عروسی لاکچری با یک هزار و 700 میهمان در جنوب تهران
در شب یلدا صورت گرفت+ عکس
تهران (پانا) - حال و هوای آسایشگاه کهریزک متفاوتتر ازهمیشه است. شب گذشته - شب یلدا - از آن سکوت سنگین روزها و ساعتهای کِشدار آسایشگاه خبری نیست و صدای خندهگاه و بیگاه مددکاران و مددجوها لابهلای سر و صدای جوانانی که سینی آجیل و میوه بهدست این طرف و آن طرف میروند گوشمان را پر میکند.
بهگزارش فارس، پرستاران، پیرمردان و پیرزنان وابسته به تخت را یکییکی روی ویلچرها مینشانند و آمادهشان میکنند برای میهمانی شب یلدا. مددکاران هم میدانند با بقیه شبهای آسایشگاه کهریزک یک فرق اساسی دارد و همه مددجوها باید آماده شوند برای چلهنشینی. در این شب سالمندان اینجا هر کدام باید چشم و چراغ خانهای باشند.
وارد اتاقی در بخش نارون ۳ میشویم. مددکار جوان روسری پیرزن را روی سرش میکشد و گرهاش را میبندد. چشمان کمرمق پیرزن میخندد. پیرزن اینقدر سبک وزن هست که نیاز به کمک نفر دوم نباشد، او را روی ویلچر مینشاند و به محوطه اصلی سالن میبرد.
نذر ویژه عروس و داماد برای آسایشگاه کهریزک
در ادامه گزارش آمده است، از فرصت استفاده میکنیم و سراغ یکی از مددجوها میرویم. میپرسیم مادرجان اسمت چیست؟ «خاور، البته اینجا معروف است به ننه خاور» این را پیرزن تخت کناری میگوید. ننه خاور حرف پیرزن را کامل میکند: «رضایی هم فامیلیام است.»
لازم نیست تلاش کنی برای آب شدن یخ کلامش تا حرف دلش را روی زبانش بیاورد، بیمقدمه میپرسد: «شما هم آمدهای برای آماده کردن سور و سات جشن یلدای امشب؟ اما هیچ شب یلدایی، شب یلدای پارسال نمیشود. سال قبل اینجا عروسی داشتیم. یک عروس و داماد نذر کرده بودند جشن عروسیشان را در آسایشگاه کهریزک برگزار کنند. شب خیلی خوبی بود. من نوه زیاد دارم، اگه حساب و کتابم اشتباه نباشه فکر کنم چندتایی شون هم سن و سال آن عروس و داماد باشند. بیخبرم از نوهها. حسرت به دلم مانده یکبار یکیشان بیاید دیدنم، کارت عروسی بیاره و بگه ننه برای عروسی دعوتی! یکی از نوهها یا بچهها دنبالم بیاد و من را ببرد مراسم عروسی. مثل همه مادربزرگها نقل بپاشم سر عروس و داماد وقتی وارد تالار عروسی میشوند. چند سالی که مهمان آسایشگاه کهریزک شدم این حسرت همیشه با من بود. من را اینجا گذاشتند. اعتراضی ندارم، زمینگیر شدهام و بیدست و پا. اما چرا جشن عروسیهایشان دعوتم نمیکنند؟»
روسری سبز رنگی را از کشو در میآورد و روی سرش میاندازد، روی صندلی جابهجا میشود و ادامه میدهد: «اما شبی که آن دختر و پسر، جشن عروسیشان را در کهریزک برگزار کردند همه غصهها از دلم بیرون رفت. پرستارها لباس خوب تنم کردند. انگار مادربزرگ واقعی آن دختر و پسر بودم. روی سرشان نقل ریختم. شعرخواندم؛ جینگ و جینگ ساز میاد و از بالای شیراز میاد... شازده دوماد غم نخور نومزدت داره میاد... یار مبارک بادا ایشالله مبارک بادا...»
با آبوتاب از جشن عروسی میگوید؛ «همه یلداها یکطرف، یلدای پارسال هم یکطرف.» عکس یادگاری جشن را از کشوی کمدش بیرون میآورد، پیرمردی که کنار داماد ایستاده را نشان میدهد و میگوید: «ببین! این حسین آقای قاضیزاده پارسال کلی برای داماد آواز خواند، اما امسال دیگر بین ما نیست و فوت کرد. شاید سال بعد نوبت من باشد. قصه همه ما همین است. هر سال دهها پیرمرد و پیرزن در آسایشگاه از دنیا میروند، با حسرتها و آرزوهای بر باد رفته، اما یک دلخوشی مثل جشن شب یلدا تا چندوقت کیفمان را کوک میکند، حتما امسال هم یک جشن خوب برایمان تدارک دیدهاند.»
ماجرای جشن عروسی سال گذشته چه بود؟ خاطرهاش در ذهن مددجوهای آسایشگاه هنوز زنده است. این سوال را از مددکاری که در حال مرتب کردن صندلیهای جشن است میپرسیم و «طاهره قلیپور» پاسخ میدهد: «ما هر سال شب یلدا جشن ویژه داریم. مردم، اینجا و ساکنان غریبش را فراموش نمیکنند. پارسال هم یک عروس و داماد همه ما را سورپرایز کردند و یک هزار و ۷۰۰ مددجو، میزبان این زوج شدند.»
نوبرانههای مردم برای سالمندان و معلولان
دو سه ساعت به آغاز جشن یلدا در آسایشگاه کهریزک مانده است و همه پای کار آمدهاند؛ از مددکاران تا نیروهای کادر اداری. بر و بچههای تیم روابط عمومی آسایشگاه هم دست به کار شدهاند برای آماده کردن سفره شب یلدا به وسعت میهمانی از صدها معلول و سالمند. از «الهام عباسنژاد» میپرسیم نوبرانههای امسال شما برای مددجوها چیست؟ پاسخش جالب است؛ «ما نوبرانهای نداریم، مردم برای ما نوبرانه دارند. هر سال اهالی آسایشگاه کهریزک در شب یلدا با مهربانی مردم غافلگیر میشوند. البته اگر فکر میکنید فقط خیران ثروتمند برای شاد کردن این بندههای خدا پول خرج میکنند اشتباه میکنید. یکی تماس میگیرد و میگوید من چند کیلو تخمه میآورم. یکی با یک جعبه انار در شادی شب یلدای آسایشگاه شریک میشود. هر کس یک گوشه کار را میگیرد. خودتان میدانید در این وضعیت اقتصادی، آماده کردن ملزومات شب یلدا آن هم برای ۱۷۰۰ مددجو چهقدر هزینه دارد که اگر کمک مردم نبود اینجا اصلا سفره یلدایی پهن نمیشد. جالب است امسال با این شرایط سخت معیشتی و گرانی اصلا فکرش را نمیکردیم بساط شب یلدای آسایشگاه با این برکت و فراوانی برقرار شود.»
از اهواز تا تهران با ۴۰۰ کیلو هندوانه
«هفته قبل یک جوانی از اهواز تماس گرفت. گفت امسال هندوانه شب یلدای آسایشگاه کهریزک با من. برای ما هم عجیب بود، اهواز کجا، آسایشگاه کهریزک کجا! این جوان، ۴۰۰ کیلو هندوانه به آسایشگاه آورد. نهاینکه فقط هندوانه را فرستاده باشد، نه، خودش هم از اهواز آمده است. از همان لحظه خالی کردن بار هندوانه پای کار بوده تا برش زدن و آماده کردنش برای توزیع.» با اینکه مددکاران آسایشگاه کهریزک عادت کردهاند به حضور نیکوکاران و تماشای مهربانی بیحد و مرز آنها اما بازهم میتوانند غافلگیر شوند. این غافلگیری از کار شهروند اهوازی را میتوان در کلام مددکار آسایشگاه دید. میپرسم نپرسیدید با چه نیتی از اهواز به تهران آمده با ۴۰۰ کیلو هندوانه؟ عباسنژاد میگوید: «هر کدام از نیکوکاران یک نیتی دارند، بعضیها سفره دلشان را باز میکنند و نیتشان را برملا میکنند. بعضی هم در سکوتاند و حرفی نمیزنند. اما اغلب آنها پدر و مادرشان را از دست دادهاند و نذر میکنند برای شادی روحشان کار خیر انجام دهند. این جوانانی که میبینید اینقدر با انرژی این طرف و آن طرف میروند برای آماده کردن سفره شب یلدا، یک گروه خیریه دانشجویی هستند. دو هفته قبل تماس گرفتند و گفتند ما آجیل و مسقطی را تقبل میکنیم و خودمان هم میآییم برای پذیرایی.
امروز (شنبه) هم از صبح زود آمدهاند. تا چند ساعت دیگر هنرمندان نیکوکار هم برای برگزار کردن مراسم به آسایشگاه میآیند. گروههای هنری که میتوانند در شب یلدا درآمد قابلتوجهی داشته باشند اما قید پول و درآمد را میزنند برای شاد شدن دل صدها معلول و سالمند تنها.»
ارسال دیدگاه