تاسوعا در کربلا چه گذشت؛ از محاصره و امان‌نامه تا مهلت یک شبه

تهران (پانا) - به دلیل وقایع روی داده در این روز، روز تاسوعا در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار بوده، این روز را منتسب به قمر بنی هاشم عباس(ع) نیز می‌دانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی می‌دهند، در آن به سوگواری می‌پردازند. در ایران و بعضی از کشورهای اسلامی شیعی‌نشین، روز تاسوعا همچون روز عاشورا تعطیل رسمی است؛ در این مطلب مروری می‌کنیم بر آنچه در این روز بر کاروان کربلا گذشته است؟

کد مطلب: ۸۵۵۲۸۳
لینک کوتاه کپی شد
تاسوعا در کربلا چه گذشت؛ از محاصره و امان‌نامه تا مهلت یک شبه

معنای تاسوعا
روز نهم محرم را، «‌تاسوعا‌» گویند. «‌تاسوعا‌» از ریشه «‌تسع‌» به معنای نُه و نهم است. ولی شهرت این روز به دلیل وقایعی است که در روز نهم، از ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری، در سرزمین کربلا روی داد.

در روز تاسوعا به سال ۶۱ق. شمر با نامه‌ای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد که در آن از عمربن سعد خواسته شده بود یا در برخورد با امام حسین(ع) جدیت به خرج دهد و یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذارد. عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خوداری کرد و آماده جنگ با امام حسین(ع) شد. با هجوم لشکریان در عصر این روز به خیمه‌گاه حضرت، امام(ع) با فرستادن برادرش عباس بن علی، از آنها خواست که شب را به آنها مهلت دهند.

همچنین در تاسوعا، شمر امان‌نامه‌ای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین آورد، اما حضرت عباس نپذیرفت. به همین دلیل این روز در نزد شیعیان از اهمیت مذهبی برخوردار است. شیعیان تاسوعا را روز عباس(ع) به شمار می‌آورند و آن را مانند روز عاشورا گرامی می‌دارند، به ذکر فضائل آن حضرت و سوگواری می‌پردازند.

وقایع روز تاسوعا
روز تاسوعا آخرین روزی است که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده‌اند و این روز به شب عاشورا پیوند خورده است.

- ورود شمر به کربلا
در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی‌الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامه‌ای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را تقدیم پسر سعد کرد. در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد.
عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی‌الجوشن واگذار کند. ابن سعد با خواندن نامه، به شمر گفت: «‌امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمی‌بینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.‌»


- امان نامه برای فرزندان ام البنین (س)
زمانی که شمر نامه ابن زیاد را که خطاب به عمر بن سعد نوشته شده بود، از او می‌گرفت، به همراه عبدالله بن ابی المحل،برادرزاده ام البنین، از عبیدالله برای خواهرزادگان خود امان نامه خواستند. عبیدالله پیشنهاد آنها را پذیرفت.
عبدالله بن ابی المحل امان نامه را به وسیله غلام خود،کزمان یا عرفان، به کربلا فرستاد او پس از ورود به کربلا متن امان‌نامه را برای فرزندان ام البنین (س) قرائت کرد؛ اما فرزندان ام البنین (س) مخالفت کردند. در روایتی دیگر آمده که شمر خود امان نامه را گرفت با خود به کربلا نزد عباس(ع) و برادرانش عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) آورد.

در روز تاسوعا خیمه‌های امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره شد.
عباس(ع) و برادرانش در محضر اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بودند و جواب شمر را نمی‌دادند امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «‌هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده همانا او از دایی‌های شما است.‌» عباس و عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) بیرون آمدند و گفتند: «‌چه می‌خواهی؟‌» شمر به آنها گفت: «‌ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید من برای شما از عبیدالله امان گرفته‌ام»؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: «‌خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.‌»


- آماده شدن برای جنگ

پس از رد امان‌نامه، به سپاه عمر بن سعد فرمان داده شد تا برای جنگ آماده شوند پس همگان سوار شدند در شامگاه پنجشنبه نهم محرم آماده نبرد با حسین(ع) و یارانش شدند.
در عصر روز نهم محرم الحرام تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین(ع) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «‌یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛‌ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.


هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام(ع) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «‌برادرم آیا صداهایی را که نزدیک می‌شوند، می‌شنوید؟‌» امام(ع) سر را بلند کرد و فرمود: «‌من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.‌» امام(ع) به عباس(ع) فرمود: «‌ای عباس، جانم به فدایت، بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه می‌خواهند و برای چه به پیش آمده‌اند؟‌»


حضرت عباس(ع) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «‌چه رخ داده و چه می‌خواهید؟‌» گفتند: «‌فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید یا آماده کارزار شوید.‌» عباس(ع) گفت: «‌از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.‌» آنان پذیرفتند پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.

امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «‌اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا می‌داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.‌»


- سخن امام(ع) در عصر تاسوعا درباره یارانش:
أما بعد فإنّی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی (ترجمه: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیک‌تر از خویشاوندان خود نمی‌شناسم.)
در طول مدتی که عباس(ع) با امام(ع) مشغول گفت‌وگو بود همراهان او، حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین، هم از این فرصت استفاده کرده به گفت‌وگو با سپاه عمر بن سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین(ع) بر حذر می‌داشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز می‌داشتند.
ابوالفضل العباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت کرد. در این روز خیمه‌های امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره شد.

روایتی از امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در ضمن حدیثی، در توصیف این روز فرمودند:
«‌تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین(ع) و اصحابه بکربلاء و اجتمع علیه خیل اهل الشام و اناخوا علیه و فرح ابن مرجانه و عمر بن سعد بتواتر الخیل و کثرتها و استضعفوا فیه الحسین(ع) و اصحابه و ایقنوا انه لایاتی الحسین(ع) ناصر و لا یمده اهل العراق؛

تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی بر ضد آنان گرد هم آمدند. ابن زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.‌


منبع : fa.wikishia.net

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار