محمدحسین داداشی*
این دیدار جنسش فرق دارد
دیدارهای دانشآموزی حضرت آقا جنسش فرق دارد، هم برای ما و هم آقایمان، عجیب باصفاست.
همه میآیند بشنوند. من اما فقط به شوق دیدار رویت میآیم. میآیم تا وقتی روی ماه و صلابت علیوارت را به نظاره مینشینم و اشک از دیدگانم جاری میشود، اندوه و دردهای سالهایم را هم با خود بشوید.
ای بهترین رهبر. دل ما به بودن شما خوش است. نمیدانی چقدر برای دیدارت روزشماری میکردم. قضیه توفیق حضور ما در کنار بهترین مرد دنیا برمی گردد به زمانی که خبرگزاری پانا استان خبری در سایت گذاشت که دانش آموزان سازمان دانش آموزی استان به دیدار مقام معظم رهبری رفتند.
آن لحظه خود به خود اشک از چشمانم جاری شد از یک جهت خوشحال بودم که دوستان ما توفیق حضور در این جلسه را پیدا کردند و و از طرفی هم خیلی ناراحت بودم که من حضور نداشتم.
بعد از چند دقیقه تفکر با آقای صالحی (مسؤل خبرگزاری پانا استان زنجان) تماس گرفتم، موضوع رو گفتم و قول امسال رو گرفتم.
الحمدلله که امسال نصیب ما شد، منتظر دیدار روی ماه حضرت عشق بودم، ای رهبرم حقا تو از سلاله فاطمه ای، با خنده خود به درد ما خاتمه ای، زیباتر از این نام ندیده ام، به جهان سید علی حسینی خامنه ای.
همیشه اول ماه آبان که میشود، زمزمه دیدار دانش آموزان با رهبری است که نقل محافل دانش آموزان و نوجوانان است.
هر کس دنبال یک راهی میگردد تا خود را در خیل دانش آموزانی قرار دهد که توفیق دیدار برایشان حاصل میشود.
چه لذتی دارد کارت را که در دستمان میگیریم و البته چقدر سخت است از بین نگاههای حسرتبهدل دهها دانش آموز مشتاقی که سعادت دیدار ندارند، عبور کردن و دیدن التماس نگاههایشان.
بعد از اینکه وارد بیت شدیم، کمکم به حسینیه نزدیک میشدم، جلوی در حسینیه که ایستادم، حس میکردم قلبم بیرون سینهام میتپد! چشمهایم را بستم، دستم را روی سینهام گذاشتم، نیت کردم و وارد شدم. حداقل ۱ ساعتی تا شروع برنامه مانده بود.
همه چشمبهراه نشسته بودند و بعضی ها سرپا تا اولین لحظه ورود و دیدار را از دست ندهند. فضای حسینیه در این لحظات حال و هوای خاصی دارد، شعارها و شعرهایی که گاه هماهنگ و گاه ناهماهنگ زمزمه میشد! هم تخلیه هیجان و هم ابراز عشق و ارادت است که «ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم»، «حیدر،حیدر»، «اینهمه لشکر آمده»، «نه سازش، نه تسلیم» و ...
ناگهان جمعیت با هیجان میایستد و با مشتهای گرهکرده و با ذکر و شعار بر لب به سمت جلوی حسینیه میدود! هر کس چیزی میگوید! یکی اشک میریزد، یکی شعار میدهد، خلاصه حال هیچکس سر جایش نیست. همه مشعوف و مبهوت دیدار ولی امر مسلمین جهانند که حالا در فاصله چند قدمی یا چند متریشان ایستاده و برایشان دست تکان میدهد! با همان لبخند پدرانه همیشگی که قند را در دل آب میکند! اشک امان نمیدهد و مانند یک پرده توری ضخیم مانع دیدار میشود.
سر جایم ایستاده بودم، نشستم اما همچنان خیره به یک نقطه، جوانان و نوجوانان که حالا سر از پا نمیشناختند و قبل از آن بههیچوجه حاضر نبودند جایشان را وجبی جابجا کنند تا آقا را خوب ببینند، همهمهها که خوابید قاری قرآن، تلاوتش را آغاز کرد و بعد هم مجری.
با همه مهربانی و صمیمتِ حضرت آقا، استرس را میشد در صحبت مجری و دانشجویان و دانش آموزان سخنران حس کرد! حق هم دارند، صحبت در برابر شخصیت اول جهان اسلام، تمام امید دوستان و بزرگترین دغدغه دشمنان.
موقع سخنان حضرت آقا شد. نکاتی را برای ما و دانشجویان گفتند که از مهم ترین آنان خطاب به رژیم غاصب صهیونیستی و در مورد فلسطین بود و یک جمله ای که من هیچ موقع از یادم نمیرود. میدان غزه و اسرائیل، میدان حق و باطل است و خطاب به دانش آموزان جمله ای گفتند که سعی میکنم هرگز فراموش نکنم «دانشآموزان تحلیل داشته باشند.»
لابهلای صحبتهای آقا هم پر بود از مهربانی و شوخی و خنده! علاوه بر حماسه و هیجاناتی که گاه بهصورت مشتهای گرهکرده و در قالب شعار شنیده میشد.
خلاصه که واقعاً دیدارهای دانش آموزی حضرت آقا جنسش فرق دارد، هم برای ما و هم آقایمان، عجیب باصفاست.
*خبرنگار دانش آموز
ارسال دیدگاه