در گفتوگو با پانا
نویسنده «پسر دیرآموز من»: وابسته کردن بچههای دیرآموز ظلمی در حق آنهاست
بچههای عادی و استثنایی باید درکنار هم آموزش ببینند و بزرگ شوند
تهران (پانا) –- مهوش کیان ارثی، که به تازگی کتابی درباره کودکان دیرآموز منتشر کرده است، هدف از آموزش این کودکان را توانایی استقلال از والدین در امور روزمره زندگی عنوان میکند و وابسته کردن آنها را ظلمی در حق این کودکان میداند.
مهوش کیان ارثی، تحصیلکرده رشته روزنامهنگاری و دارای مدرک کارشناسی ارشد ارتباطات اجتماعی با گرایش وسایل ارتباط جمعی از آمریکا است که حدود ۱۰ سال به عنوان خبرنگار با نشریه «زن روز» همکاری کرده است. مادرشدن و نیاز به تمرکز و توجه تماموقت به فرزندش «پویا» گرچه او را از ادامه فعالیت حرفهای باز داشت، مسیر سخت و پرزحمت تربیت فرزند دیرآموزش از او یک متخصص غیررسمی در آموزش کودکان استثنایی ساخته است. کیان ارثی ماحصل تجارب و آموختههای خود در این مسیر دشوار را در قالب کتابی به نام «پسر دیرآموز من» با همه والدین و آموزگاران کودکان دیرآموز به اشتراک گذاشته است.
این بانوی نویسنده در کنار انتشار کتاب مذکور، جزو موسسان انجمن حمایت از افراد با اختلال رشدی عصبی «سها» است که با هدف توانمندسازی خانوادههای دارای کودکان دیرآموز تشکیل شده است.
آشنایی با انجمن حمایت از افراد با اختلال رشدی عصبی «سها»
از خانم کیان ارثی درباره انجمن سها و سابقه فعالیت این انجمن تخصصی میپرسم میگوید: از سال ۱۳۸۷ که انجمن را راهاندازی کردیم، هر ماه یک جلسه داریم که باحضور دکتر بهروز دولتشاهی روانشناس برگزار میشود. این جلسات خانوادهمحور هستند و در توانمندسازی خانوادههای این کودکان خصوصا در مباحثی همچون کنترل خشم و توانایی «نه» گفتن تمرکز دارد. از آغاز فعالیت انجمن تا امروز ۱۰۳ جلسه تشکیل شده و طی سه سال اخیر خود بچههای دیرآموز هم در نیمی از جلسات ما شرکت میکنند.
وی در ادامه از تجربه شخصی خود در مقام مادر یک فرزند دیرآموز چنین گفت: پسر من از لحظه تولد در همه مراحل رشدش دیرکرد داشت. پزشکان میگفتند سیستم عصبی او مطابق سن تقویمیاش رشد نکرده است. ماهیچههای بدنش سست و ضعیف بود و حرف زدن و راهرفتنش مثل بچههای عادی شروع نشد. فرزند من حتی قادر نبود آب را با نی بنوشد و تمرینهای گفتاردرمانی بسیاری صرف شد تا بتواند همه حروف را ادا کند یا توان نوشتن آنها را پیدا کند.
کودکان دیرآموز اگر درست آموزش نبینند به والدین وابسته میشوند
کیان ارثی هدف از نوشتن این کتاب و به طور کلی آموزش کودکان دیرآموز را رسیدن به استقلال عنوان کرد و گفت: این کتاب خاطرهوار و روایتگونه به بیان داستان زندگی من و همسرم و فرزندم میپردازد. فرزند من امروز ۳۳ سال دارد. او قادر است کارهای خودش را انجام دهد و به تنهایی رفت و آمد کند. او دوستانی دارد، با کارت بانکی خود خرید میکند و حتی شروع به یادگیری آشپزی کرده است. همه اینها امور عادی زندگی است که بچههای عادی خیلی زود یاد میگیرند، اما یک کودک دیرآموز ممکن است هرگز یاد نگیرد و نتواند مستقل از پدرومادر ساعتی را طی کند. این کودکان اگر درست آموزش نبینند وابسته به والدین میشوند، هیچ دوستی پیدا نمیکنند و حتی توان خروج از خانه را ندارند و این ظلمی در حق آنهاست.
جداکردن بچههای عادی و استثنایی به هردو گروه صدمه میزند
این بانوی اهل قلم درباره آموزش فرزندان دیرآموز در مدارس استثنایی و نقاط قوت و ضعف این نهاد آموزشی مخصوص کودکان با نیازهای ویژه گفت: جداکردن این بچهها از کودکان عادی صدمه بسیاری به هردو گروه میزند. مثلا در مقطع ابتدایی اگر بچههای دیرآموز و عادی درکنار هم بزرگ شوند یکی از مزیتهایش این است که بچههای عادی این افراد را از نزدیک میبینند و کم کم میفهمند که آنها مثل خودشان نیستند؛ بنابراین در کوچه و خیابان با دیدن این بچهها به آنها خیره نمیشوند، یا کلمات آزاردهنده استفاده نمیکنند. خانوادههای آنها هم با این مقوله آشنا میشوند و دیگر برایشان غیرعادی نیست. از طرف دیگر رفتار صادقانه بچههای استثنایی و نگاه قشنگ آنها به زندگی باعث میشود روحیه بچههای عادی تلطیف شود.
او افزود: فرزند من تا کلاس سوم به مدرسه عادی رفت. از کلاس سوم تا پایان ابتدایی به مدرسه استثنایی منتقل شد و دوره راهنمایی را هم در یک مدرسه عادی غیرانتفاعی گذراند. بعد از آن ادامه تحصیل نداد. یادم هست در دوره راهنمایی یک روز بچههای مدرسه وقتی متوجه غیرعادی بودن پسرم شدند او را اذیت کردند و صورتش را با دوده سیاه کرده بودند. معنی کار این است که بچههای عادی ما هنوز با مقوله کودکان استثنایی یا دیرآموز آشنایی ندارند؛ اینها اگر باهم همکلاس باشند از یکدیگر خیلی چیزها یاد میگیرند و این همنشینی دنیایشان را متفاوت و زندگیشان را توام با صلح و صفا میکند.
پدر و مادرها در وهله اول باید وضعیت فرزند دیرآموزشان را بپذیرند
کیان ارثی با اشاره به این مطلب که کار با بچههای دیرآموز بسیار سخت اما اثربخش است خاطرنشان کرد: شرط اول این است که پدر و مادرها وضعیت فرزندشان را بپذیرند. امروز والدین بسیاری داریم که حاضر نیستند قبول کنند فرزند دیرآموز دارند. به همین علت فرزندشان سالها در یک پایه تحصیلی درجا میزند. در صورت عدم پذیرش این واقعیت، قدمهایی که برای آموزش این کودکان برداشته میشود صحیح و نتیجهبخش نخواهد بود.
وی برای اثربخش بودن آموزش این کودکان اینطور پیشنهاد کرد: هر کودک دیرآموز دارای تواناییها و ناتوانیهایی است. بهتر است از تواناییها در رفع ناتوانیهایشان کمک بگیریم.
از هر جایی میتوانند مستقل شدن را آغاز کنند
نویسنده کتاب «پسر دیرآموز من» افزود: به همه والدین بچههای دیرآموز در این کتاب توصیه میکنم به فرزندشان کمک کنند از هرجایی که میتوانند مستقل شدن را آغاز کنند؛ وگرنه دیر میشود. فرزند دیرآموز اگر بخواهد بیرون رفتن را یاد بگیرد و وابستگی به پدر و مادر را کم کند، ۱۵ سالگی بهتر از ۲۵ سالگی است.
وی با پرداختن به اهمیت شادی در زندگی کودکان دیرآموز و والدین آنها گفت: فرصت زندگی کوتاه است و من ترجیح میدهم فرصتی برای شادی بیشتر فرزندم مهیا کنم تا بیشتر از زندگی لذت ببرد.
مادران کودکان استثنایی از شاد بودن خود دچار احساس گناه میشوند
کیان ارثی افزود: یکی دیگر از نکاتی که در کتاب به آن پرداخته شد درباره مادران است. متاسفانه مادران کودکان استثنایی به نوعی خود را از شادی محروم میکنند. آنها از شاد بودن خود دچار احساس گناه میشوند چون فکر میکنند اگر به خودشان برسند، در واقع از توجه به فرزندشان کم کردهاند؛ درحالی که مادرها نباید غرق در حل مشکل شوند و خود را فراموش کنند. اگر مادر از بیرون انرژی مثبت و شادمانی بگیرد، این انرژی و شادی به همسر و فرزندش منتقل میشود و فضای خانه لبریز شادی میشود.
ارسال دیدگاه