ناصر فکوهی*
راه برونرفت از بحران و اقدام برای جبران آن
بحرانی که با نام «گرانی بنزین» در یک هفته اخیر مطرح شد نه پدیده تازهای بود و نه محتوایی که دارد با این نام قابل انطباق است. در واقع، کشورسالهاست به دنبال تصمیمها و مدیریت اجتماعی نادرست گروهی از دستاندرکاران، گرفتار مشکلات و صدمات بیشماری شده که هرچند آن گروه پاسخگو نبودند اما بهای آن را همه مردم میدهند.
جامعهشناسان نیز سالهاست نسبت به این وضعیت هشدار میدهند و تأکید میکنند که به مثابه متخصصان سیستمهای عمومی تنها به روشهای تدریجی و سازنده و مثبت و کاملاً محسوس برای بهتر شدن اوضاع باور دارند و نه هیچ راه و روش دیگری.
این بهتر شدن شرایط به نظر آنها لزوماً باید برای اکثریت مطلق مردم و نه گروهی از مرفهترین اقشار جامعه انجام بگیرد و در درجه اول شامل وضعیت معیشتی بهتر و سپس آزادیها و فضای سیاسی بهتر و بیشتر از جمله برای حق اعتراض باشد. این متخصصان از همین رو دورترین افراد از اشکال حاد این اعتراضهای اخیر اما نزدیکترین افراد از لحاظ محتوای مشروع آنها در طلب زندگی بهتر در یکی از جوانترین و ثروتمندترین کشورهای جهان هستند.
آنها همیشه هم نسبت به خطر تغییرات یکباره و رادیکال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هشدار دادهاند و هم بهخصوص به استفاده نکردن از خشونت به هر شکل و هر شدتی در این کار تأکید کردهاند. تأکید آنها بر این نکته نیز بوده و هست: هر اندازه شتابزدگی در واکنشهای دستاندرکاران و شدت مقابله آنها با اعتراضات بهحق مردم به گرانی و ناممکن بودن زندگی ِ حتی حداقلی در این شرایط، بیشتر و سختتر باشد، بدون تردید میزان دسترسی به صلح و آرامش در میان مدت کمتر بوده و خطر بازگشت سریعتر و خشونتبارتر اعتراضات بیشتر خواهد بود.
این سخن تازهای نیست خود من در طول چند سال گذشته چندین بار نسبت به پدید آمدن حبابهای جمعیتی فقیر در حاشیه و درون شهرها از طریق مهاجرتهای برونی و اخراج فقرای شهری از درون، وناتوانی مردم برای زندگی کردن با سیاستهای پول محور ِ کوتاه مدت هشدار داده بودم.
با وجود این باز هم شاهد یک مسأله بزرگ بودیم که در نحوه و زمانبندی افزایش قیمت بنزین چون جرقهای به نارضایتیهای قبلی دامن زد و نیز شاهد یک مسأله بزرگتر بودیم و آن عدم جسارت در پذیرش این مسأله نخستین بود. نتیجه این امر نیز نمیتوانست چیزی باشد جز آنکه اعتماد عمومی نسبت به مسببان این وضعیت بازهم کمتر شده و جبران این بیاعتمادی هر چه سختتر شود.
اما این تمام ماجرا نبود زیرا مسأله سوم و بدتری هم انجام گرفت و آن قطع اینترنت بود. کاری که به بیاعتمادی نه فقط بیشتر مردم ما نسبت به دست اندرکاران بلکه به بیاعتمادی جهانی نسبت به ایران انجامید. از این رو برآورد هزینههای مادی ناآرامیهای این هفته و قطع بیسابقه اینترنت(چه در ایران و چه در جهان) هر اندازه باشد، هزینههای غیرمادی در قالب ضربه به اعتبار کشور، اعتماد اجتماعی، مشروعیت سیستمهای سیاسی و اجتماعی و غیره، صدها برابر بیشتر بوده و خواهد بود.
اینکه گفته میشود در هیچ کجای دنیا تاکنون سابقه نداشته اینترنت بیشتر از چند ساعت قطع شود اما در ایران یک هفته قطع شده است نه یک «هنر» و «امتیاز» و «قابلیت» بلکه نشاندهنده ناکارآیی ماست. درست همانطور که در هیچ کجای دنیا نمیتوانند بیشتر از یکی دو روز کشورشان را تعطیل کامل کنند، ولی ما به راحتی گاه یک یا دو هفته آن را تعطیل میکنیم.
برای اینگونه بیتوجهی به هنجارهای جهانی که بهایش بیتأثیر بودن در جهان و البته فشار هر چه بیشتر و بیشتر بر مردم کشورمان است، نباید به خود مغرور بود. جای هیچ افتخاری در این کار نیست. فشاری که به این ترتیب در همه این مسائل وارد آمد نه به قدرتهای بزرگ بلکه به همان مردمی بود که بیش از سه سال است در سختترین شرایط تحریمها و دخالتهای آشکار امریکا و قدرتهای بزرگ را تحمل میکنند و تن به راه حلهای سادهاندیشانه نمیدهند.
حال وقتی همین مردم نه فقط از گرانی بنزین که یک بهانه بود بلکه از مجموعه سیاستهای عدم برخورد با فساد و عدم عدالت اجتماعی - اقتصادی حاکم که سالهای سال است در جهت گروه اقلیتی از ثروتمندان و سودجویان از تحریمها عمل میشود، به ستوه آمده و سر به اعتراض بر میدارند آیا شایسته چنین برخوردهایی هستند؟ و چه انتظاری از این کار داریم؟ آیا واقعاً فکر میکنیم با قطع کردن رابطه با جهان و دیوار کشیدن به دور خود و فرو بردن سر در برف، حاصلی جز شدت بخشیدن به بحران خواهیم داشت؟
هرگز چنین نیست و نمیتواند باشد زیرا ولو اینکه این امر در کوتاه مدت خود را در شکل یک انفعال و خاموشی بزرگ نشان دهد، که به هر تقدیر و به احتمال قوی چنین خواهد بود، اما چون علتها، کنشگران و روشها و سیاستها همانهایی هستند و خواهند بود که بودند، چرخه ناآرامیها هر بار با سرعت و شدت بیشتری بازخواهد گشت تا پاسخی قابل قبول یعنی اصلاح وضع موجود را بیابند.
از سوی دیگر پاسخ در خور نیز نباید پشت کردن به مردم و ادامه سیاستهای مقابله سخت و پولی کردن ِ سودجویانه و هر چه بیشتر کالاهای مورد نیاز مردم یا قطع رابطه با جهان و ایجاد یک سکوت و خاموشی تصنعی با قطع اینترنت باشد، بلکه چرخشی جدی در سیاستگذاریهایی است که امروز اکثریت سیاستمداران، نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان و متخصصان کشور بر نادرستی آنها اذعان دارند اما گروهی همچنان اصرار به اجرای آنها داشته و به این ترتیب هر روز بر میزان خطرات و فشار بر امنیت و آرامش کشور از طریق ناراضی کردن گاه تصنعی مردم میافزایند.
*استاد دانشگاه
منبع: روزنامه ایران
ارسال دیدگاه