فاطمه رجب زاده*
آن سوی ساختارها
ذهن و زندگی بسیاری از ما پشت دیوار ساختارها و عادتها حبس شده است. روالی چیده شده، قابل پیشبینی و بسیار مقاوم در برابر تغییر، روزمره ما را تا مرز روزمرگیهای مداوم میکشاند و باز روزی دیگر از راه میرسد و تکرار به ماندن خود در زندگی ما ادامه میدهد تا آنجا که روزی چشم باز میکنیم و خود را انسانی محدود شده، ذهن زده و بیگانه با مفاهیمی چون شور و اشتیاق میبینیم.
البته اگر به مرحله هر کس که بداند و بداند که نداند برسیم در غیر این صورت چون موجودی که نداند و نداند که نداند، دیده بر دار فانی خواهیم بست و چه خوب که زودتر چنین کنیم اگر قرار است در جهل مرکب بمانیم و چند دهه ای اسباب رنج خود و صد البته دیگرانی باشیم که به واسطه وجود ما در این جهان ، بخشی از ماجرای زندگی ما شده اند و نادانی ما بر زندگانی آن ها هم اثر گذارده است.
نمی شود تصور کرد که کسی در زندگی اش پس از مواجهه با مشکلات، به این نتیجه نرسیده باشد که او می تواند تغییری ایجاد و مشکلی را حل کند. در اصل روح ساختارشکن آدمی بوده که از پس هزاران سال او را به امروز رسانده و به آینده خواهد رساند. اگر ذهن به وادی ساختار موجود نمی رفت که مطلوب را نمی یافت. اگر چشمی جستجوگر دیواری را بالا نمی رفت که دنیای جدید آن سو را کشف نمی کرد. پس جستجوگری، خلاقیت و گوش دادن به صدای درون، همواره می تواند ساختارها را هدف بگیرد، فروبریزد و البته ساختاری نو بسازد.
این حقیقت زندگی است که هر لحظه در حال وقوع است و گویی هر آنچه می دانیم و نمی دانیم با این ریختن و ساختن ها کامل و کامل تر می شود. کاراتر می شود. گویی به عمق می رود و با نکته سنجی پاسخی بهتر به پرشسی دارد که طرح آن ساختاری را هدف گرفته است.
با همه این اوصاف، انسان این قدرت ویرانگر، گاه چنان برخلاف جریان شنا می کند که این ناهماهنگی اش با رقص هدفمند زندگی، حفره ها و وقفه های بسیار را میکَند و سبب می شود، حفره های مختلف ناشی از آثار رفتارهای فردی یا ساختار های زمخت و مخرب اجتماعی، ساختارهایی که با لجاجت بر حفظ خود و سیستم های درونی شان با وجود ظاهر شدن بازخوردهای مخرب و نتایج غیر مفید، مسیر تغییر را سد می کنند و جریان غیر قابل تغییرِ ساختارشکنی را به تعویق می اندازند.
مقاومت در برابر تغییر تنها، هدر رفت انرژی را به دنبال دارد درحالی که پذیرای تغییر بودن این انرژی را صرف تازگی و شروع های دوباره می کند.
پذیرش این اصل، شما را به یک ساختارشکن پیروز مبدل می کند. عادت ها را ترک کنید و ساختارهای درونیتان را فروریزید. هر کجا در هر مکان و زمانی ایده ای بهتر برای بودن و تأثیرگذاردن یافتید، بی وقفه با جریان زندگی هماهنگ شوید و مسیری نو بسازید.
به عادت ها و ساختارهای کهنه نگاه کنید، شک کنید، ارزیابی کنید، بدانید که شاید نمی دانستید، شاید فکر کرده بودید که می دانید، شاید زمان فروریختن و ساختنی دوباره برای حفظ معنای زندگی تان باشد تا آن جا که بدانید و بدانید که بدانید اسب خرد از گنبد گردون بجهانید.
کارشناس رسانه*
ارسال دیدگاه