مراسم استقبال از دانش‌آموزان زیارت اولی در اردوگاه ثامن الحجج برگزار شد؛

روایتی از بخشش و عظمت امام رضا(ع) از زبان معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش

تهران (پانا) - معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش با حضور در آیین استقبال از دانش‌آموزان زیارت اولی در اردوگاه ثامن الحجج به بیان روایتی از بخشش، بزرگی و مهربانی امام رضا (ع) پرداخت.

کد مطلب: ۱۳۴۵۸۳۷
لینک کوتاه کپی شد
روایتی از بخشش و عظمت امام رضا(ع) از زبان معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش

اصغر باقرزاده در مراسم استقبال از دانش‌آموزان زیارت اولی که در اردوگاه ثامن‌الحجج(ع) مشهد مقدس برگزار شد، ضمن تبریک به مناسبت حضور اولین‌گروه از این دانش‌آموزان در این سفر معنوی به بیان روایتی از امام رضا(ع) پرداخت و گفت: هدف از تعریف این روایت، آشنایی شما عزیزان با بخشش و عظمت امام رضا(ع) است که چندین سال قبل توسط یکی از بزرگان نقل شده و مربوط به یک شخص جیب‌بر است که امام رضا (ع) او را برای زیارت به مشهد دعوت کرد.

وی ادامه داد: نقل شده است حدود صد سال پیش مردم ایران از راه‌های دور و نزدیک به زیارت حضرت رضا(ع) می‌آمدند، عده‌ای که قرار بود از تبریز عازم این سفر معنوی شوند، رئیس کاروانی داشتند که وظیفه‌اش اطلاع‌رسانی و اعلام ثبت‌نام به مردم شهر بود. از او یاد می‌شود که چند شب قبل از شروع حرکت به سمت مشهد، حضرت رضا(ع) به خواب این رئیس کاروان رفتند و فرمودند «هروقت آمدی، ابراهیم جیب‌بر را هم با خودت بیاور.» اما رئیس کاروان به خواب اعتنایی نکرد، زیرا فکر می‌کرد این خواب تعبیر مشخصی ندارد اما شب دوم نیز دوباره امام به خواب من این فرد رفتند و همان سخنان قبلی را ذکر کردند اما او بازهم باور نکرد، چون تصور می‌کرد ابراهیم جیب‌بر آداب و شخصیت زیارت را نمی‌داند. در شب سوم که ساعاتی به حرکت نمانده بود، باز هم امام هشتم (ع) به خواب رئیس کاروان آمدند و این بار با سخنانی جدی‌تر نسبت به قبل فرمودند «ابراهیم جیب‌بر حتما باید برای زیارت همراه شما باشد.»

معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش بیان کرد: رئیس کاروان بالاخره به این نتیجه رسید که حتما صلاحی در این خواب وجود دارد، به همین دلیل فردای آن‌شب به دنبال ابراهیم گشت و بالاخره او را در یکی از قهوه‌خانه‌های تبریز یافت. رئیس کاروان به ابراهیم گفت «ما برای زیارت به مشهد می‌رویم و شما هم باید با ما همراه شوی» اما ابراهیم به خاطر کارهای ناشایستی که قبلا انجام داده بود باور نکرد. رئیس کاروان چند بار به ابراهیم تاکید کرد سفر او به مشهد سفارش یکی از بزرگان است و باید حتما برای زیارت برود که ابراهیم در پاسخ گفت «پولی ندارم که به پابوس آقا(ع) بروم.» رئیس کاروان کمی فکر کرد و از ابراهیم پرسید «اگر خرج تو با من باشد چطور؟» که ابراهیم در نهایت راضی به هم‌سفری با کاروان زیارتی تبریز به مشهد مقدس شد. صبح روز حرکت رسید، اتوبوس‌ها صف به صف ایستاده بودند تا زائران را به مقصد برسانند. حرکت به سمت مشهد الرضا آغاز شد و کاروان برای سه روز در راه بود. در بیابان‌های سمنان راهزنان جلوی اتوبوس کاروان را گرفتند و یکی از آن‌ها وارد اتوبوس شد، اسلحه را به سمت مردم گرفت و گفت «هرچه که در اختیار دارید و با ارزش است را باید به ما بدهید.» مردم پول‌ها و طلاهای خود را به شخص راهزن دادند و پس از آن، او شروع به جمع کردن و شمارش پول‌ها کرد. پول‌ها که جمع شد همه را به نحوی در جیب خود جا داد و مردم را رها کرد؛ بعد از دقایقی ماشین به راه افتاد و پس از طی مسافتی برای اقامه نماز در مکانی توقف کرد، در این زمان بود که هریک از زائران در گوشه‌ای با خود خلوت کرد و به پول و اشیاء با ارزشی که راهزنان از او گرفته بودند، فکر می‌کرد و نگران بود. پس از دیدن این صحنه ابراهیم وارد عمل شد، با کاروانیان مشغول به صحبت شد و با پرس‌وجو از اموال آن‌ها، هرمقداری که از دست داده بودند را دوباره به آن‌ها برگرداند. وقتی پول‌ها به دست صاحبانش رسید، چند سکه‌ای باقی ماند و ابراهیم متوجه شد این‌ سکه‌ها برای همان فردی است که از او دزدی کرده است. همین‌جا بود که رئیس کاروان تعجب کرد و از ابراهیم پرسید «این‌ها را از کجا آورده‌ای؟» که ابراهیم در پاسخ گفت «جیب آن راهزن را که دارایی‌های مردم در آن بود، هنگام پیاده شدنش از اتوبوس زدم.» در همین هنگام رئیس کاروان به گریه افتاد، ابراهیم تعجب کرد و پرسید «پول‌هایت که پرداخت شد؛ چرا گریه می‌کنی؟»

باقرزاده افزود: رئیس کاروان در جواب گفت «گریه من بخاطر پول‌هایم نیست، بلکه سه شب آقا(ع) به خواب من آمدند و با جدیت فرمودند که تو را با خود به مشهد ببرم، ولی من اعتنایی نکردم.» اشک‌های ابراهیم بر‌گونه‌هایش سرازیر شد و گفت «پس امام رضا (ع) به ما جیب برها هم نگاه می‌کند و ما را می‌طلبد.» سپس به سمت یکی از مسئولان کاروان رفت و خواست تا به او نماز خواندن را یاد بدهد. ابراهیم در مسیر حرکت، نماز خواندن و توبه کردن را به طور کامل آموخت و تصمیم داشت هنگامی که به تبریز برمی‌گردد، از تمام کسانی که
اموالشان را دزدیده، عذرخواهی کند و رضایت بگیرد. ابراهیم پس از به اتمام رسیدن تمامی کارهایش و حلالیت طلبیدن از کسانی که دینی را نسبت به آن‌ها داشت انسان بزرگی شد و تصمیم گرفت زندگی خود را در مشهد ادامه دهد تا زمانی که زندگی‌اش به پایان برسد.

معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در ادامه سخنان خود با تبریک مجدد به اولین گروه از دانش‌آموزان زیارت اولی که توفیق زیارت آستان مقدس رضوی را پیدا کرده‌اند، اظهار کرد: تمامی مسئولانی که اینجا هستند افتخار می‌کنند که توفیق خادمی شما را دارند. می‌دانیم که به عشق زیارت امام رضا(ع) در این سفر حضور یافته‌اید.

باقرزاده با اشاره به اینکه وداع با شهر مشهد برای کسانی که با علاقه به این دیار سفر کرده‌اند، سخت است گفت: ان‌شاءالله بازهم به مشهد مقدس بیایید و توفیق زیارت اما هشتم (ع) نصیب شما شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: از افراد و مجموعه‌هایی که برای برگزاری این اردوی تربیتی تلاش کردند، ازجمله سازمان دانش‌آموزی، اداره‌کل آموزش و پرورش خراسان رضوی و همچنین میزبانی اردوگاه ثامن الحجج(ع) کمال تشکر را دارم.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار