روایتی از زندگی دختران بدسرپرست
تهران (پانا) - مستند «قصه دختران فروغ» ساخته «خاطره حناچی» روایتگر زندگی شماری دختران و پسران بدسرپرست است. آنها مدتی از کودکی و نوجوانی خود را همراه با زوجی در یکی از مراکز خصوصی نگهداری از این کودکان زندگی میکنند. بعد از گذشت چند سال تعدادی از جوانان این مرکز بهویژه دختران به دلایلی از زوج یادشده شکایت میکنند.
بهگزارش ایرنا، در شروع مستند قصه دختران فروغ که در بخش مسابقه ملی سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت (۱۸ تا ۲۵ آذر) حضور داشت، خانوادهای را میبینیم که یک موسسه خیریه دارند و در آن از کودکانی بیسرپرست و بدسرپرست (که از خانوادههایی هستند که مشکلات مالی دارند یا کودکان خیابانی هستند) نگهداری میکنند و سرپناهی برای آنان ایجاد کردهاند. داستان از سال ۱۳۹۱ و با جشن شب چهارشنبه سوری و پس از آن عید نوروز شروع میشود؛ جایی و زمانیکه این بچهها خوشحال و این زن و شوهر بر جمع مسلط هستند و آنان را مانند یک خانواده دور هم و بر سر سفره مینشانند، به آنان آموزش میدهند و تربیتشان میکنند.
وقتی فیلم کمی جلوتر میرود میبینیم این زن و شوهر تصمیم میگیرند، نوجوانانی را که به سن بلوغ رسیدهاند و به هم علاقمند شدهاند را به هم برسانند تا ازدواج کنند؛ نوجوانانی که دائم از آنان تحت عنوان فرزندان خودشان یاد میکنند و عکس دختران و پسران کم سن و سال و خندانی که دوشادوش هم به دوربین لبخند میزنند، به بیننده نشان داده میشود.
اما پس از گذشت نیم ساعت از فیلم رویکرد فیلم عوض میشود و میبینیم چند سال از این مساله گذشته و ازدواجهایی که در این موسسه صورت گرفته از سر تمایل افراد نبوده و با انتخاب آن دو نفر (زوج مسئول مرکز) و مصلحتهای نگویی که داشتهاند، صورت گرفته که حالا اکثرشان با شکست مواجه شدهاند؛ یا به جدایی رسیده است یا در آستانه آن قرار دارند.
فیلمساز حالا تغییر رویکرد داده و این پرسش را دنبال میکند که چرا این ازدواجها صورت گرفته و رفتارهای این خانواده چه تاثیرات منفی روی این دختران گذاشته است؛ حدود ۴ کاراکتر را انتخاب میکند و به آنها، خانوادهها و همسرانشان میپردازد. مساله را شخصیتر میکند و این افراد و خانوادههایشان و سرگذشت زندگی سه نفر را باز میکند؛ مادران و پدران معتاد و خانوادههای بیسامانی که وقت، توان و فرصتی برای فرزندانشان نداشتهاند و روزی و جایی این فرزندان از آنها گرفته شدهاند.
حالا این دختران که از آن مرکز شکایت کردهاند، روبروی دوربین قرار میگیرند و توضیح میدهند ازدواجشان ناخواسته بوده است. دخترانی که حالا خود مادران کم سن و سالی هستند. دخترانی که زندگی را یاد نگرفتهاند و حالا باید آن را به فرزندانشان یاد بدهند؛ آدمهایی که چنانچه در فیلم هم میگویند نمیخواهند فرزندانشان احساسی مشابه احساس آنان به والدینشان داشته باشند (کینه، نفرت و بیتفاوتی).
فیلم البته با این سوال بزرگ پایان مییابد که سهم و نقش نهادهای خصوصی و دولتی متولی در امر پرورش روحی این کودکان و آدمها چیست؟ آیا خیرین به چیزی فراتر از بحث مادی و مالی در تربیت این کودکان توجه دارند؟
حناچی در یکی از مصاحبههایش بیان کرده: «علاوهبر عموم مخاطبان که میتواند افراد تحصیل کرده و صاحبان مسئولیتهای مختلف باشند، دو گروه مخاطب اصلی این فیلم هستند؛ اول حامیان حقوق کودک و مراکزی که بچههای بدسرپرست و بیسرپرست در آن زندگی میکنند و دوم بهزیستی. ما تلاش کردیم در این فیلم یک بازنگری در نظام تربیتی که در ساختار خانوادهها حاکم است داشته باشیم و نگاهی جدی به خودمان بیندازیم و ببینیم با این بچهها چکار کردهایم؟ این نظام سلطه تربیتی که ما اعمال میکنیم آنها را به کدام سمت میبرد؟ نکته مهمی که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم خلا قانونی و اجرایی بهزیستی کل کشور است. طبق دستورالعمل اجرایی بهزیستی کل کشور در سال ۸۷ تمام خدمات بهزیستی بر تقویت خانواده است و این سازمان معتقد است بچهها را آماده میکند تا در صورت امکان وارد خانواده اصلی خود بشوند که به نظرم در بعضی شرایط بسیار هم خوب است، اما در اجرا اتفاق دیگری میافتد و نهایتاً میبینیم در تحقق این امر خیلی هم موفق نیستند».
نگاه فیلمساز جالب و جدید است و برخلاف جریان معمول از این موسسات تعریف و تمجید ندارد و به آدمهایی که در این موسسهها بزرگ شدهاند، نزدیک شده و به مشکلات آنها میپردازد و بیان میدارد صرف نظم داشتن در زندگی، بزرگ شدن و رشد جسمی و بالینی برای آدمها کافی نیست و آدمها احتیاج به عاطفه و مهربانی دارند؛ بهنوعی این موسسات را نقد میکند که صرف غذا دادن و جای خواب کافی نیست و مولفههای مغفول زیادی برای سلامت روان آدمها مهم است.
سیزدهمین و جشنواره بینالمللی سینماحقیقت به دبیری محمد حمیدیمقدم در پردیس سینمایی چارسو و موزه سینما برگزار شد. در بخش مسابقه ملی شامل ۶۲ فیلم بود؛ از این تعداد ۲۷ فیلم به گونه مستند کوتاه، ۱۵ فیلم به گونه مستند نیمهبلند و ۲۰ فیلم به گونه مستند بلند اختصاص داشت که کامران شیردل، یونس شکرخواه، سیفالله صمدیان، پیروز کلانتری، حبیب احمدزاده، محمدحسین مهدویان و مونا زندی داوری برای انتخاب برترین مستندها را در این بخش به عهده داشتند.
همچنین در بخش مسابقه بینالملل امسال که حدود شش هزار فیلم از بیش از ۱۰۰ کشور جهان متقاضی شرکت در آن بودهاند، ۵۴ فیلم در ۷ بخش مسابقه و غیررقابتی پذیرفته شدند. زلاتینکا روسوا، کارول پیشاروک و مهرداد اسکویی داوران این بخش بودند. در بخش مسابقه بینالملل به تفکیک ۸ مستند کوتاه، ۸ مستند نیمهبلند و ۸ مستند بلند نمایش داشتند که منگ شیه، رائد فریدزاده و وتون نورکلاری داور بخش کوتاه و نیمهبلند بودند. همچنین نمایشهای ویژه ۸ فیلم و پرتره شامل ۸ فیلم می شود.
جایزه شهید آوینی ویژه نمایش و تقدیر از فیلمهای مستند منتخب حوزه انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت در منطقه نیز برای ششمین سال متوالی، به عنوان بخش ویژه جشنواره بینالمللی سینماحقیقت برگزار میشود و امسال ۲۹ فیلم در آن شرکت دارند و داوری این بخش به عهده محمدمهدی طباطبایینژاد، مسعود فراستی و مهدی قربانپور بود.
ارسال دیدگاه