یادداشت حمید بعیدینژاد
اپوزیسیون ایرانی؛ و نقش رضا پهلوی در توهم ایفای نقش پدرخوانده
تهران (پانا) - سفیر ایران در لندن از رضا پهلوی خواست به جای نظم دادن به فعالیتهای سیاسی، به امور خانهاش سامان و به شبهات اطرافیانش از علت قتل یا خودکشی برادر و خواهرش پاسخ دهد و بپذیرد که نمی تواند توهم ایفای نقش اپوزیسیون را در خیال بپروراند.
حمید بعیدینژاد، سفیر ایران در لندن در یادداشتی تلگرامی با عنوان «اپوزیسیون ایرانی؛ و نقش رضا پهلوی در توهم ایفای نقش پدرخوانده» نوشت:
«به دنبال اعتراضات مردم در شهرهای مختلف ایران که برای پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی خود در تظاهرات حاضر شده بودند، متاسفانه عدهای برای سوءاستفاده به میدان آمدند و با توسل به خشونت نه تنها همان مردمی را که برای پیگیری مطالبات به حق خود به میدان آمده بودند را عصبانی ساخته و از میدان به در کردند، بلکه دوستداران کشور را نیز آزرده خاطر کردند.
در این چند روز جریانهای خارج از کشور بیش از پیش فعالیت خود را توسعه دادند و شتابزده با این خشونتطلبان اعلام حمایت و همبستگی کردند. از این میان تکلیف گروهک منافقین که به علت جنایتهای خود هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند مثل همیشه روشن بود. اما رضا پهلوی با هیجان زایدالوصفی که از شنیدن برخی شعارهای محدود انحرافی از سوی برخی تظاهرکنندگان پیدا نمود نیز تحرک قابل ملاحظهای از خود نشان داد که بسیار هم بیفروغ بود. اما وی بسیار شتابزده، چون هنوز درک درستی از تحولات ایران ندارد، صریحا در اظهارات خود دست کمک به آمریکا دراز نمود و درخواست نمود که آمریکا با بسیج تمام امکانات از شورشهای ایران حمایت نماید.
این اظهارات از سوی شخصی که همواره اصرار دارد خود را میهنپرستی صدیق معرف نماید آنقدر خلاف آشکار شعارهای ملیگرایانه بود که فریاد افراد مستقل و بیطرف خارجی که نظارهگر تحولات ایران هستند را هم درآورد. از جمله پائولو کوئیلو نویسنده و ادیب بسیار برجستهای که امروزه کتابهایش به زبانهای زیادی ترجمه و در عمده کتابخان های جهان از جمله ایران وجود دارند در پاسخی کوبنده بر سر وی فریاد کشید که: «بهتر است خفه شوی. ساواک دیگر مرده است و اگر تو بخواهی فکر کودتای دیگری مانند دوره نهضت ملی را در سر بپرورانی، مردم یکپارچه به حمایت از کشورشان برخواهند خواست.»
اما رضا پهلوی خود در حد اداره امور خانواده خود فرو مانده است و با چنان اتهامات سنگینی مواجه است که نتوانسته حتی حامیان پروپا قرص طرفدار سلطنت پهلوی را هم آرام کند. خودکشی خواهرش لیلا در هتلی در لندن در سال ۱۳۸۰ و در حال یکه هنوز خانواده از شوک آن حادثه بیرون نیامده بود، خودکشی تنها برادرش علیرضا در سال ۱۳۸۹ در شهر بوستون آمریکا سوالات و ابهامات بسیاری را در علل و دلایل این خودکشیها مطرح نمودند که همه بیپاسخ ماندهاند. سوال این بود که این دو شاهزاده که در سنین کودکی از ایران خارج شده بودند و با میلیونها دلار ثروت بادآورده در زندگیهای فرااشرافی در اروپا و آمریکا زندگی میکردند تحت چه فشارهای سنگینی قرار داشتهاند که میبایست دست به خودکشی بزنند.
بر اساس اطلاع مقامات نزدیک به این خانواده سلطنتی سابق کلید معمای خودکشی این دو نفر به ویژه علیرضا که حداقل بر اساس نظریه پلیس آمریکا احتمال قتل او بسیار جدی است، در دست رضا پهلوی است. اخباری که از فسادهای مالی و دخالتهای مکرر وی در زندگی شخصی اعضای خانواده و بیاخلاقیهای مکرر وی وجود دارند چنان شرایط سختی را برای اعضای خانواده ایجاد نموده است که به دلیل آنکه برخی نمیتوانند برونرفتی برای تخلیه احساسات خود داشته باشند به ناچار در عزلت و تنهایی سرنوشتی بهتر از این پیدا نمیکنند که بدن بیجان آنها توسط همسایگان کشف و به پلیس اطلاع داده شود.
شگفتآور این است که با وجود آنکه لیلا و علیرضا پهلوی که اولی در ۳۲ سالگی و دومی در ۴۴ سالگی جسد بیجان آنها کشف شد هر دو روابط گستردهای با افراد جامعه خود داشتند، هیچ یک فعالیتهای عمومی همچون عضویت در شبکههای اجتماعی که امروز از ابزارهای عادی زندگی اجتماعی هستند، نداشتند. اعضای نزدیک به خانواده پهلوی برای توجیه خودکشی لیلا پهلوی گفتهاند که او بر اثر ناراحتیها و فشارهای روحی به اعتیاد روی آورده بود ولی هیچ وقت شواهدی بر این امر ارائه نگردید، چراکه ابهام مربوط به توجیه وجود این ناراحتیهای روحی نیز خود قابل توضیح نبود. به ویژه علیرضا پهلوی که به اقرار دوستانش بسیار فردی اجتماعی بوده است و در حوزه تاریخ باستانی ایران مطالعه و تحقیق میکرده است در مدت زندگی خود هیچ گاه نتوانست بروز و ظهوری از علائق خود به جامعه معرفی و عرضه نماید.
دوستانش اعلام کردهاند که به واسطه موضوع مورد علاقه خود که تاریخ کهن ایران بود بسیار علاقمند بود به ایران برود ولی به او گفته شده بود چنین چیزی خلاف مسلم سیاستهای خانواده سلطنتی میباشد و او نمیتواند زندگی شخصی خود را از زیر سایه مقام شاهزادگی جدا سازد. ولی به گزارش پلیس و اعتراف همسایگان او، علیرضا پهلوی هیچ گاه در کسوت شاهزادگی زندگی نمیکرد و همسایگان او در شهر بوستون به پلیس اعلام کرده بودند که اکثرا او را در شلوار جین با پیراهن و لباسی آبی رنگ مشاهده میکردند. ولی او فردی محجوب بود و ظاهرا هیچ گاه نخواست با اظهارنظراتش مقام و شئونات برادرش را تضعیف سازد ولی با او همفکر نبود. عجیب هم نبود که او با آنکه از معشوقهاش که با او ازدواج رسمی نکرده بود فرزند دختری داشت، مجبورش کرده بودند و او هم به اجبار پذیرفته بود که باید این موضوع را مخفی نگهدارد. تنها فرح پهلوی شش ماه پس از مرگ علیرضا بود که به دنبال کشف موضوع توسط برخی رسانهها این موضوع را رسما طی بیانیهای تایید کرد و گفت دختر علیرضا را که ایریانا نام دارد نزد خود نگه میدارد. البته بیانیه به نحوی تنظیم شده بود که مادر او را که همسر رسمی علیرضا پهلوی نمیباشد، در تعریف شمول خانواده سلطنتی قرار ندهد و همسر را میراثدار علیرضا اعلام نکند. موضوع فرزند علیرضا بیشک از مهمترین موضوعاتی بود که باعث اختلاف زیادی میان خانواده شده بود.
اما در مجموع مهمترین سندی که میتوانست اطلاعات و مطالب کافی از اسرار خودکشی یا قتل علیرضا پهلوی ارائه کند نامه تفصیلی علیرضا پهلوی بوده است که کنار جسدش بجای گذاشته بود. خیلی از افراد از میان محققین یا نزدیکان خانواده سلطنتی خواستار انتشار این نامه برای روشن شدن حقایق مخفی خانواده پهلوی شدهاند، اما به دلایل روشن رضا پهلوی تاکنون از انتشار نامه جلوگیری کرده است.
بیشک خانواده پهلوی در بحرانی عمیق قرار دارد و اینکه دو نفر از سه فرزند خانواده که برادر و خواهر رضا پهلوی باشند، خودکشی کردهاند ابهامات زیادی را سبب گشته است که رضا پهلوی هیچگاه بدان نپرداخته و نتوانسته است به ابهامات و سؤالات نزدیکان و طرفداران خود نیز جواب درستی بدهد. رضا پهلوی فقط با تهدید، فشارهای زیاد جسمی و روحی بر اعضای خانواده و مخفی کاری است که تا به حال توانسته است جایگاه ساختگی خود در این خانواده را تحمیل نماید. نقش او را بیشتر میتوان در قالب پدرخوانده۲ تصویر کرد. زندگی اشرافی و حضور در پشت القاب ساختگی که به یمن سرمایههای به یغما رفته ملت ایران میباشد، باعث شده که کسی نتواند او را به سوال بکشد. اما اعمال روشهای تهدیدآمیز وی اعضای خانواده را در چنان فضای ترس قرار داده است به طوری که برادر و خواهر او نتوانستند با زندگی دهشتباری که برای آنها ایجاد شده بود کنار بیایند و مرگ را بر زندگی ترجیح دادند.
حالا با کشته شدن دو عضو اصلی خانواده، هویت آینده خانواده پهلوی در ابهام قرار دارد ولی این باعث نشده است که رضا پهلوی مشی خود را تغییر دهد. اما سایه ترس و ابهامی که در بحث نسبت به نقش او در کشته شدن یا قتل برادر و خواهرش در خانوادهاش وجود دارد و پنهانکاریهایی که از سوی او برای جلوگیری از روشن شدن حقیقت وجود دارد، حداقل مانع بزرگی در برابر او برای داشتن نقش سیاسی فعال میباشد.
دنیا تغییر یافته است و پنهانکاری و اقدامات مافیایی شاید برای کوتاهمدت بتواند باعث تمرکز قدرت رضا پهلوی و ساکت کردن صدای مخالف در خانوادهاش بشود اما نمیتواند در جامعهای که پاسخگویی، شفافیت و روشنگری بخش مهمی از فرهنگ سیاسی روز میباشد، به اعتماد میان طرفداران بینجامد. رضا پهلوی بیش از آنکه بخواهد به فعالیتهای سیاسی خود نظمی بدهد باید اصطلاحا به امورات خانه خود سامان بدهد و حداقل باید تکلیف پرداختها و حسابهای مالی خود را که بودجه آن از اموال عمومی میباشد روشن کند و به شبهات و نگرانیهای اطرافیانش از علت قتل یا خودکشی برادر و خواهرش پاسخ دهد. اما اگر نتواند این مباحث را روشن کند که با این تفکر حاکم حتما نخواهد توانست، باید بپذیرد که در چنین فضایی نمیتواند توهم ایفای نقش اپوزیسیون را در خیال بپروراند.»
ارسال دیدگاه