علی اکبر کمالینهاد*
صحرایی و منتقدانِ متهم!
تهران (پانا) - چرا در نظام تعلیم و تربیت به محض اینکه متوجه میشویم یک نفر دانش، توان، شجاعت، انگیزه و قدرت خوبی دارد و امید آن میرود که بتواند این وزارت حساس و تاثیرگذار را سروسامانی بدهد، عَلَم مخالفت با او را برمیافرازیم؟
معلمی هستم با سیویک سال سابقه؛ در تربیت معلم مشق دبیری داشتهام و با تمام وجود و شور و اشتیاق تمام این سه دهه را در جایگاههای مختلف حوزه تعلیم و تربیت کشور معلم بودهام؛ در مقام دبیر دوره راهنمایی، متوسطه و پیشدانشگاهی، کارمند اداره کل، اتحادیه انجمنهای معلمان، دبیرخانه راهبری آموزش، مولف کتابهای درسی و البته بیشتر از همه یعنی نزدیک دو دهه، در لباس مقدس مدرس تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان حضور داشتهام.
در این سالها، فراز و فرودهای زیادی را در نظام تعلیم و تربیت شاهد بودهام و در دوران وزیران، روسا و مسئولین متعدد، معلمی کرده و سخنان و شعارهای بسیار شنیدهام؛ تا جایی که امروز باید بگویم متاسفانه به اقرار تاریخ و مشاهده وضعیت کنونی، تعلیم و تربیت ما آنطور که مطلوب ما بوده و باید مطابق با موازین و معیارهای ایران اسلامی باشد، پیشرفت نکرده است.
به تعبیری میتوان گفت این روزها برای جامعه آموزش و پرورش داشتن یک وزیر توانمند و دلسوز و کسی که به جای حرف و شعار، نشانهای از اقدام، عملکرد، تعهد، شجاعت و مسئولیتپذیری داشته باشد، یک آرزو شده است.
اکنون میخواهم سوالی را طرح کنم که ذهن من را مشغول کرده است. چرا در نظام تعلیم و تربیت به محض اینکه متوجه میشویم یک نفر دانش، توان، شجاعت، جسارت، انرژی و قدرت خوبی در حوزه کاری خود دارد و امید آن میرود که بتواند این وزارت حساس و تاثیرگذار را سروسامانی بدهد، عَلَم مخالفت و تخریب او را برمیافرازیم؟
از همه شعارها و حرفها که بگذریم، عملکرد و نتیجه فعالیتها، بهترین شاهد برای تعیین میزان تجربه، مهارت و قدرت افراد و مسئولین است. در این چند روز که اتفاقات را رصد میکنم و خبر انتصاب جناب آقای دکتر صحرایی، سرپرست جوان، متعد، انقلابی، شجاع و دانشمند وزارت آموزش و پرورش را مطالعه میکنم، میبینم که در کنار مطالب منصفانه، متاسفانه برخی نقدهای یکجانبه و تخریبها بر این مسئول دلسوز و فعال، شروع شده و برخی افراد با نیتها و غرضهای خاص و غیرمنصفانه، گوشهای از پیکره گفتار، رفتار و کردار دلسوزانه ایشان را تراشیدهاند تا آن را ابزار تخریب این شخصیت کنند؛ همان شخصیتی که به جرات میتوانم بگویم در مسئولیت کمتر از یکسالهاش در دانشگاه فرهنگیان، به اندازه ریاست دهساله چندین مسئول بزرگوار دیگر، کارنامه و فعالیت دارد و اشراف و تسلط او بر امور و مسائل حوزه تعلیم و تربیت بسیار قابل تقدیر است و صد البته «آن چیز که عیان است، چه حاجت به بیان است؟»
به راستی؛ ما را چه شده است؟! چرا نمیخواهیم یک فرد توانمند را بر مسند آموزش و پرورش ببینیم؟ و البته سوال مهمتر من اینکه: چرا معمولا کسانی ایشان را به سوال و محاکمه غیرمنصفانه میکشند که خودشان باید در جایگاه محاکمه بنشینند تا ببینیم چرا وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان اینقدر در زمان ریاست یا وزارت و سرپرستی و معاونت و مدیریت آنان، ضعیف و بیسامان بوده است؟ چرا برخی مشکلات معلمان همچنان حل نشده است؟ چرا همچنان جایگاه و حرمت معلمان و دانشگاه فرهنگیان به طور کامل مطابق فرمایشات و دغدغههای رهبر معظم انقلاب(مدظلّهالعالی) و در طراز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیست و باعث شده است که ایشان بارها و بارها در بیانات خویش این نکات و دغدغهها را مطرح کنند؟ چرا یک حق ساده معلمان باید سالها در شعارهای مسئولان بیاید اما حال که یک نفر کمر همت بسته تا آن را در عمل محقق کند، در آغاز کار تیشه برداشتهاید تا بر ریشهاش بزنید؟
از این منتقدان یکسونگر میخواهیم که با توجه به تجربه شدن دوران مدیریت و ریاست خودشان، امروز سکوت کنند تا این جوان متعهد انقلابی، پرانرژی و متدین که تجربه کردارش نشان داده بر خلاف خیلیها فقط اهل حرف نیست و اهل عمل و رفتار انقلابی است، کشتی عظیم آموزش و پرورش را سکانداری کند.
به یقین بدانید که ما شاهد عملکرد ایشان هستیم و از اختناق و تهدید و رعب و وحشت در کار ایشان ندیدهایم. اتفاقا در مقایسه با دیگران، درِ اتاقش بر روی همگان بازتر بوده و گوشش به شنیدن سخنان همکاران شنواتر. آنچه را از دیگران در سالهای گذشته فقط حرف و شعارش را شنیده بودیم، از ایشان انجامش را دیدیم. خود بهتر از دیگران میدانید که دکتر صحرایی هم اهل آزاداندیشی است، هم معلم و دانشجومعلم و وظایفش را میشناسد و حقوق معلمی و دانشجویی را میداند. قطعا هر خواننده عادی و هر شاهد عادل، اهداف نقدهای یکسونگر و مخرب را با اندکی تامل، درک خواهد کرد.
* معلم و همکار فرهنگی با ۳۱ سال سابقه فعالیت
ارسال دیدگاه