فاطمه فانی*
آموزگار رسم وفا
حضرت ابوالفضل العباس، علمدار کربلا، امید اهل حرم و آموزگار رسم وفا و ادب و شجاعت است و با رشادتهای خود نشان داد این واژگان هرگز نمیمیرند.
یا ابوفاضل واژه های رشادت و دلاوری و وفاداری، همه در نام تو جای گرفته اند و تو با به دهان گرفتن مشک، همچون یک آموزگار آموختی که رسم وفاداری و شجاعت هرگز نمیمیرد.
زین پس دعای من این است که خدا کند تیر به مشک آب نخورد؛ خدا کند که طفل شیرخواره ای تشنه نشود؛ خدا کند که دختر سه ساله داغ عمو را نبیند؛ خدا کند.
ای علمدار قافله کربلا داغ شهادتت رمق جان حسین(ع) و زینب(س) را گرفت.
ای گل یاس ام البنین و ای شفای همه دردها من به فدای دستان بریده ات که دست یاری تمام پهلوانان است. پهلوانان رسم ادب و جوانمردی را از شما آموختند.
ای لشکر تنها با خلوص نیت و وفاداری ات نشان دادی که دلیر بودن را از حیدر کرّار آموخته ای. خاک نینوا از سوگ و غم تو فغان شده است.
بغض آسمان ز مشک خالی ات فرو خورد. یا قمر بنی هاشم، حسین(ع) با دیدن جسم بی دست و چشم خونین تو در کنار علقمه جان داد.
خورشید کربلا بعد از تو دگر تاب تابیدن را داشت؛ فرات دگر سیراب نخواهد شد و آب، برای همیشه از خون سرخ تو خجل شد.
ابرها از شوق این همه مردانگی بغض میکنند و اشک هایشان در پیاله چشم کائنات سرازیر میشود.
ای یل ام البنین به فدای دستانت که وقف عطش طفلان برادرت کردی.
دلتنگم مثل ماهیانی که در گلوی تُنگ گیر کرده اند، مثل همه ابرهایی که بغض آسمان را به دوش میکشند. مثل رودهایی که مسیر را گم کرده اند.
ای سقای کربلا! کاش می شد تشنگی لب های تورا بوسه زد. بوسه بر دستانی که از مسیر فرات برگشت تا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان به تعزیه بنشاند.بوسه بر دستانی که تمام گره های کور عاشقان حسین(ع) با آنها گشوده میشود.
ای هم به علی هم به خدا دست اباالفضل/ ساقی ننوشیده ز می مست اباالفضل
گفتم به دلم کیست گشاینده چنین گفت/ تا بوده علی بوده و تا هست اباالفضل
*دانش آموز خبرنگار
ارسال دیدگاه