علی تاجرنیا*
نقد دانشجویی جریان اصلاحات؛ مثبت و قابل تامل
اگر قرار باشد در کشور یک جریان سیاسی را مورد نقد قرار دهیم، باید این نقد با در نظر گرفتن همه جوانب و سوابق آن مجموعه و یا جریان سیاسی باشد. نگاشتن نامه انتقادی و «نقد درونی» جریان اصلاحات از سوی 35 تشکل دانشجویی که پس از سالها در محاق بودن و کنار نگهداشته شدن، نامهای درخور جنبش دانشجویی را برای رئیس دولت اصلاحات نگاشتهاند، جای خوشحالی دارد.
باید به یاد داشته باشیم که جریان دانشجویی رکن اساسی جریان دوم خرداد بود. تشکلهای دانشجویی نه تنها توزیع کنندگان تفکر روشنفکران دینی بودند بلکه خود نیز در تولید تفکر و ارائه راهکار نقش داشتند و حادثه دوم خرداد بدون شک براساس همین رفتار جنبش دانشجویی شکل گرفت. اما اولا دانشجویان این نگاه نقادانه و سازنده را به تمام قوا، نهادها و جریانات سیاسی داشته باشند. اکنون کم هزینهترین کار، نقد و یا هجمه به جریان اصلاحات است. هم دشمنان و براندازان خارج از کشور و هم دلواپسان و موافقان فضای بسته در کشور، هر دو، جریان اصلاحات را مورد حمله قرار میدهند. زیرا تفکر اصلاحطلبی را مخالف اهداف و برنامههای خود میدانند.
حتما دانشجویان حق نقد اصلاحات و اصلاحطلبان را دارند، زیرا همواره در صف اول استعمارستیزی و استبداد قرار داشتهاند. اما واقعیت این است که اگر اصلاحطلبان بحث «توسعه سیاسی» را در دستور کار خود قرار دادند(زیرا در بخشی از نامه ۳۵ تشکل دانشجویی به رئیس دولت اصلاحات، تقدم توسعه سیاسی در دوران اصلاحات را باعث نادیده گرفتن مطالبات قشر فرودست جامعه قلمداد کردهاند) به هیچ وجه به معنای فراموش کردن طبقه فرودست نیست.
واقعیت این است که زیرساخت بسیاری از امور در ایران از جمله حوزه اقتصادی و اجتماعی در بستر فضای سیاسی تعریف میشوند. اگر به سمت توسعه سیاسی حرکت شود و نهادهایی کنترلی و نظارتی قوی در این ساختار وجود داشته باشند، بدون شک به دنبال آن، توسعه اقتصادی هم خواهد آمد که میتواند اقشار محروم جامعه را تحت پوشش حمایتی خود قرار دهد.
یکی از بزرگترین مشکلات حوزه قدرت در ایران «رانتی» بودن آن است. بهطور مثال در دوره دوم خرداد که گشایشی در فضای سیاسی کشور حاصل شد، یکی از آرامترین، کمچالشترین و کمفسادترین دوران اقتصادی کشور شکل گرفت. با اینکه برخی نهادها درصدد درگیر کردن دولت اصلاحات با مشکلات اقتصادی و چالش بودند، اما کمترین مساله در آن دوره بهوجود میآید. در دوره اصلاحات بحث اختلاس و فساد اقتصادی وجود نداشت و هیچ مدیر دولتی به خاطر اختلاس و فساد مالی در زندان حضور نداشت؛ با اینکه در آن زمان حساسیتها نسبت به دولت زیاد بود.
اتفاقا اقتصاد کشور در آن دوره باثبات بود و این کاملا به نفع طبقه فرودست جامعه بود، زیرا ثبات اقتصادی مطالبه اقشار مختلف جامعه از دولت و مجموعه مسئولان کشور است. آنچه طبقات محروم و ضعیف جامعه را دچار مشکل میکند، بیثباتی در اقتصاد و قیمت کالاها و خدمات است. ثروتمندان از این بیثباتی و بالا و پایین رفتن قیمتها، بیشترین سود را میبرند و روزبهروز بر ثروت خود میافزایند و طبقات محروم هم با مشکلات عمده روبهرو میشوند. اتفاقا «توسعه سیاسی» به ثبات و توسعه اقتصادی مربوط است.
نکته بعد اینکه اساسا امروز اصلاحات با تمام قدرت و توان خود در عرصه قدرت حضور ندارد که بتواند وعدهها و شعارهای خود را عملی کند. دولت که هیچ ادعای اصلاحطلبی ندارد و در مجلس هم نیروهای کمتر شناخته شده حضور دارند. بنابراین از این لحاظ نمیتوان خردهای به اصلاحطلبان گرفت. باید ظرفیتها و مشکلات پیش روی جریان اصلاحات را مد نظر داشت و فراموش نکرد که این جریان در چه بستری توانست ادامه راه دهد. نکته مهم این است اکنون باید راه اعتماد عمومی مردم هموار شود و فساد از بین برود؛ فساد و رانت از بین نخواهد رفت مگر آنکه توسعه سیاسی در کشور جدی گرفته و همواره از سوی جامعه مطالبه شود. در این شرایط راه برون رفت کشور از مشکلات، جز راه «اصلاحطلبی» نیست و با وجود بسیاری از آلودگیها، همچنان این جریان جزو پاکترین و سالمترین جریانات سیاسی و فکری کشور است.
منبع: آرمان
* فعال سیاسی اصلاحطلب
ارسال دیدگاه