شبکه قرآن سیما معرفی کرد؛

داستان چوپانی که پزشک بدون مرز شد

تهران (پانا) - برنامه «ماه بهشت» شبکه قرآن و معارف سیما همزمان با ماه مبارک رمضان میزبان پزشک بدون مرزی بود که پیش از این سالها به کارچوپانی مشغول بود

کد مطلب: ۹۱۶۷۹۲
لینک کوتاه کپی شد
داستان چوپانی که پزشک بدون مرز شد

به گزارش ایرنا، مطب او نه اتاقی چندمتری در مناطق مرفه نشین پایتخت که گاهی به اندازه ترک‌های روی پوست کودکان دور افتاده از هر امکاناتی کوچک می‌شود. مطب او گاهی اتاق‌های نمور و تاریک خانواده‌هایی هست که از زندگی و امکاناتش تنها و تنها اکسیژنش را دارند و بس.
او را بیش از آنکه به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران بشناسند، به عنوان یک پزشک بدون مرز می‌شناسند. به همین خاطر است که برای او فرقی نمی‌کند بیمار از دورافتاده‌ترین مناطق کشور باشد، یا از هر نقطه و نژاد دیگری، هرجا یک بیمار پوستی به کمک نیاز داشته باشد، او نیز با تجهیزاتی که همیشه همراه خود دارد، حاضر است. در بدون مرز بودن او همین بس که در دو ماهی که از سال ۹۸ گذشته است، چهار روز در مازندران، چهار روز در گلستان، بیست روز در کنیا و بلافاصله به خوزستان رفته است تا به سیل زدگان کمک کند.
«زندگی ما برای کمک به انسان‌های نیازمند است. امام حسین(ع) می فرماید زندگی عقیده و جهاد است، زمانی جهاد در جبهه و اسلحه به دست گرفتن و جنگیدن بود، بعد در دانشگاه جهاد علمی کردیم و حالا باید در عرصه پزشکی و در عرصهذخدمت به انسان های نیازمند جهاد کنیم. مجموعه زندگی ما مجموعه ای از کارهای جهادی در اشکال مختلف است» .
سیدناصر عمادی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پوست، روزگاری در بیشه زارهای روستای چاشم قائمشهر با «نی» و «هِی» دنبال گوسفندان می‌دوید و تمام دغدغه‌اش از دنیا «چرای» خوب گوسفندها بوده است.
مرگ برادر؛ دنیای کودکانه ناصر را در آن سال‌ها با چالش مواجه می‌کند تا دغدغه‌ای به دغدغه‌های او اضافه می‌شود.
«بر اثر یک حادثه ضربه‌ای به سر برادرم وارد شد، ضربه‌ای که اگر الان بود شاید به راحتی جبران می‌شد اما آن زمان نه امکانات بود و نه هیچ چیز دیگر و این نبود امکانات باعث مرگ برآوردم شد، این مرگ من را تکان داد، آنجا برای اولین بار آرزو کردم ای کاش پزشک بودم».
فاصله آروزی ناصر در آن روز و در بیشه زارهای چاشم قائمشهر که داشت به جای خالی برادر در زندگی‌اش فکر می‌کرد، تا واقعیت فراتر از حد تصور بود، اما ناصر مرد روزهای سخت بود و مرد کارهای سخت.
برش بعدی زندگی ناصر سال‌های دفاع مقدس است، او با اینکه سن و سالی برای حضور در جبهه نداشته اما با هر ترفندی خود را به جبهه می‌رساند آن هم بدون رضایت پدر و مادر، سرنوشت اما برگ دیگری از آینده ناصر را در این گوشه از ایران اسلامی رقم زده است. «زمان گذشت، تا اینکه بعد از دیپلم عازم جبهه شدم، طی سال‌های ۶۴ و ۶۵ و ۶۶ به طور متناوب در جبهه حضور داشتم، یکی از ماشین‌ها را برای جابجایی افراد و مایحتاج رزمندگان به من سپرده بودند، در این ایام بود که در محور حاج عمران شیمایی زده شد، چهار مجروح که حال مساعدی نداشتند را به من دادند تا به یکی از بیمارستان‌های نقده که حدود سه تا چهار ساعت دور بود ببرم».
ناصر سخت‌ترین سه ساعت عمرش را با دردها و ناله‌های مجروحان شیمیایی که تاول‌های روی پوستشان هر لحظه بزرگ و بزرگ تر می‌شود سپری می‌کند و وقتی به مقصد می‌رسد که یکی از مجروحین به فیض شهادت رسیده است، این حادثه و درد و رنجی که این مجروحین در حین انتقال به بیمارستان تحمل کرده‌اند به حدی در او اثر می‌گذارد که ساعت‌ها برای آن شهید و برای آن مجروحین گریه می‌کند و تصمیم می‌گیرد که پزشک شود؛ پزشک پوست.
دکتر ناصر عمادی بیشتر از طریق پیام‌هایی که اطرافیان به او می‌دهند به یاری بیماران پوستی می‌شتابد.
دکتر عمادی یک نصحیت را به خوبی آویخته گوش خود کرده است؛ «پدرم همیشه میگفت سکه زرد جیب مردم را نگاه نکن رنگ زرد آنها را نگاه کن این وعده خود خدا هست، این زندگی سخت ضمانتی شد تا در این زمان در شرایط سخت در کنار نیازمندان حضور داشته باشم».
«من هر کدام با گذشت سال‌ها از مرگ برادرم هر زمان بیماری را معاینه می کنم انگار برادرم را معاینه می‌کنم، اگر چنین چیزی در ذهن باشد دیگر نمی‌توان نسبت به همنوع بی تفاوت بود و فقط به در آمد و مطب و... فکر کرد».
در بدون مرز بودن این پزشک همین بس که درست ۳۰ سال بعد از اینکه دکتر عمادی سال ۶۶ آنجا که رزمنده های ایرانی در جبهه شیمایی می شدند و آرزوی پزشک شدن را در سر می پروراند، به جنوب کرکوک دعوت می‌شود تا مجروحین شیمیایی حمله داعش به کرکوک را مداوا کند. «در این شهر هر دو ساعت یک بار جابجا می شدم تا داعش جای ما را پیدا نکند ما هفت پزشک ایرانی در شرایطی در آنجا بودیم که پزشک‌های همان منطقه شهر را ترک کرده بودند. روز آخر که قصد بازگشت داشتیم، مردم شهر گریه می کردند».
«دنیا یک دهکده کوچک است ما به عنوان پزشک و مهندس و معلم باید اینقدر اطلاعات جدید و نوین داشته باشیم که هر وقت وارد فضای جدید شدیم علم و تخصص ما بدرخشد وقتی این گونه شود به ما احترام گذاشته می‌شود».
دکتر عمادی هر سال در ایام نوروز به مدت دو ماه به آفریقا می‌رود تا به مداوای بیماران پوستی آنجا بپردازد. «امسال یازدهمین سال است که به آفریقا می‌روم. سال ۲۰۱۴ بعد از حدود هفت سال به خاطر استمرار حضور ما تابلویی را برای افتتاح یک بیمارستان به اسم امام حسین(ع) نسب کردند و این برای ما بسیار ارزشمند بود. خدمت کردن به این آسانی ها نیست، خیلی سختی ها باید تحمل شود و از خیلی چیزها از در آمد و مطب و خانه بگذریم».
سیدناصر عمادی متولد سال ۱۳۶۵ در روستای جاشم قائمشهر است، او هیچگاه برای خود مطبی نزد و مطب او به وسعت دنیا بود، هر جا یک بیمار نیازمند پوستی بود و هست سیدناصر عمادی هم هست.
یادآور می‌شود ویژه برنامه لحظات افطار ماه مبارک رمضان با عنوان ماه بهشت هر شب از ساعت ۱۹ با اجرای سید وحید مرتضوی به روی آنتن شبکه قرآن و معارف سیما می‌رود. در این برنامه هر شب داستان یکی از چهره‌های برجسته و کمتر شناخته شده برای بینندگان تعریف می‌شود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار