پلیس تهران در کمتر از ۱۶ ساعت سارقان را دستگیر کرد
اعترافات دزدان ناشی 9 کیلو طلا در قلب پایتخت
تهران (پانا) - سه پسر هم خدمتی برای رسیدن به رویاهایشان تصمیم به سرقت مسلحانه از کارگاه طلاسازی در قلب تهران گرفتند.
بهگزارش خراسان، این دزدان با ناشیگری ۹ کیلو طلا به سرقت بردند و هنوز برق طلاها را ندیده بودند که به دام افتادند.
دزدان نقابدار
صبح پنج شنبه ۳۰ آبان امسال دو پسر جوان در حالیکه صورتشان را پوشانده بودند وارد یک کارگاه طلاسازی در خیابان خیام شدند. در ابتدا یکی از آنها بهسراغ کارگر کارگاه که پسر جوانی بود حمله و با سر ضربهای بهصورت کارگر جوان وارد کرد و در ادامه یک ضربه چاقو روی کتف پسر جوان زد.
صحنه عجیبی بود، در ادامه یکی از دزدان در حالیکه دستانش دور گردن کارگر جوان بود وارد کارگاه شد که در پی آن صاحب کارگاه طلاسازی شوکه شد و سارقی که کلت کمری بهدست داشت با تهدید خواست تا گاوصندوق را باز کند، دو سارق مسلح ۹ کیلو طلا از گاوصندوق به سرقت بردند و بهسرعت از کارگاه خارج شدند.
تحقیقات پلیسی
همین مسئله کافی بود تا تیمی از ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری عاملان این سرقت میلیاردی وارد عمل شوند و در گام نخست ماموران به سراغ دوربینهای مداربسته رفتند و تصویر یکی از دزدان قبل از ورود به کارگاه طلاسازی بهدست آمد.
فقط چند ثانیه
کارآگاهان در ادامه کارگر جوان را که در صحنه سرقت رفتارهای عجیبی داشت مورد بازجویی قرار دادند و با توجه به این که این کارگر در زمان بستن در ورودی فقط چند ثانیه معطل کرده بود ماموران به او مشکوک شدند.
رامین ابتدا سعی داشت خود را در ماجرای سرقت مسلحانه بیگناه معرفی کند اما وقتی در تناقضگوییهایش گرفتار شد به ناچار لب به اعتراف گشود.
بازداشت دزدان نقابدار
رامین در اعترافاتش ادعا کرد که سعید و محسن از دوستانش با نقشه قبلی وارد کارگاه شدهاند و برای این که پلیس به من شک نکند من در ابتدا از آنها کتک خوردم و بعد همدستانم با تهدید من و صاحب کارم دست به سرقت طلاها زدند. ماموران با شناسایی محسن و سعید طی دو عملیات جداگانه در شامگاه پنجشنبه آنها را دستگیر کردند و محسن پس از دستگیری طلاهای سرقتی را که در انبار خانهشان نگهداری کرده بود در اختیار پلیس قرار داد.
رئیس باند
محسن ۲۶ ساله که یک آرایشگر و فوتبالیست است ادعا میکند برای پرداخت بدهی و نیاز به پول تصمیم به سرقت گرفته و بهعنوان رئیس باندشان معرفی شده است.
سابقه داری؟
نه، تا حالا خلاف نکردهام.
شغل؟
آرایشگرم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت مسلحانه از کارگاه طلاسازی
چرا؟
بدهکار بودم و بهخاطر مشکلات خصوصی که نمیتوانم دربارهاش حرفی بزنم نیاز به پول داشتم بههمین دلیل دست بهسرقت زدم.
چقدر بدهکار بودی؟
۲۰ میلیون تومان.
نقشه سرقت چه بود؟
از قبل تصمیم به سرقت داشتم ولی پشیمان شدم تا این که شنیدم رامین در یک کارگاه طلاسازی کار میکند که در مدت زمان ۱۰ دقیقه با هم صحبت کردیم و قرار شد من و سعید وارد کارگاه شویم و در ابتدا من برای صحنهسازی با سر ضربهای به رامین بزنم و در ادامه با تهدید تفنگ دست به سرقت بزنیم.
دزدی را انجام دادی؟
بله، اما خیلی زود دستگیر شدیم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
اصلا فکر دستگیر شدن نبودم ولی بعد از سرقت پشیمان شدم و دلشوره داشتم، باور نمیکردم دزدی کردهایم.
فکر فروش طلاهای سرقتی افتادی؟
نه، طلاها را داخل انباری خانهمان گذاشته بودم و هنوز تصمیمی برای فروش نگرفته بودیم.
چطور دستگیر شدی؟
بعد از سرقت به خانه خواهرم رفته بودم که شب پلیس به در خانه خواهرم آمد و مرا دستگیر کرد.
شنیدم فوتبالیست هستی؟
بازیکن جوانان یک تیم معروف بودم.
تفنگ را از کجا تهیه کردی؟
چند ماه قبل با پرداخت دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از یکی از آشنایانم این کلت کمری را خریدم.
قبل از سرقت، دوربینهای مداربسته را ندیدی؟
ما کلا برای انجام سرقت ۱۰ دقیقه با هم حرف زدیم، دوربین مداربسته را دیدم ولی فکر نمیکردم تصویر صورتم را گرفته باشد.
دزد زیادهخواه
سعید ۲۶ ساله که تا به حال دست به سرقت نزده است ادعا میکند بهخاطر زیادهخواهی تن به این کار داده و پشیمان است.
سابقه داری؟
نه.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
مشارکت در سرقت مسلحانه از طلافروشی.
از کی تصمیم به سرقت گرفتی؟
مرداد ماه بود که محسن به سراغم آمد و پیشنهاد سرقت مسلحانه از طلافروشی را داد، ابتدا میخواستم او را از تصمیمی که داشت منصرف کنم اما وقتی دیدم با این کار پول خوبی بهدست میآورم پیشنهادش را پذیرفتم اما بعد از مدتی این نقشه از سرمان افتاد تا این که دوشنبه هفته قبل از سرقت گفت و این که در یک کارگاه طلافروشی کار میکند و روز سه شنبه تصمیم گرفته شد و روز پنج شنبه دست به سرقت زدیم.
چه نقشی در باند داشتی؟
قرار بود وقتی محسن با سر ضربهای به صورت رامین زد من او را بگیرم و طوری رفتار کنم که انگار او را خفه میکنم و صاحب کارگاه از ترس، گاوصندوق را باز کند.
به دستگیری فکر نمیکردی؟
آنقدر بچهگانه کار کردیم که به آخر و عاقبتش فکر نمیکردیم، حتی فکر نکرده بودیم طلاها را چطور بفروشیم و با پولش چه کار کنیم.
انگیزهتان از سرقت چه بود؟
هدفی نداشتم و به هیچی فکر نکردم.
شغل؟
پیمانکار تاسیسات کارگاههای ساختمانی هستم.
چقدر در آمد داری؟
ماهانه دو میلیون تومان حقوق میگرفتم.
پس انگیزهات از سرقت چه بود؟
شاید زیادهخواهی، دوست داشتم پول بیشتری داشته باشم و زندگی راحتی را تجربه کنم اما باور کنید بچگی کردیم و پشیمانم.
فکر میکردی اینقدر زود دستگیر شوی؟
نه، شب وقتی رسیدم خانه دستگیر شدم.
قرار بود بعد از سرقت چه کار کنید؟
قرار بود چند روزی با هم در تماس نباشیم تا این که بعد از چند روز برای احوال پرسیدن با هم تماس بگیریم و بعد به فکر فروش بیفتیم اما کار به آنجا نکشید.
محسن و رامین را از کجا میشناسی؟
من با محسن هم خدمتی بودم و رامین هم گویا با محسن هم خدمتی بوده و همدیگر را میشناسند.
رویای خانهدار شدن
رامین ۲۳ ساله که کارگر کارگاه طلاسازی است هنوز باور ندارد که اینقدر زود دستگیر شده است و رویای خانه خریدنش از بین رفته باشد.
سابقه داری؟
نه
چرا دزدی؟
باور کنید همه چیز یک دفعهای پیش آمد، نقشه کشیدن و صحبت با افراد باند در مجموع ۱۰ دقیقه طول کشید.
چطور به فکر سرقت افتادی؟
چند ماه قبل محسن به سراغم آمد و گفت که یک کلت کمری خریده و پیشنهاد سرقت مسلحانه از طلافروشی داد اما چون طلافروشی نزدیک به کلانتری بود پشیمان شدیم ولی این نقشه همیشه در گوشه ذهنم بود تا این که چندی قبل برای کار در کارگاه طلافروشی مشغول به کار شدم و با توجه به این که نقشه سرقت در ذهنم بود با محسن تماس گرفتم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
باور کنید اصلا فکر نمیکردم دوستانم برای سرقت بیایند و به دستگیری فکر نکرده بودم.
قصد داشتی با پول طلاها چه کار کنی؟
موفق به فروش نشده بودیم و خیلی زود دستگیر شدیم اما قصد داشتم یک خودرو و خانه بخرم.
حرف آخر؟
پشیمانم
تحلیل کارشناس
استفاده از هوش سیاه
دکتر کاظم قجاوند جامعهشناس و استاد دانشگاه
گاهی اوقات افراد با وجود این که دارای شغل هستند و درآمد کافی برای گذران زندگی و تامین هزینههای خود دارند اما بهدلیل عدم واقعبینی و درک این موضوع که برای رسیدن به ثروت باید تلاشی مستمر و مداوم را انتخاب کنند در هدفگذاری و دستیابی به اهداف خود اشتباهات فاحشی میکنند که با وجود داشتن شغل مجرم شناخته میشوند و سر از زندان در میآورند. این افراد بهدلیل طمع و حرص ثروت زیاد اعتبار خود را از دست میدهند و سابقهدار میشوند اینگونه افراد از نظر شخصیتی افرادی عجول و شتابزده هستند و برای رسیدن به ثروت از طریق مجاری قانونی و تلاش ارزشی قائل نیستند و هدف آنها رسیدن به قلههای ثروت بدون طی کردن مسیر کوشش است. این افراد به گمان و خیال خود اطلاعات کافی از محل سرقت بهدست میآورند و نقشههایی را طراحی میکنند که در نهایت به بنبست ختم میشود، آنها معمولا شخصیت ضداجتماعی دارند و قادر نیستند خود را با هنجارهای جامعه و ارزشهای موجود در آن تطبیق دهند و برای آنها مهم فقط پول و ثروت از طریق نامشروع است. برخی افراد بهواسطه خلاقیتها و نوآوریهای خود دست به اقداماتی میزنند که به کسب درآمد منجر میشود در حالیکه در مقابل افرادی هستند که از طریق خلاقیتهایشان روشهای منفی را به کار میگیرند که به آنها «هوش سیاه» میگویند و این افراد به واسطه داشتن شغل میخواهند در یک شب ره صد ساله را طی کنند و به ثروت و پول زیادی برسند. آنها مبادرت به رفتارهای مجرمانهای میکنند که خلاف عرف است و اغلب این افراد طمعکار در خانوادههایی رشد یافتهاند که دچار محرومیتهای مالی و اقتصادی بودهاند و بهخاطر عقده و حقارتهایی که دارند میخواهند از این طریق ناکامیهای خود را جبران کنند. رسیدن به ثروتهای نامشروع و میل به دستیابی اینگونه درآمدهای هنگفت بدون تلاش در این افراد هیجان کاذب ایجاد میکند و حتی آنها حاضرند برای ارضای هیجانات خود عواقب و پیامدهای رفتارهای مجرمانهای مانند سرقت و... را بهجان بخرند. این افراد طمعکار ارزشهای جامعه را زیر پا میگذارند و سعی میکنند از طریق سرقت به آنچه که میخواهند برسند در حالیکه وقتی صاحب شغل و منبع درآمد هستند بهخاطر طمعکاری زیاد مرتکب سرقت میشوند. تربیت نادرست در نظام خانواده و مادیگرایی در بین افراد خانواده سبب گرایش به پول زیاد و حرص و طمع میشود. آنها در ابتدا زندگی سالم را انتخاب میکنند و زمانیکه میبینند از طریق راه درست به اهداف خود نمیرسند مرتکب سرقتهایی میشوند که شاید از عواقب آن مطلع نیستند
ارسال دیدگاه