اردوان امیر اصلانی*

پیامدهای قتل خاشقجی برای عربستان

تقریبا یک هفته از ناپدید شدن جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار عربستانی معروفی که به دلیل ترس از جان خود یک‌سال پیش در کشور ترکیه، در تبعید بود، می‌گذرد. گرچه او برای اینکه از حریفان و مخالفان قدرت ریاض تلقی شود هنوز فاصله زیادی داشت و باوجود اینکه اعتراضی هم به ساختار حاکمیت نداشت اما سعی در گسترش فضای باز سیاسی در این کشور داشت. اما در تاریخ ۲ اکتبر بعد از اینکه برای دریافت گواهی طلاق خود به کنسولگری عربستان سعودی در استانبول مراجعه کرد، دیگر هرگز از آنجا باز نگشت.

کد مطلب: ۸۶۱۷۶۲
لینک کوتاه کپی شد

مقامات ترک متوجه شدند گروهی کماندو متشکل از ۱۵ عربستانی در همان روز ورود جمال خاشقجی به کنسولگری در استانبول رفته و همان شب نیز به عربستان سعودی بازگشته‌اند. پلیس ترکیه گمان می‌کند که وی در داخل کنسولگری به قتل رسیده باشد. بدن او قطعه‌قطعه شده تا بتوانند جسد را راحت‌تر از محل خارج کنند. در تمام این مدت، نامزدش در خارج از کنسولگری پشت دیوارها و تا پاسی از شب منتظرش بوده است. با این پرونده، ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، به رکورد جدیدی از خشونت بی محابا دست یافته است. این درست است که ولیعهد فکرکرده که اجازه انجام هر کاری را دارد چنانکه نمونه‌های فراوان از اعمال ناسنجیده و خشمگین وی بسیارند.

چند ماه پیش، با اعلامی ساده از سوی وزیر امورخارجه کانادا جهت آزادی یک زن فعال حقوق بشر کافی بود تا ریاض نه تنها تمامی روابط دیپلماتیک خود را با اتاوا قطع کند بلکه همچنین تمام دانشجویانش را از این کشور فراخواند و تمام سرمایه‌گذاری‌هایش را نیز پس بگیرد. در این مثال دیگر بحث یک پروسه بر پایه دیپلماسی کیف پول نیست بلکه نوعی شانتاژ مطرح است و این تنها نمایی کوچک از تصمیم‌گیری‌های ناگهانی و خطرناک این شاهزاده است که دنیا به آن خو کرده است. چنین احساس مصونیتی از جانب بن سلمان نتیجه سکوت امریکا و اروپاست. جایگاه بیش از حد بلندی که واشنگتن برای ریاض در خاورمیانه قائل بوده است را می‌توان از همان هفته‌های اول شروع به کار دونالد ترامپ تشخیص داد.

ترامپ با افتتاح دور سفرهای خارجی‌اش ابتدا به ریاض رفت و یک سنت قدیمی که طبق آن رییس‌جمهور جدید ایالات متحده اولین سفر‌ها را به همسایگان کانادایی و مکزیکی‌اش اختصاص می‌داد، شکست. این سفر نشان‌دهنده قائل شدن ارجحیت برای عربستان در مقابل چین، ناتو و حتی متحد سنتی انگلیسی ایالات متحده از سوی دونالد ترامپ است.

پس تعجب‌برانگیز نیست اگر می‌بینیم ولیعهد عربستان خود را مجاز به اِعمال هر جنایت و باجگیری می‌داند. او همه کار کرده است؛ از ربودن نخست‌وزیر لبنان که برای آزادی‌اش نیازمند پادرمیانی رییس‌جمهور فرانسه شدند، تا جنگ کشنده و تراژیک یمن و گروگان‌گیری شخصیت‌های برجسته عربستان و اخاذی‌های بعد از آن یا حتی محاصره یمن. عملکرد‌های او حقوق بین‌الملل و حقوق بشر را در سایه سکوت تمام‌عیار ایالات متحده و اروپا پایمال کرده است.

از زمانی که حتی کشور‌های اروپایی هم دربرابر خشم سعودی‌ها به خاطر مطرح کردن مسائل حقوق بشری مورد تهدید واقع می‌شوند، سکوت اروپا دیگر مایه شرمساری است. قضیه آلمان در ماه مه گذشته یا مساله سوئد به اندازه کافی مبین این مطلب است. در هر دو مورد وزرای امور خارجه این دو کشور در نهایت جرات کردند تا در مورد رفتار سعودی‌ها صحبت کنند. با وجود همه مطالبی که گفته شد، گرچه این روزنامه‌نگار عربستانی به قتل رسید و بدنش تکه‌تکه شد، اما با ترکیب کنونی کاخ سفیدی که کاملا غرق در مسائل ایران است بعید به نظر می‌رسد که دولت ترامپ به بررسی دقیق این قضیه بپردازد. وضع اروپا نیز چنین است؛ اروپایی که به ریاست لهستان موفق شد تا به ایالات متحده پیشنهاد تاسیس یک پایگاه نظامی در خاک لهستان با نام پیشنهادی «قلعه ترامپ» بدهد. سکوت هماهنگ ایالات متحده و اروپا که مطابق مرزبندی‌ها و تقسیمات اروپاست، سبب می‌شود تا کشور‌هایی مانند عربستان سعودی در کمال مصونیت به خود حق به قتل رساندن مخالفین‌شان را در کنسولگری‌های‌شان بدهند. پس نباید تعجب کنیم وقتی که می‌بینیم چینی‌ها نیز در اقدامی مشابه رییس کل یک سازمان بین‌المللی مانند اینترپول را می‌ربایند. پس جز اظهارات دروغین و تظاهر به عمل در این موارد نمی‌توان چیز دیگری از آنان انتظار داشت و در این رهگذر ایالات متحده و اروپا هر یک به دلایلی جداگانه در غیبت به سر می‌برند.

منبع: اعتماد

*وکیل پایه یک دادگستری

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار