در گفتوگو با پانا مطرح شد
محمدعلی بهمنی: استفاده ابزاری از ظواهر زنانه در شعر و ترانه امروز ما نوعی جنبه افراطی پیدا کرده است
همان کارهای کابارهای که قبل از انقلاب اجازه رکورد شدن و انتشار نداشت امروز تبدیل به سی دی میشود و سر چهارراهها به فروش میرود
تهران (پانا) - محمدعلی بهمنی شاعر و ترانهسرای ایرانی که سالها در شورای شعروترانه وزارت ارشاد فعالیت کرده است عقیده دارد ابزارهای کنترلی در فضای رسانهای امروز چندان کارآمد نیست ولی دستگاهی مثل وزارت ارشاد ماهیتش کمک و راهنمایی برای بهتر شدن آثار است.
سالهاست که ذکر خیرش در حلقه دوستداران شعر و ادبیات فارسی جاری است و مرواریدهای درخشان غزل و ترانهاش زینتبخش آثار موسیقایی این مرز و بوم است. محمدعلی بهمنی در کنار بزرگانی چون محمدحسن شهریار، حسین منزوی و هوشنگ ابتهاج از ستونهای غزل فارسی معاصر است که جاودانههای غزلش در ذهن و خاطر غزلدوستان و غزلخوانان فارسیزبان تبدیل به خاطراتی مانا و بیزوال شدهاند. «درین زمانه بی های و هوی لال پرست»، «تورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشب» و «از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب» بعضی از غزلهای اوست که در سالهای اخیر با صدای خوانندگان ایرانی به گوش مردم رسیده است.
بهمنی که سالها مسئولیت شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را برعهده داشته و ماجرای استعفا و خروج او از این شورا نیز ماجرایی شنیدنی و خبرساز بوده است در گفتوگویی با خبرنگار پانا از تاریخچه نظارت بر شعر و ترانه، معضلات هنجارشکنی در فضای شعر، استفاده ابزاری از زیبایی زنانه در فضای تغزل و نیز حقوق مادی و معنوی ترانهسرایان در کشور سخن گفته است. ماحصل این گفتوگو را بخوانید:
بازخوانی ترانههای قدیمی ایرانی گرچه سالهاست رواج پیدا کرده، در سالهای اخیر رشدی بیسابقه داشته است. خوانندگان بسیاری را میشناسیم که بی آنکه زحمت و هزینه ساخت یک آهنگ و ترانه جدید را متحمل شوند، تنها با کاور کردن یا بازخوانی تعدادی از بهترین ترانههای خوانندگان قدیمی که محبوب مردم هستند کنسرت میگذارند و آلبوم منتشر میکنند. آیا در قوانین موجود راهی برای حفظ حقوق مادی و معنوی صاحبان این آثار قدیمی وجود دارد؟
متاسفانه قوانین موجود فقط ۳۰ سال از اثر حمایت میکنند؛ یعنی از زمان نخستین انتشار یک اثر، اعم از آهنگ و ترانه، به مدت ۳۰ سال هرکس بخواهد از آن اثر استفاده کند باید از صاحب اثر یا بازماندگان او اجازه بگیرد و رضایت مادی و معنوی آنها را جلب کند ولی بعد از ۳۰ سال استفاده از اثر آزاد میشود.
تقریبا همه آثار خاطرهانگیز و قدیمی که در این قبیل کنسرتها اجرا میشوند عمری بالای ۳۰ سال دارند و اغلب متعلق به دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی هستند. آیا خوانندگانی که این آثاررا اجرا میکنند هیچ وظیفهای در قبال صاحبان آثار ندارند؟
وظیفه قانونی خیر، ولی وظیفه اخلاقی بله. قانون ما تا ۳۰ سال از اثر حمایت میکند ولی وظیفه اخلاقی حکم میکند تا هر زمانی که این اثر اجرا میشود یا در تولید اثری تازه مورد استفاده قرار میگیرد باید از صاحب اثر یا بازماندگانش کسب اجازه شود. متاسفانه نه تنها به دلیل ضعف قانونی حقوق مادی این صاحبان آثار پایمال میشود، بلکه بیشتر خوانندگانی که با اجرای این آثار درآمدهای آنچنانی کسب میکنند، حتی از وظیفه اخلاقی کوچکی که دارند شانه خالی میکنند و به خودشان زحمت نمیدهند از خالق اثر اجازه بگیرند. بعضی عزیزان مثل دکتر شفیعی کدکنی، که امیدوارم همیشه سایهشان بر سر ما باشد، خودشان استفاده از آثارشان را مجاز کردند. ایشان مستقیم اعلام کردند که هیچ پولی بابت استفاده از اشعارشان نمیگیرند؛ اما مشکل اینجاست که بعضیها حتی این درک را ندارند که موقع استفاده از آثار ایشان، قبل از ساخت و پخش موسیقی، اجازه بگیرند و گاه آثاری با استفاده از کلام شاعران ساخته میشود که کاملا نامناسب است. دکتر [شفیعی کدکنی] با همه مهربانیشان از این موضوع خیلی دلگیر هستند. به نظر من اگر دکتر شکایتی از این موضوع نمیکنند، شورای شعر و ترانه باید جلوی این سوء استفادهها را بگیرد و مجوز خواندن این اشعار را به هر خوانندهای ندهد.
پس به نظر شما اگر خالق اثر ادعای حقوقی درباره استفاده از آثارش نداشته باشد، بازهم نیازمند یک سیستم کنترل کننده برای نظارت بر این استفاده یا سوء استفادهها هستیم.
اشعار حافظ و سعدی هم آزاد است و کسی پولی بابت آن نمیدهد، ولی سوال اینجاست که آیا هر خواننده با هر سبک موسیقی میتواند روی هر شعری از آنها آهنگ بگذارد و آن را بخواند؟ گاهی وقتها بهتر است این اتفاق نیفتد.
آیا فکر نمیکنید کنترل این موضوع که چه شعری خوانده شود (حتی از شاعران کهن) سختگیرانه است و در دنیای امروز که فاصله تولید یک اثر و انتشار جهانی آن تنها چند کلیک است جواب نمیدهد؟
اینکه میگویم هر شعری خوانده نشود بیشتر منظورم در بعضی موقعیتهایی است که شعر مورد نظر نگاه کاملا مشخص شهوانی دارد و وظیفه حکم میکند که از این استفاده ایراد بگیریم و مرجعی برای رسیدگی به این موضوع وجود داشته باشد. این موضوع گرچه در اشعار کهن ما هم دیده میشود، ولی استفاده ابزاری از ظواهر و زیبایی زنانه در شعر و ترانه امروز ما نوعی جنبه افراطی پیدا کرده است و عدهای از این راه پول زیادی درمیآورند. در حالی که حتی لب معشوق را میشود به گونهای دیگر توصیف کرد. مثلاشاعر میگوید: لبم عطشزده بوسه نیست حرف بزن/ شنیدنت عطش روح را میافزاید.
بعضیها به رغم مخالفتی که با حضور کلام عریان یا وقیحانه در موسیقی دارند، میگویند بهتر است دست از کنترل برداریم و قضاوت را به مخاطب بسپاریم. بیشک آثار ضعیفی که با پردهدری خود را مطرح میکنند محکوم به زوال هستند و خیلی زود فراموش میشوند. استدلال بعضیها هم این است که ابزارهای کنترلی دیگر جواب نمیدهد و در دنیای رسانههای دیجیتال که همه میتوانند اطلاعات خود را در در سطح وسیعی منتشر کنند بهتر است تساهل بیشتری بهخرج دهیم چون اگر مجوز قانونی داده نشود، شخص میتواند به آسانی اثرش را در فضای مجازی بدون مجوز منتشر کند.
بله همینطور است. اوضاع جهانی این امکان را برای همه فراهم کرده است که بدون نیاز به ابزارهایی که در کنترل دولتهاست بتوانند حرف بزنند و صدایشان را به گوش همه برسانند. به همین دلیل است که در این فضا بودن یا نبودن ابزارهای کنترلی گاه ممکن است تفاوت چندانی ایجاد نکند. ولی نکته اینجاست که وقتی دستگاهی اسم «ارشاد» را برخود دارد، وظیفهاش جز راهنمایی و ارشاد نمیتواند باشد. یعنی وقتی ترانهای را نزد او میبرند وظیفه دارد بگوید فلان قسمت باید عوض شود یا فلان قسمت اصلا خوانده نشود. این ماهیت این دستگاه است. حتی پیش از انقلاب هم دستگاهی برای نظارت بر شعر و ترانه وجود داشت.
یعنی برای ساخت یک قطعه موسیقی باکلام باید از بالا اجازه میگرفتند؟
نه به شکل فعلی. آن زمان خوانندگان در استفاده از اشعار آزاد بودند، مشروط به اینکه اثر مورنظر کاسِت (رکورد) نشود و از رادیو و تلویزیون هم پخش نشود یعنی کسانی که آهنگ را در در کابارهها میخواندند مشمول این قانون نمیشدند و مجوز نیاز نداشتند.
آن موقع سخ تا شورا برای ترانه وجود داشت. تا سال ۴۴ فقط یک شورای شعر رادیو بود که دکتر هدایتالله نیّرسینا ریاست آن را برعهده داشت. ایشان به حدی سختگیر بود که اجازه نمیداد کسی شعر را به آهنگساز بدهد برای ساخت یک قطعه؛ میگفت اول باید آهنگ ساخته شود و سپس شعر روی آن بیاید. بعد از ایشان دکتر جهانبانویی ریاست شورا را برعهده گرفت که تفکر مترقیتری داشت. از آن زمان شورا دو قسمت شد. او نادر نادرپور را به شورا دعوت کرد و نادرپور هم شعرایی مثل یدالله رویایی، فریدون مشیری و سیمین بهبهانی را به خود به شورا آورد؛ شاعرانی که به دنبال نیما کارهای باارزشی انجام دادند. از وقتی شورای ترانه دو قسمت شد شورای اول تنها به موسیقی اصیل ایرانی اختصاص داشت و دومی آزادی داشت به اشکال دیگر موسیقی بپردازد. جهانبانویی سال ۴۶ شورای سومی را به این دو اضافه کرد و آن شورای شعر جوان بود. شورای سوم که زیر نظر شورای دوم بود شهیار قنبری را آورد که جوانان محدوده سنی ۲۲ تا ۲۵ سال با این شورا کار میکردند. این سه شورا تا زمان پیروزی انقلاب فعال بودند و این دوره ما شاهد ترقی خوبی در بخش موسیقی پاپ بودیم. در آن دوره اصلا به کار ضعیف مجوز نمیدادند. جالب اینجاست که همان کارهای کابارهای که آن زمان اجازه رکورد شدن و انتشار نداشت امروز تبدیل به سی دی میشود و سر چهارراههای شهر ما به فروش میرود.
آیا به نظر شما شعر و ترانههایی که امروز در موسیقی ما مورد استفاده قرار میگیرد میتواند صدای زمانه ما محسوب شود؟
صدای زمانه نه تنها باید حرف امروز جامعه باشد، باید حرفی و اثری برای زمان آینده داشته باشد. در حالی که ما حتی نمیتوانیم حرف امروزمان را در ترانهها بیاوریم. ریشه ترانه در اندیشه است و ترانه امروز ما ریشه و اندیشه ندارد.
چرا از شورا خارج شدید؟
شما در شورا شعر و ترانهای را رد میکنید و میبینید شخص به طریقی دیگر مجوز میگیرد و اتفاقا بیش از بقیه از همان کار در اجراهایش استفاده میکند. اینجاست که ترجیح میدهی در این کار نباشی.
گفتوگو: عاطفه بزرگنیا
ارسال دیدگاه