سلسه گزارش‌های پانا از گذر زمان از قدیمی‌ترین جشنواره سینمایی کشور

جشنواره فیلم رشد در دهه هشتاد: از« بچه‌های نفت» تا «پنالتی»

تهران (پانا) - جشنواره فیلم رشد، قدیمی‌ترین جشنواره سینمایی کشور است و قدمت آن به قبل از انقلاب بر می‌گردد؛ جشنواره ای که حال و هوایی تربیتی دارد و در سال‌های گذشته سعی کرده با رویکردی موضوعی به فیلم‌های علمی ،آموزشی و همچنین تربیتی در جهان بپردازد.

کد مطلب: ۸۷۰۰۵۱
لینک کوتاه کپی شد
جشنواره فیلم رشد در دهه هشتاد: از« بچه‌های نفت» تا «پنالتی»

جشنواره بین‌المللی فیلم رشد در دهه هشتاد همچنان روند رو به رشد خود را ادامه داده و با اضافه شدن فیلم‌های منتخب در بخش‌های مختلف، طیف‌های زیادی از مخاطبان را به سمت خود جلب کرد.

در کنار فیلم‌های کوتاه، مستند و آموزشی، فیلم‌های بلند سینمایی همچنان حضوری چشمگیر در جشنواره داشته و در جذب مخاطبان عام‌تر این جشنواره سهم به‌سزایی داشته‌اند.

دوره سی و یکم: « بچه‌های نفت»

بچه‌های نفت، ساخته ابراهیم فروزش از جمله فیلم‌هایی است که قصه خود را براساس یک جغرافیای خاص طراحی کرده و شخصیت‌ها نیز از این دل آن بیرون آمده‌اند. به همین دلیل تماشاگر فیلم قصه و شخصیت‌های آن را باور کرده و تا آخر با آنها همراه می‌شود. قصه زندگی اسماعیل نوجوان که همراه مادر و خواهر خردسالش در غیاب پدر که برای کار به کویت رفته، زندگی سخت و مقتصدانه‌ای را می‌گذرانند. اسماعیل برای گذران زندگی به کارهای مختلفی دست زده و گاه همراه مادر نفت سیاه قاچاق جمع کرده و می‌فروشد تا علاوه بر هزینه زندگی، نزول پولی که پدرش از خیرالله گرفته را هم بپردازد.

فروزش در بچه‌های نفت درام پرآفت و خیز و جذابی را خلق کرده که به راحتی مخاطب علاقمند به سینما را همراه خود می‌کند؛ چرا که یک شخصیت مرکزی خوب پرداخت شده و کنشمند به نام اسماعیل دارد که قصه را با ریتمی مناسب پیش برده و نقش مهمی در شکل دادن به نقطه عطف پرده دوم فیلمنامه دارد. جایی که اسماعیل با دوستانش برای عبور از روی لوله‌ای بلند و داغ که ارتفاع زیادی هم از سطح زمین دارد، شرط بسته و در نهایت هم شرط را برده و پول نزولی را برمی گرداند.

فروزش روی پرداخت شخصیت‌های فیلمش هم خوب کار کرده و آنها را به یک باورپذیری دلچسب رسانده است. دیگر فیلم مهم این دوره، که موفق به کسب جایزه هم شد، «تو آزادی» ساخته محمدعلی طالبی است. وی محور قصه خود را دو نوجوان (سهراب و محسن) قرار داده که پس از گذراندن دوران محکومیت خود با یک مشکل بزرگ مواجه می‌شوند که آن هم چیزی جز بی پناهی نیست. سهراب پدر و مادری ندارد اما محسن پدری در اصفهان دارد که برای بار دوم ازدواج کرده و زندگی تازه‌ای را تشکیل داده است. مربی کانون این دو را به یکی از مراکز بهزیستی برای اسکان موقت برده و پس از چند روز همراه محسن به اصفهان می‌رود اما در آنجا با بی میلی نامادری محسن برای پذیرفتن او مواجه می‌شوند. مربی کانون نیز به ناچار محسن را به تهران بازمی گرداند در حالی که در یک لحظه غفلت محسن فرار می‌کند. «تو آزادی» فیلم تلخی است که مخاطب خود را به فکر فرو برده و تا چند روز پس از پایان فیلم هم رهایش نمی‌کند. محسن به عنوان قهرمان فیلم، شخصیت آسیب دیده و بی‌پناهی است که به مرور تماشاگر را به سمت خود کشانده و به همذات پنداری وادار می‌کند. فصل سفر مربی و سهراب به اصفهان جذاب‌ترین فصل فیلم است که تماشاگر را با لایه‌های درونی محسن بیشتر آشنا کرده و زمینه چینی‌های لازم را برای ضربه شوکه کننده در فصل بعد صورت می‌دهد.

دوره سی و دوم تا سی و پنجم: از «ترکش‌های صلح» تا «من ترانه ۱۵ سال دارم»

رسول صدرعاملی که یک سه گانه را با محوریت دختران نوجوان به نام‌های «دختری با کفش‌های کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم» «و دیشب باباتو دیدم آیدا» دارد، در سی و دومین دوره جشنواره رشد با قسمت دوم این سه گانه شرکت کرده و تندیس بهترین کارگردانی را هم نصیب صدرعاملی کرده است.

فیلم درباره دختری به نام ترانه است که پدرش به زندان افتاده و با کار در یک عکاسی خرج زندگی‌اش را در می‌آورد تا اینکه با پسری جوان عقد کرده و از او صاحب فرزندی می‌شود در حالی که پدر بچه از ایران رفته و خود باید بچه‌اش را بزرگ کند. صدرعاملی در این فیلم عمده تمرکز خود را روی پرداخت قهرمان خود ترانه گذاشته و یکی از بهترین قهرمان‌های نوجوان تاریخ سینمای ایران را خلق کرده است. یک نوجوان خودساخته و محکم که به راحتی مخاطب را به سمت خود کشانده و به همذات پنداری با خود وادار می‌کند. در این بین بازی درخشان ترانه علیدوستی در نخستین تجربه سینمایی‌اش هم به کمک این نقش آمده و آن را به یک نقطه اوج رسانده است. به‌خصوص در سکانس حضور ترانه باردار در مدرسه که حرکت جنین را در خود حس می‌کند.

فریدون حسن پور هم که سابقه خوبی در ساخت آثار کودک و نوجوان دارد، این بار سراغ یکی از داستان‌های قدیمی زبان فارسی رفته و از داستان چوپان دروغگو برداشت تازه‌ای کرده است. اهالی روستا که چوپان خود را به خاطر حادثه‌ای از دست داده‌اند، به دنبال چوپانی کاربلد از روستاهای اطراف می‌گردند. علیمراد و خواهرش رباب برای چوپانی به روستا می‌آیند اما اهالی به جوان بودن علیمراد اشاره کرده و می گویند که از پس این کار برنمی آید. سرانجام تصمیم می‌گیرند که ماموریتی به او بدهند تا مهارت او در چوپانی را بسنجند. به همین خاطر هم قاطر پیری را همراه او کرده تا به جنگل برده و میان گرگ‌ها رها کند! اما در این مأموریت سخت، علیمراد مجبور به دروغ گفتن می‌شود. حسن‌پور در این فیلم که فیلمنامه اش را نغمه ثمینی و محمد رضایی‌راد (از چهره‌های شاخص تئاتر و نمایشنامه نویسی) به رشته تحریر درآورده‌اند، روایتی جذاب از قصه‌ای قدیمی و آشنا برای مخاطب را ارائه کرده و مخاطب نوجوان خود را راضی از سالن سینما بیرون می‌فرستد.

در آخر می‌رسیم به فیلم تحسین شده علی شاه حاتمی به نام «ترکش‌های صلح» که فیلمی ضدجنگ محسوب می‌شود. شاه حاتمی در این فیلم سراغ دو نوجوانی که رفته که پس از پایان جنگ از راه فروش ضایعات مختلف جنگ امرار معاش می‌کنند و در این راه با ماجراهایی روبرو می‌شوند. ترکش‌های صلح فیلم خوش ساخت و تاثیرگذاری است که به لحاظ بصری هم غنای مناسبی داشته و شاه حاتمی هم بازی‌های درخشانی از دو نابازیگر فیلم خود گرفته است.

دوره سی و پنجم تا سی و نهم: «زمانی برای دوست داشتن»

پرداختن به مضامین ماورایی یکی از وسوسه‌های همیشگی سینماگران در اقصی نقاط جهان است که قاعدتاً سینماگران ایرانی هم از آن مستثنا نیستند. اما معدود نمونه‌های ساخته شده در این باب هم چندان چنگی به دل نزده و به ندرت هم مورد توجه مخاطبان میلیونی قرار گرفته‌اند. «جعبه موسیقی» یکی از همین فیلم‌ها است با این تفاوت که مسعود احمدیان که فیلمنامه این فیلم را نوشته سراغ مضامین دینی هم رفته و آن را با فضای ماورایی فیلم تلفیق کرده است. علی نوجوان سیزده ساله‌ای که مادرش را به تازگی از دست داده و وضع روحی مناسبی هم ندارد، روزی با فرشته‌ای آشنا می‌شود و از همان روز زندگی‌اش شکل دیگری به خود می‌گیرد. مؤتمن در خلق فضای ماورایی فیلم خود تا حدود زیادی موفق عمل کرده و در پرده نخست فیلمش هم قصه را به خوبی جلو برده و مخاطب را با فیلم همراه می‌کند. اما از نیمه کار به بعد، فیلم با مشکلات زیادی روبرو شده و با لکنت پیش می‌رود که بخشی از آن به فیلمنامه و بخش دیگر به کارگردانی مؤتمن بازمی گردد.

انتخاب رامبد جوان برای ایفای نقش فرشته هم با توجه به سابقه بازیگری او، انتخاب جسارت‌آمیزی بوده که تا حدود زیادی هم به بار نشسته است. همینطور ارسلان قاسمی برای ایفای نقش علی که کاملاً با نقش جفت و جور شده و بازی خوبی ارائه کرده است.

پس از آن به فیلم «زمانی برای دوست داشتن» ساخته ابراهیم فروزش می‌رسیم که به لحاظ شرکت در جشنواره بین المللی فیلم رشد و بردن جوایز جزو رکورددارها به حساب می‌آید. وی در این فیلم سراغ خانواده‌ای چهارنفره از طبقه متوسط جامعه رفته و تمرکز خود را روی پسر کم سن و سال معلول این خانواده گذاشته است. پدر خانواده در یکی از شرکت‌های اقماری جنوب کشور کار می‌کند و در همان چند روزی که در تهران حضور دارد رابطه گرمی با پسر معلول خود نداشته و برعکس با پسر دیگرش رفتار بهتری دارد. درست برخلاف مادر که حامی پسر معلول خود بوده و محبت بیشتری نثار او می‌کند. بخش مهمی از قوت فیلم هم به رابطه میان اعضای خانواده به خصوص دو برادر بازمی گردد که باورپذیری فوق العاده ای در آن موج می زند. اما برگ برنده فروزش در این فیلم قهرمان آن است که با وجود همه مشکلات جسمی و ذهنی‌اش دست از تلاش برای برقراری ارتباط با دیگران از خانواده تا جامعه برنداشته و امیدوارانه پیش می‌رود.

علی شادمان که با فیلم «میم مثل مادر» به مخاطب معرفی شده ودر سال‌های بعد هم بازیگری را به شکل جدی ادامه داده، بازی درخشانی را در نقش پسر این خانواده ارائه کرده است. محسن تنابنده هم در کنار نگین صدق گویا به گونه‌ای عمل کرده‌اند که به باور تماشاگران خود می‌نشینند. «پنالتی» ساخته انسیه شاه حسینی هم یکی دیگر از فیلم‌های بلند موفق شرکت کنده در جشنواره رشد به حساب می‌آید که فوتبال نقش تعیین کننده‌ای در شکل گیری قصه آن دارد. داستان چند نوجوان علاقمند به فوتبال در سال‌های پس از جنگ که قصد برگزاری دیدار دوستانه‌ای با تیم مشهور آبادان یعنی صنعت نفت دارند. مسابقه‌ای که ورای نتیجه برای آنها و خانواده‌هایشان اهمیت زیادی دارد. شاه حسینی از دل این داستان، فیلم گرم و جذابی بیرون کشیده که مخاطبان نوجوان به خصوص آنهایی که فوتبال دوست دارند را جذب خود می‌کند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار