رضا زنگوئی*
عبودیت و حفظ اصالت
اصالت یک کلمه است با یک جهان معنا. شخصِ دارای اصالت از جهان بزرگتر است. نه به لحاظ ابعاد جغرافیایی که او خود یکی از 8 میلیارد نفر روی زمین است، به این خاطر که جهان نمیتواند او را تصاحب کند.
نمیتواند اراده او را بشکند. نمیتواند ایمان او را بخرد. کسی که اصالت ایمانیاش به رسول خدا برسد به یاد خواهد آورد که او به جناب ابوطالب فرمود: "یا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس فی یمینی و القمر فی شمالی لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّی اظهره اللَّه او یذهب بما فیه؛ عموجان! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند، ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه ما از بین برویم."
افراد اصیل، بر اصول خود میمانند حتی اگر همه دنیا در برابرشان صف بکشند. قیمتی مردمی هستند اینان که هر جا یک نفرشان هم بماند، حق رونق خواهد داشت چه اینان به حق وصلاند چنان که شاخه به درخت و میوه به شاخه.
من این گزاره را حکمتآموز یافتم که بنده خدایی نوشته بود، "مادامى که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است؛ همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..! باد باعث طراوتش و آب باعث رشد و آفتاب باعث پختگی و کمالش میشود." به واقع ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به سلامت برسد" اما ... به محض جدا شدن از درخت و جدایى از "اصل"، آب و باد و آفتاب هر سه باعث گندیدگی، پلاسیدگی و پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود!"
بله همان عواملِ رشد، به بانیان نابوده تبدیل میشوند. این را هم درباره انسان میتوان چنین گفت که اگر رابطه عبودیت قطع شود، عبادت که پرورنده روح است خود به حجاب و غرور و تکبر تبدیل و روح را میکشد. پس "مراقب وصل بودن به "اصالتمان" باشیم که انسانیتمان از بین نرود."
اصالت که باشد، رابطه عبودیت برقرار میماند و هر نفسمان سیب میشود تا عطرش لحظاتمان را معنایی نو بخشد.
فرهنگی بازنشسته
ارسال دیدگاه