغت و پالودهتر کردن امور اجتماعی و فرهنگی نیز استفاده میشود. یکی از مسائل مهم و حساس در هر جامعه مساله تعلیم و تربیت در آن جامعه است. اگر تعلیم و تربیت در روند سازنده و مفید و با برنامهریزی پیش رود آن جامعه پلههای ترقی رشد و علم را طی خواهد کرد.
تربیت از دیدگاه اسلام در مقایسه با سایر دیدگاهها
*هدف نهایی و غایی تعلیم و تربیت اسلامی قربالهی است. مقام قرب مقام نزدیکی به خداست و بیگمان این نزدیکی، مکانی، زمانی، مادی، و اعتباری نیست، بلکه قرب وجودی و حضوری و شهودی است علامه مجلسی بر این باور است که قربالهی غایت کمال و عرفان تام انسان و هدف تعلیم و تربیت بعثت انبیاء عظام (ع) است. (بهشتی و همکاران،۱۳۸۷ص ۱۸۳) معنای قرب یا به حسب درجه و کمال وجودی است، چون آدمی که وجودش ناقص است، بهمیزانی که از نقص و فقدان خود میکاهد و کمالی را بهدست میآورد، گامی بهسوی آنکه همه کمالات را داراست پیش رفته و به آن جناب نزدیک شده است یا اینکه به حسب مصاحبت معنوی و ارتباط حضوری است و آدمی بهمیزانی که به یاد کسی باشد و یاد و نام او در جان و دلش نقش بندد و او را بیابد پیوسته با او بوده است، و یا اینکه قرب به این معناست که عبد مطیع فرمان خدا در میآید و هویتش و اساس وجودش و مشیت و خواست و ارادهاش در اراده و مشیت خداوند ذوب میشود و جز به فرمان او نمیاندیشد و پیوسته حضور او را مییابد و به وصال او میرسد (بحارالانوار، ج۷۰،ص ۱۹۷)
البته مقام قرب مقامی است که دارای مراتب بسیار است و تا بینهایت امتداد دارد و آدمی میتواند به مقامی برسد که جز خدا نبیند و جز او نشناسد (همان منبع، ج ۶۹، ص ۳۱۷) چنانچه پیشوایان دینی و ائمه هدی (ع) دائمالحضور بودند و پیوسته خود را در محضر ربالارباب مییافتند و هرگاه از این حضور ذرهای کاسته میشد، گویی گناه بزرگی کردهاند و گناه آنان گناه دیگری است: (حسنات الابرار سیئات المقربین)
ما نیز با تمسک به عنایات ائمه معصومین (ع) و با زنده ساختن نام و یاد ولایت آنان در جان و دل خود و نیز با پیروی تام از آنان میتوانیم به مقام قربالهی نایل شویم (همان، ج۶۱، ص ۳۸، وج ۷، ص ۲۲۶) ولی تعلیم و تربیت در فلسفه رئالیسم کودکان باید زندگی سالم و خوب یاد بگیرند. هدف از تعلیم و تربیت باید مواجه ساختن آنها با واقعیتهای زندگی باشد و تربیت کودکان بهگونهای باشد که از زندگی درست بهرهمند شوند، روشن و درست بیاندیشند و دارای اخلاق نیکو باشند.
در این سیستم تربیتی دانشآموز باید هدف اصلی باشد نه وسیله رسیدن به هدف. توجه به استعداد و رغبت دانشآموز، تربیت نیروی تمرکز فکر، فراهم آوردن امکان کنجکاوی و تفکر و فعالیت در کشف حقایق باید در تربیت مورد توجه قرار بگیرد.
صاحبان این مکتب معتقدند که تربیت باید بیشتر بر حواس مبتنی باشد برای ادراک حسی بیشتر از فعالیت مجرد حافظه ارزش قائلند. اینان معتقدند که قواعد و اصولی را که تعلیم و تربیت بر آن استوار است میتوان از طبیعت کشف کرد و بهدست آورد. در اصول فلسفه تربیتی رئالیستی به دو نکته توجه شده است:
الف) گنجاندن مواد آموزشی مربوط به علوم طبیعی به جای مواد ادبی محض در برنامه درسی
ب) اعتماد به بررسی و بحث علمی و تفکر منطقی و برخورد تجربی با پدیدهها هوارد و اورالیسمن سموئلام. کراور ۱۳۷۹. صص(-۱۰۲ ۱۰۰)
هر چیزی که با طبیعت سازگار باشد با مجموعه طبیعی ارزشمند است. معیارهای ارزشی بوسیله عمل، عقل بر اساس تجربههای انسان بوجود میآید. قضاوت و داوری مبتنی بر ارزش اگر چه ظاهراً جنبه ذهنی دارد اما بر حواس مبتنی است و ارزشهای فردی زمانی قابلیت پذیرش دارند که با معیارهای اجتماعی و اعتقادات عمومی جامعه منطبق باشند زیرا عقیده عمومی منعکس کننده واقعیت است.
برای معلم مقام ارجمندی قائل هستند و معتقدند که معلم مسئول است که دانشآموزان را به فعالیت و تجربه و تعقل وادار کند. امکان بحث و انتقاد به ایشان بدهد و کنجکاوی آنها را برانگیزد. در این مکتب، آنقدر برای معلم ارزش قائلند که میتوان گفت معلم را محور تقویت و تعلیم میدانند. در این نظام فکری، معلم مسئول آموزش مواد و موضوعهای درسی است و باید انضباط کلاس را از طریق پاداش و کنترل و جلب توجه کودک و فعال نگهداشتن او برقرار و حفظ نماید.
افلاطون بهعنوان یک ایدهآلیست معتقد بود که تنها از طریق تحقیق در مثل و با استفاده از جدل میتوان به انتزاعیات از قبیل حقیقت، خیر و زیبایی دست یافت.
از طرف دیگر ارسطو معتقد بود که مثل (صور) را با تحقیق در دنیای ماده نیز میتوان پیدا کرد اساسا افلاطون و ارسطو به یکجا میرسند اما شیوه رسیدن متفاوت است (متفکران بسیاری که لزوما رئالیست هم نبودهاند (هوارد و اورالیسمن سموئل ام. کراور ۱۳۷۹. ص ۱۰۶) رئالیست استدالال میکنند که تعلیم و تربیت باید مهارت فنی را توسعه دهد و متخصص و دانشمند تربیت کند، اما با تعلیم و تربیت در علوم انسانی هم مخالفتی ندارند و در هر حال آنها میدانند که در مدارس علوم انسانی بهنحوی که موجب رشد شناختی شود، تدریس نمیشود بهنظر میرسد معلمان بیشتر علاقمندند توجه منتقدان را به آثار ادبی جلب کنند تا به نحوه تدریس (همان منبع. ص ۱۱۵) وایتهد معتقد بود که تعلیم و تربیت باید قبل از هر چیز با اندیشهها سر و کار داشته باشد ایدهآلیست میاندیشند اما آنچه انبار کردن اطلاعات و اندیشههای ساکن مینامند محکوم میکرد زیرا معتقد بود که اندیشهها باید در شرایط عملی و مفید آموخته شود آنچه تفکر او را رئالیستی میکند این دیدگاه اوست که هرکس در دنیای مادی که بهطور واقعی در آن زندگی میکند صادقانهتر چیریی میآموزد او معتقد بود که رکود خطر اصلی تمام نظامهای تعلیم و تربیت است.
ولی تعلیم و تربیت در فلسفه پراگماتیسم بهمعنای فلسفه تجربی، آزمایشی و حسی است. این فلسفه، یک فلسفخ تمامعیار آمریکایی است که منبع هرگونه تصمیمگیری را عقل انسان میداند و معتقد است که ارزش هر اندیشه و تفکری به فایده عملی آن وابسته است. جان دیویی، فیلسوف آمریکایی بیشترین نظریهها را در این مکتب در زمان معاصر مطرح کرده است و معتقد است که آنچه را که به غرایض انسان نسبت میدهند محصول فرهنگ جامعه است. (این نظریه در مقابل نظریه فروید است).
دیویی و پراگماتیسمها معتقد بودن که تعلیم و تربیت یک ضرورت زندگی است. تعلیم و تربیت چنان جان تازهای به انسانها میبخشد که به کمک تعامل با محیط آنان را قادر به مواجهه با مشکلات میکندت و دیویی خاطرنشان میساخت که جامعه متمدن بدان سبب به حیاتش ادامه میدهد که تعلیم و تربیت با استفاده از ارتباط عاتها. فعالیتها. افکار و احساسات از نسلی به نسل دیگر- از مسنتر به جوانترها منتقل میشود بنابراین باید به تعلیم و تربیت نه بهعنوان صرف فراگیری موضوعات ذهنی آکادمیک، بلکه بهعنوان بخشی از خود زندگی نگریسته شود. اساسا تعلیم و تربیت یک هنر است و معلمان هنگامی که آنرا از روزمرگی و کسالت دور میسازند والاترین مفهوم این هنر را تبین میکنند... اما زندگی اجتماعی ما را در استحصال معنی خالص از تربیت کمک میکند. دیویی مانند افلاطون معتقد بود که مردم به جامعه بهعنوان بخشی ضروری از تجارب یادگیری خود نیازمندند و باید از مدارسی که پرورشدهنده موضوعات ذهنی است. چنانکه گویی این موضوعات چیزی جدا از خود زندگی است برحذر باشیم. پراگماتیسمها حرفهآموزیی را چیزی مشابه تعلیم و تربیت نمیدانند. میتوان کودکان را به دوست داشتن یا اجتناب از چیزها بدون آنکه واقعا بدانند چرا اینگونه عمل میکنند وادار ساخت بیشتر عادتهای حیوانات نتیجه تمرین است اما انسان برخلاف اسب قادر به درک آنچه انجام میدهد است و لذا فرآیند تربیتی تنها زمانی محقق میشود که فهمیدن ترویج یابد.
در دید پراگماتیسمها باید به تعلیم و تربیت نه بهعنوان آمادگی برای زندگی، بلکه بهعنوان خود زندگی نگاه شود بههمان میزان که زندگی بزرگسالان برای خودشان مهم است زندگی کودکان نیز برای خودشان اهمیت دارد (همان منبع صص ۲۳۳-۲۳۴) پس کارکرد تعلیم و تربیت، جهتدهی، کنترل، تجربه شخصی و اجتماعی است. بهنظر پراگماتیسمها تعلیم و تربیت هم باید به نوسازی اجتماعی کمک کند و هم یک کار مهم تجربی باشد تعلیم و تربیت هم طالب جستجوی پاسخهای جدید به مشکلات امروز ما در اقتصاد سیاست و دیگر ابعاد زندگی اجتماعی هم روح انسانی را ارتقاء بخشد. آموزش و پرورش باید فردگرایی راستین را که به کاهش وابستگی به آداب و سنن برای حل مشکلات منجر میشود و اعتماد بیشتر به هوش برای تحصیل اهداف و رغبتها را بهدنبال میآورد ترویج نماید.
نتیجهگیری
با اینکه هر کدام از مربیان میگویند افراد را باید این چنین تربیت کرد و بر کلمه باید تکیه میکنند. بر این باورند که در فراگیری نوعی تواناییها استعاد بصورت بالقوه هستند که با ملاحظه آن توانمندیها دستگاه تربیتی و مربی تربیتی بعد از شناخت آن زمینهها میتوانند دست بکار تربیت شوند بنابراین موضع تربیت، حرکتی از بودن به شدن است انسان در هر مقطع از زمان چیزی هست و چیزی میتواند بشود این مسیر همواره ادامه دارد. انسان فی حد ذاته اینکه مخلوق خداست و از روح خداوند در او دمیده شده است، بیشترین بها را دارد انسان در ترازوی سنجش ارزش از همه مخلوقات حتی فرشتگان برتر و ارزشمندتر است. معلمان موحد و عالم و ملتزم به احکام قابلیت دارند که محصلین را به راه مستقیم هدایت کنند. پژوهشگر با توجه به بررسی سه مکتب اسلام و رئالیسم و پراگماتیسم به نتایج ذیل در حوزه تعلیم و تربیت میرسد: «تربیت اسلامی مربی اصلی را خدا میداندبا توجه به آیه شریفه قرآن الرحمن علم القرآن»
جهت تربیت آدمی الهی است یعنی از خدا تا خدا انا لله و انا الیه راجعون مبدأ خدا، مقصد هم خدا همچنین الهی بودن این مکتب که هم مجموعه امکانات طبیعی و هم قدرت تربیتپذیری را خداوند به انسان داده است. حرکت باید الهی باشد اگر مربی بخواهد در جهت غیر خدا راهنمایی کند خیانت کرده است. اعتقاد به مبدأ و ارتباطات انسانی باید سیر عقلانی داشته باشد. انسان دو پیامبر دارد ان للناس حجتین … در انسان عقل درونی و عقل بیرونی است و اعتقاد بر این است که عقل درونی بدون وحی نمیتواند انسان را به سرمنزل کمال برساند پس باید تربیت الهی باشد تا عقل درونی راه درست را پیدا کند و تشخیص دهد و از بررسی آیه سه مکتب در ابعاد محتوا و هدفها و روشهای تربیتی مکتب اسلام در تمام زمینه کامل و به وضوح راه راست را هدایت مینماید.
در همین راستا، پیشنهادهایی ارائه میشود :
۱- خانواده بهعنوان اولین نهاد اجتماعی که کودک در آنجا رشد میکند مهمترین نقش را در تربیت صحیح کودکان دارد لذا با ارائه اطلاعات مناسب و صحیح به خانوادهها میتوان تعلیم و تربیت اسلامی را به آنان آموزش داد.
۲- با توجه به اهمیت موضوع تعلیم و تربیت و نقشی که در خلاقیت دانشآموزان دارد میتوان با دعوت از اولیا درمدارس اهمیت این موضوع را برای معلمان و اولیاء تشریح کرد.
۳- گنجانیدن درس فلسفه در دوره ابتدایی برای دانشآموزان چرا که دانشآموزان با تعلیم و تربیت اسلامی و سایر مکاتبها بصورت خیلی ساده آشنا شوند.
۴- مقایسه تعلیم و تربیت اسلامی با سایر مکتبها برای معلمان از طریق جلساتی که در مدارس برگزار میشود.
۵- برگزاری دورههای آموزشی درخصوص تعلیم و تربیت صحیح.
۶- اطلاعرسانی از طریق رسانههای ارتباط جمعی و آگاهسازی خانوادهها درخصوص تعلیم و تربیت صحیح و ناصحیح.
۷- برگزاری برنامههای ویزه در برنامههای تلیویزیونی و مقایسه مکتب اسلامی با سیار مکتها.
۸- اجرای طرحهای مختلف در مدارسها کشور درخصوص تعلیم و تربیت اسلامی.
*فوق لیسانس تعلیم و تربیت اسلامی
ارسال دیدگاه