منوچهر اکبرلو*

کودک، تربیت و نمایش

لازمه زندگى کردن در جهان دارا‌بودن اطلاعاتى از پیرامون خود است و هرچه این اطلاعات بیشتر و صحیح‌تر باشد به کار گیرنده آن نتایجى سودمندتر به دست مى‌آورد.

کد مطلب: ۱۲۸۸۵۸۰
لینک کوتاه کپی شد
کودک، تربیت و نمایش

۱- لازمه زندگى کردن در جهان دارا بودن اطلاعاتى از پیرامون خود است. هرچه این اطلاعات بیشتر و صحیح‌تر باشد به کار گیرنده آن نتایجى سودمندتر به دست مى‌آورد. این سودمندى در بهتر زندگى کردن او را یارى مى‌کند. بخشی از این اطلاعات از راه تربیت انتقال پیدا مى‌کنند. تربیت به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت مى‌گیرد که ما امروزه آن را در جوانب مختلف زندگى خود مى‌بینیم.

۲- موفقیت امر تربیت به مجموعه‌ای از شاخص‌ها دارد:

الف - راه درست برقرار کردن ارتباط

ب - درستى و گستردگی منبع اطلاعات

ج - قدرت کشش و دریافت طرف مقابل

آموزش مى‌تواند داراى جوانب زیادى باشد. از هر نوع اطلاعاتى که به طرف مقابل داده مى‌شود آموزش صورت مى‌گیرد‌. چه اطلاعات سودمند باشد یا زیان بار. اما تربیت فقط در صورت سودمند بودن اطلاعات و به کارگیرى مناسب آن از طرف گیرنده صورت مى‌پذیرد.

تربیت یک کودک از درست راه رفتن او، چگونگی برخوردش با دیگران، نوع اندیشه‌اى که دارد و در آینده خواهد داشت و روشى را که براى زندگى انتخاب مى‌کند در بر مى‌گیرد. قویترین عامل در تربیت کودک، تربیت غیرمستقیم است. تربیت غیرمستقیم از لحظه تولد صورت مى‌گیرد. نوع رفتار و کردار والدین، مربیان و افراد مورد علاقه کودک خود از این نوع است.

۳- تربیت هر انسان از طریق حواس هاى مرتبط سازنده او با جهان خارج صورت مى‌گیرد .بیشترین خط مرتبط سازنده او با دنیاى خارج، دیدن (تربیت بصری) و شنیدن (تربیت شنیدنی) است.

انسان از بدو تولد مى‌بوید، مى‌شنود، مى‌بیند، لمس مى‌کند، مى‌چشد، ضبط مى‌کند و جلوتر می آید و تجزیه و تحلیل مى‌کند.

یکى از موفق‌ترین راه‌هاى تربیت غیرمستقیم، هنر است که به علت زیبایى و انتزاعى بودنش مى‌تواند هر امر تربیتی را در پوششى حریرى در اوج اثرگذارى بر ذهن مخاطب بنشاند.نمایش به خاطر دارا بودن تحرک، فضاى خاص و دیگر ویژگى‌ها، مورد توجه کودک است. نمایش مانند دیگر هنرها مى‌تواند براى کودک پدیدآورنده حس اندیشه، جستجوگری، مطالعه، رفتار مناسب، اخلاق نیکو، دیدن درست پیرامون خود، حس نوع دوستى و در نهایت کمک به او در ایجاد ارتباط صحیح با دنیاى اطراف و درک متقابل از همدیگر باشد.

۴- نمایش را نباید در چند پند خشک و شعارى خلاصه کرد. باید به آن گستردگی بخشید و جوانب مختلف زندگى را در آن جریان داد و به کودک شناساند. حتى ارایه آموزش‌هاى علمى هم در یک نمایش نباید به صورت مستقیم باشد. اگر مطالب علمى و اخلاقى مورد نظر آموزش دهنده را در لابه لاى داستان نمایش در حرکات، دیالوگ و با پاداش و کیفر نشان دهیم براى او قابل قبول‌تر است. کودک نباید احساس کند که بر سر کلاس درسِ رسمیِ دیگرى آمده است.

۵- تربیت بصرى کودک از لحظه دیدن اولین حرکت شروع مى‌شود. از حرکت دست مادر که او را نوازش مى‌کند و رفت و آمد پیرامون او و رفتار و حرکاتى که اطرافیان نسبت به هم دارند. این جنبش‌ها در واقع یک نوع حرکت ریتم‌دار منظم است که تقریبا هر روز تکرار مى‌شود و یک نوع نمایش واقعى است که کودک از آن موارد اولیه زندگى را مى‌بیند و مى‌آموزد.

کودک در مراحل بعد افزون بر تماشاگر بودن، خود نیز در این نمایش نقشى به عهده مى‌گیرد . البته این نمایش‌ها همیشه خوشایند او نیست و او براى خود دنیاى خاصى مى‌سازد. او در این دوران داراى قابلیت دریافت بالایى است. کودک از تمام اطلاعات و حرکات رفتارى و شنیدارى در ذهن براى خود دنیایى بنا مى‌کند .

نمایش اما خود نیز مقوله‌اى است نزدیک به ذهن و خیال که در مکان، زمان و داستانى محدود اجرا مى‌شود و به کمک ابزار و وسایل خاص سعى در واقعى جلوه دادن آن مى‌شود. کودک توان تفکیک توانمندی ندارد و مرز نمى‌شناسد؛ هرچند داراى هوش و استعداد زیادى است.بنابراین نمایشى را هم که مى‌بیند آن را پاره‌ای از زندگى واقعى مى‌پندارد. کودک اگر نمایشى را بپسندد خود را به جاى قهرمان آن مى‌پندارد (همان طور که در زندگى واقعى خود را به جاى کسانى مى‌گذارد که دوست دارد)؛ رفتارش را تقلید مى‌کند و از او الگو مى‌‌سازد و با آن زندگى مى‌کند. او در زمان دیدن نمایش، خود را فقط مخاطب و ناظر فرض نمى‌کند. این شبهه واقعى بودن یک نمایش حتى براى بزرگسالان هم اتفاق مى‌افتد.

۶- رویا و تخیل، خوشایند هر انسانى است. هر انسان از زمان تولد براى خود دنیاى خیالى مى‌سازد. این دنیاى خیالى هرچه بر گستردگی اطلاعات کودک افزوده مى‌شود بزرگتر مى‌شود. کودک اطلاعات و تجربیات دریافتى را مطابق میل خود در دنیاى ذهنى بازسازى مى‌کند و خود را حاکم آن مى‌داند. البته میلى که کودک در ساختن دنیاى خود به کار مى‌بندد به میزان زیادی به نوع آموزش اولیه، رفتار والدین و دیگران با کودک بستگى دارد.

او یک دنیاى ذهنى مى‌سازد و آینده خود را (خواسته یا ناخواسته) براساس آن بنا مى‌کند.

در کارهاى نمایشى کودکان ،کارى که ذهنى باشد بیشتر مورد توجه کودک قرار مى‌گیرد. یکى از عوامل خلاقیت، رویا و تخیل است. رویا ذهن را وسعت مى‌بخشد و آن را ورزیده مى‌کند. در رویا دنیایى بنا مى‌شود که لازمه آن شناخت دقیق، تجسم بالا و یک برنامه‌ریزى نسبتا حساب ‌شده و به کارگیرى مناسب آن است. تجسمى که در آن قدرت فهم و بررسى مسایل، آسان مى‌شود. چه این که در تجسم یک شى باید آن را در ذهن بازآفرینى کرد و این امر امکان پیدا نمى‌کند مگر با شناخت و فهم کامل از شئِ مورد نظر.

۷- امروزه همه آرزو مى‌کنند که در جامعه‌اى سالم و کوشا زندگى کنند. جامعه‌اى به دور از هر نوع زشتى و فریب، سرشار از نیکى‌ها و مهر.اما کمتر از خود مى‌پرسیم که این جامعه و زندگى ایده‌‌آل چگونه به وجود مى‌آید؟ در این زمینه ، هنر نمایش یاریگر بزرگی است.

*نویسنده

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار